BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / رویدادهای تاریخی / ۲۱آذر / ۲۱ آذر در گردابی از تحریف

۲۱ آذر در گردابی از تحریف

۲۱ آذر در گردابی از تحریف

متاسفانه تاریخ سرزمینی به نام ایران! از دوران پهلوی همواره توسط تاریخ‌نویسان سفارشی جعل و وارونه نگاری شده وحقایق بی‌رحمانه در زیر لایه‌های عوام‌گرایی و عوام‌فریبی مدفون گردیده. اینکه چه کسانی و با چه اهدافی و چگونه، هم در روزگار پهلوی و هم امروز، فریب‌های تاریخی را با تیزبینی ترویج می‌کنند. برای هر کسی که کمترین اطلاعی از تاریخ سیاسی داشته باشد پوشیده نیست! جریانی که با استفاده نامشروع از امکانات فوق العاده مالی ،به استخدام درآوردن سیاستمداران و نویسندگان به ظاهر مراکز آکادمیک، و نیز استفاده از تمامی امکانات دولتی و بکارگیری از ابزارهای پیچیده عصر اطلاعات یعنی ،شبکه‌های ماهواره‌ای، انترنت و… به افکار نژادپرستانه و دروغگویهای تاریخیشان تا به امروز ادامه میدهند!.

ما تشکیلات راه ملی(میللی یول تشکیلاتی) درصددیم تا واقعیتهای جامعه چند ملییتی جغرافیائی بنام ایران و بویژه آذربایجان جنوبی را در حد توان آنچنانکه هست با شما و هموطنانتان در میان بگذاریم.

اولین شماره نشریه بدلیل همزمانی با سالگرد قیام ۲۱ آذر به آن اختصاص داده شده ،زیرا تشکیل دولتی ملی با برنامه های مترقی و دمکراتیک و نیز نسل کشی ملت آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۹۴۶ توسط تاریخ نویسان راسیست‌ و باستانگراهای آریاپرست چنان تحریف و قلب واقعیت شده است که این موضوع همچنان در گرد و غبار تاریخ گم شده است. و نیاز به بازنگری بی تحریف دارد.

متاسفانه جهان نیز تحت تاثیر شرایط ویژه جنگ سرد ،نتوانست و یا نخواست واقعیتهای قیام مردمی آذربایجان جنوبی را آنچنانکه بود منعکس نماید ،زیرا غرب به ظن همکاری حکومت ملی با روسیه و استالین و بلوک شرق به خاطر ماهیت مستقل وآزادیخواهانه اش آن را مورد بی مهری و تحریف هدفمند قرار دادند.

روی کار آوردن رژیم پهلوی!

با روی کار آمدن رژیم نژادپرست پهلوی (۱۹۷۹-۱۹۲۵)، سیستم حاکم تلاش کرد تا ملیت های غیر فارس را در قالب چشم انداز دولت ایده آل ایرانی- فارس در آورد . به همین منظور تحصيل در مدارس به زبان فارسی اجباری و معلمان موظف گردیدند تا به زبان فارسی تدريس کنند. کار به جائی رسید که محسنی رئيس فرهنگ آذربايجان می‌گفت: «هر کس که ترکی حرف می‌زند، افسار الاغ بر او بزنيد و او را به آخور ببنديد.» ذوقی که بعد از او رئيس شد، صندوق جريمه‌ی ترکی حرف زدن در دبستان‌ها گذاشت. آموزش به زبان مادری و انتشار کتاب و روزنامه ترکی ممنوع گردید.

آذربایجان جنوبی به خاطر موقعیت سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی اش همیشه مورد توجه ویژه مرکز بود ، به همین دلیل مسئولان اعزامی از سیاستمداران و بروکراتهای استخواندار و متين بودند اما از دوران پهلوی و اعمال سیاستهای راسیستی به قصد افرادی مغرض و کم سوادی همانند مستوفی که دیدگاهشان نصبت به ملت ما دشمنانه بود فرستادند که اعتقاد داشت : «آذربايجانی‌ها ترکند! يونجه خورده مشروطه گرفته‌اند حالا نيز کاه می‌خورند ايران را آباد می‌سازند!» مستوفی که هرگز از توهين به مردم آذربايجان و زبان ترکی باز نمی‌ايستاد در جوابيه‌ای که بر مقاله‌ی سلطان زاده تبريزی نوشته چنين می‌گويد:

»…بلی من هيچ وقت اجازه نمی‌دادم که روضه خوان در مجالس ختم، ترکی بخواند و در سخنرانی‌های خود می‌گفتم شما که اولاد واقعی داريوش و کامبيز هستيد چرا به زبان افراسياب و چنگيز حرف می‌زند؟ و از اين بيانات هم جز ايجاد حس وحدت ملی و جلوگيری از ترک مآبی و کوتاه کردن موضوع اقليت ترک زبان!! در نزد خارجی‌ها که به عقيده‌ی من بزرگ‌ترين توهين به اهالی آذربايجان است و نويسنده‌ی مقاله اسم آن را هم دردی! گذاشته است نوشته‌ام و زبان فارسی را که زبان نوشتن و تدريس و زبان رسمی و عمومی است ترويج کرده‌ام.«

سياست‌های نژادپرستانه پهلوی با هماهنگی حامیان بین المللی اش توسط کسانی چون محمدعلی فروغی، محمود افشار يزدی، علی اصغر حکمت و … آماده و جهت اجرا به دستگاههای دولتی سپرده می شد تا هر چه در داخل جغرافیائی بنام ايران رنگ غير آريايی دارد، در دستگاه پيشنهادی اين افراد استحاله شده و آرياييزه شود.

به پشنهاد محمدعلی فروغی !! کميسيون جغرافيا وابسته به فرهنگستان ايران تأسيس شد. وظيفه‌ی اين کميسيون «تبديل اسامی بيگانه !!به فارسی» بود. در ترمينولوژی فرهنگستان تمامی زبان‌های ملل ساکن در جغرافیائی بنام ایران، به جز فارسی اجنبی شمرده شده‌اند. رياست اين نهاد بر عهده‌ی فروغی و وثوق الدوله بود. در يکی از اسناد کميسيون آمده بود که: «اگر با اين اسامی جغرافيايی کلماتی مانند چای، سو، بولاق و نام‌های مشابه آن باشند اين اسامی بيگانه مشخص و به فارسی تغيير داده شوند.» بدين ترتيب نام‌های روستاها و حتی شهرها دستخوش تغيير شد. تغييری که هيچ دليل منطقی نداشت و اگر چه نام جديد هرگز در ميان مردم مصطلح نشد ولی هم چنان در اسناد رسمی به کار می‌رود. اين در حالی بود که نام‌های مجعول هيچ محمل تاريخی نداشتند.

اقدام ديگر تغيير و تقسيم قلمرو آذربايجان بود. محمود افشار يزدی در آلمان تحصيل کرده و همواره مانند بسياری از روشنفکران آریا محور آن زمان، مدل آلمان نازی را می‌ستود، وی و همفکرانش نسبت به آذربايجان حساسيت ويژه‌ای داشتند. در جهان بينی وی و همفکرانش اصلی ترین خطری که استقلال و تماميت ارضی ايران !!!را تهديد می‌کرد خطر ترکها بود. او در مقاله‌ای در اسفند ۱۳۰۶ اين گونه توضيح می‌دهد: «خطر زرد تهديدی موقتی نيست بلکه يک قسم خطر ملی و دائمی برای کليه ملل و اقوام ايرانی نژاد !!!(ايرانی‌ها، افغانی‌ها، کردها، تات‌ها و تاجيک‌ها) است.» او برای رفع اين مشکل پيشنهاداتی نيز داشت که در مقاله‌ی «ناسيوناليسم و وحدت ايران» در بهار ۱۳۰۵ در مجله‌ی آينده ارايه کرده است. او پيشنهاد می‌کند که سخن گفتن به زبان ترکی ممنوع شود، بخشی از ترک زبانان به نقاط فارسی زبان ايران کوچ داده شوند، نام آذربايجان به فراموشی سپرده شود و در تقسيمات کشوری نيز حدود اين منطقه تغيير يابد. برای منکوب کردن زبان ترکی در آذربايجان نیز آن قسمت از کار که به ادارات و سازمان‌های دولتی مربوط می‌شد، در حال انجام بود ولی قسمتی ديگر از کار به صورت نظريه پردازی و کار پژوهشی به وسيله‌ی نويسندگان با جهت گيری خاص پی گرفته‌ شد. هدف هر دو جريان اين بود که زبان ترکی در آذربايجان هم در شکل و هم در ماهيت خدشه دار شود. در قسمت ماهيت دو هدف وجود داشت يکی اين که زمان ورود زبان ترکی به آذربايجان بايد با استفاده از مدارک تاريخی به جلو کشيده شود و ديگر اين که بر اين نکته تأکيد شود که زبان ترکی اصولاً خاصيت لازم برای دارا بودن عنوان زبان را ندارد و قابل مقايسه با زمان فارسی نيست.

حال علاوه بر جنایتها و نسل کشی فرهنگی که در بالا به آنها اشاره گردید میتوان ، فساد ماموران دولتی،استثمار ظالمانه دهقانان و تجاوز ژاندارم ها و مالکان عمده به حقوق دهقانان، نبود قانون کار، ورشکستگی کارخانجات و کارگاه های تولیدی، تورم و رکود تجارت … را دلایلی برشمرد که قیام ۲۱ آذر بر بستر آنها شکل گرفت

در ۲۱ آذر ۱۹۴۵ملت آذربایجان جنوبی با غلبه بر رژیم نژادپرست پهلوی موفق به تشکیل دولت ملی گردید . دولتی برخواسته از اراده مردم ودر خدمت آنان ، به همین خاطر دولت مردمی به سرعت دست به اصلاحات فرهنگی، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی بسیاری زد که هدفش برچیدن تمامی مناسبات عقب مانده، ارتجاعی و غیرانسانی از جامعه آذربایجان و برپائی سیستمی دمکراتیک و مردمی با اعتقاد به آزادی عقیده، آزادی مطبوعات، رسمی شدن زبان ترکی آذربایجانی، تقسیم اراضی، قانون کار و بیمه کارگران، تامین رفاه کارمندان، حمایت از صنایع داخلی و حمایت از بازرگانان و … بود. بااتحاد عمل مردم و دولت ملی در عرض یک سال چنان پیشرفتی در آذربایجان، حاصل گردید که به اعتراف شخصیت های بی طرف دنیا، بی نظیر بود.

این اصلاحات دمکراتیک طبعا به مذاق حکومت مرکزی و حامیان آنها خوش نیامد و شروع به ایجاد مانع و بحران بر سر راه حکومت نوپا و مردمی کردند. اولین اقدام هدفمند وابسته نشان دادن حرکت بود. اما حقیقت و اسناد واقعی خلاف آن را نشان میدهد که در زیر به چند نمونه اشاره میکنیم:

کنسول انگلیس در تبریز:”نمی توان انکار کرد که در بین کارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد که من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بی لیاقتی و فساد حکومت ایران قلمداد کرده ام. و باز نمی توان انکار کرد که بدبختی ها و بی عدالتی هایی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود، به شورش خودانگیخته منجر می شد. نمی توانم باور کنم که این نهضت کاملا کار روس ها باشد. بلکه به نظر می رسد که آنها از یک وضعیت انقلابی واقعی بهره برداری می کنند. هرچند آنها مهاجران را به میان دهقانان فرستاده اند ولی دهقانان هم آماده همکاری بوده اند … “

سفیر کبیر آمریکا در ایران “موری” به وزارت امور خارجه آمریکا گزارش می کند:”مقامات رسمی ایران در تبریز اظهار می دارند که فرقه دموکرات آذربایجان تکیه گاه توده ای ندارد …. کنسول ما و کنسول بریتانیا در تبریز تاکید می کنند: در آذربایجان نسبت به حکومت تهران عمیقا نفرت دارند”.

این اسناد نشان می دهند که ۲۱ آذر دارای زمینه های عینی بوده و قیام ملی -دموکراتیک مردم آذربایجان چیزی نبود که به فرمان شوروی صورت گیرد.بلکه نتیجه سیاست سرکوب ونژادپرستی وفوران تفرت توده از رژیم جنایتکاربود.

قتل عام مردم آذربایجان جنوبی!

متاسفانه سکوت معنادار شرق و غرب ، وحمایتهایشان ،رژیم پهلوی را برای پاکسازی نژادی تشویق نمود،نسل کشی که با گذشت ۷۱ سال در پناه جعل و واژگونه نگاری تاریخ از دید جهانی بدور مانده! و عاملین ان از پیگرد حقوقی به محسون ماندند.

در زیر برای نشان دادن عمق جنایت سازماندهی شده از سوی رژیم پهلوی به یک اعتراف تاریخی بسنده میکنیم:

وقتی ارتش ایران! به آذربایجان برگشت، وحشت برپا نمود. سربازان قتل و غارت و تاراج به راه انداختند. آنها هرآنچه به دست شان می رسید و هرآنچه می خواستند تصاحب می کردند و رفتار سربازان روس بسیار برازنده تر از اعمال وحشیانه سربازان نجات بخش ارتش شاهنشاهی بود. طوری که خاطره فوق العاده شومی در آذربایجان به جا گذاشت. در آذربایجان اموال و احشام دهقانان به غارت رفت و زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفتند. اگر چه رسالت ارتش ایران آزادی آذربایجان بود ولی آنها مردم را غارت کردند و پشت سر خود مرگ و نابودی به جا گذاشتند. به دنبال ارتش، مالکین فراری بازگشتند. آنها به دریافت بهره مالکانه همان سال اکتفاء نکردند، بلکه بهره مالکانه سال قبل را نیز از دهقانان پس گرفتند و آن چنان روستاها را غارت کردند که آنها ذخیره غذایی خود را هم از دست دادند و گرفتار گرسنگی شدند ….. (ویلیام داگلاس)

آری رژیم جنایتکار وخونریز پهلوی “به موجب آمار دادستانی ارتش رژیم ، تعداد ۲۵۰۰ نفر را در دادگاه های صحرایی به اعدام و تعداد ۸۰۰۰ نفر به حبس های طویل المدت محکوم کرد. افزون براین بیش از ۲۰۰۰۰ نفر بدون محاکمه شهید شده. ۳۶۰۰۰ نفر مهاجر با خانواده هایشان به جهنم بدرآباد و گروه کثیری از کارمندان شاغل در آذربایجان در دوره حکومت ملی که عضو فرقه هم نبودند به شهرهای دوردست زندانی بنام ایران تبعید گردیدند.۷۰۰۰۰ هزار نفر به شوروی مهاجرت نمودند و ده ها هزار نفر از اهالی دهات و شهرهای آذربایجان برای نجات خود به شهرهای دیگر مهاجرت کردند”.کتابهایمان در آتش نژاد پرستان سوخت و…..

رژیم جمهوری اسلامی!و قیام ۲۱ آذر!

بعد از دزدیده شدن انقلاب ۱۳۵۷ و سرکار آوردن رژیم جمهوری نژادپرستان بار دیگر جعل و تحریف درباره این حادثه عظیم، به استراتژی کارگزاران دولت تبدیل گردید . چرا که این دو سیستم در سرکوب و آسیمیله کردن ملل غیر فارس و بویژه ترکان آذربایجان هیچ تفاوتی به جز متدهای سرکوب نداشته و ندارند، آنها با استفاده از فیلمهای سینمائی، برنامه های رادیوئی-تلویزیونی، کتب درسی،روزنامه و هر آنچه در توان داشتند بکار بردند تا راه نیمه تمام سلسله ضد انسانی پهلوی را ادامه دهند.

خوشبختانه فروپاشی شوروی و رهائی ملل دربند و بویژه استقلال آذربایجان شمالی نور امید و جرقه ای شد تا فعالان و عاشقان آذربایجان به خود باوری و خودآگاهی رسیده و با مطالعه و تحقیق غیر مغرضانه به زوایای تاریک تاریخ معاصر آذربایجان نور و روحی تازه بدمند و از این طریق بسیاری از دروغ‌های تاریخ‌نویسان آریاپرست و باستانگرای راسیست رابرملا و حنثی نمایند. امروز هر فعال ملی در آذربایجان جنوبی با الهام از رشادت و فداکاری قهرمانان فدائی، و مطالعه بی تحریف تاریخش درصدد رهائی از حاکمیت راسیستی و برپائی حکومتی ملی –دمکراتی است که بر اساس احترام به حقوق بشر ورفاه و سعادت ملت آذربایجان جنوبی شکل بگیرد.

به امید آن روز! و جهانی عاری از نفرت و نژادپرستی!

منابع :

۱ جنبش آزادیستان، شیخ محمد خیابانی، عبدالحسین ناهیدی آذر

۲ تاریخ صدساله احزاب و سازمان های سیاسی ایران، یونس پارسا بناب

۳آخرین سنگر آزادی، مجموعه مقالات میرجعفر پیشه وری در روزنامه حقیقت، ارگان اتحادیه عمومی کارگران ایران (۱۳۳۱ – ۱۳۰۰)، به کوشش رحیم رئیس نیا

۴آذربایجان دموکرات فرقه سینین مرامنامه و نظامنامه سی، تبریز ۱۳۲۵

۵ درس های حکومت خودمختار و حرکت ملی ـ دموکراتیک آذربایجان/دکتر علی قره جه لو

۶ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب

۷ بهزاد بهزادی، نگاهی به وقایع سال های ۱۳۲۵- ۱۳۲۴ آذربایجان.

۸ آذربايجان در دوره رضاشاه

۹ گذشته چراغ راه آینده است

۱۰ ویلیام. او. داگلاس، سرزمین عجیب با مردمی مهربان

۱۱ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جلد اول)،