BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / اسناد / علم تاریخ (قسمت۳)

علم تاریخ (قسمت۳)

تاریخ  (نقل از نشریه راه نو – ارگان اطلاع رسانی تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی – شماره ۴ اسفند ۱۳۹۵)

علم تاریخ (قسمت سوم)

انکار فرهگ و تمدن و شخصیت‌های ملل

قهرمانان و شخصيت هاى بزرگ در تاريخ همه اقوام ساکن در این سرزمین از دوران باستان تا دوران معاصر بسيار است، ليكن دریغا كه اينان از سوى تاريخ نگاران مغرض مهر تهمت خورده و دستخوش نسيان گشتن اند.

اين تاريخ نگاران به سود هيأت حاكمه پهلوى كه مزدور و بازيچه و مطيع امپرياليزم بودقلمفرسايى كرده ، همه جنبه هاى مثبت تاريخ باستان را به حساب قوم فارس گذارده اند.

اينان منكر وجود اقوام گونانگون در اين سرزمین كهن شده و اطلاعات تاريخى مربوط به اين اقوام را پوسيده داشته و بدينسان مانع پديد آمدن مهم ترين عامل مورد نياز در بيدارى شعور ملى آنها شده اند.

اين مورخان به كتمان هويت قومى أقوامى پرداخته اند كه پيش از ورود آرياييان ، در اين منطقه تمدن باستان ارتتهدر ناحيه آذربايجان غربى كنونى ، تمدن إيلام در خوزستان ، تمدن كاسىدر لرستان و تمدنهاى گونىو لولوبىدر أطراف همدان و تمدن ماننا در آذربايجان را بوجود آورده اند.

تاريخ نگاران آريائيست بدون ذكر نام ، بر آورندگان اين تمدنها را به طور ضمنى اجداد آريائيان قلمداد كرده اند.اينان مادى ها را بالكل آريايى نژاد جلوه داده و برغم اكثر تاريخ نگاران اروپايى صراحتا اشكانيان را آريايى مى خوانند.

مضمون تمامى دهها جلد كتابى كه در طول ٧٠ ٦٠ سال اخير در باره تاريخ باستان منطقه رشته تحرير در آمده شبيه يكديگر و تقريبا همانند است.

أساسا به همين دليل نيز هنوز تاريخ باستان منطقه ما و بخصوص تاريخ باستان اقوام كنونى ايران ، يا اصلا نوشته نشده و يا تحريف گشته و با واقعيت هاى تاريخى فاصله بسيار دارد.

اين شيوه نادرست تاريخ نگاراى در ايران، كه در راستاى منافع امپرياليزم جهانى و رژيم پهلوى قرار داشت، مانع پيشرفت علم تاريخ در اين سرزمين بوده است.

اين نوع تاريخ نگارى كه مملو از نادرستى و غرض ورزى است، نه تنها مانعى بر سر راه تاريخ نگارى واقعى بوده و تاريخ واقعى اقوام گوناگون را نهان داشته، بلكه همراه تبليغات و آرائه اطلاعات نادرست و غرض آلود از سوى هيأت حاكمه مرکزی در دوران پهلوى تصورات و إظهار نظر هاى نادرست و غير واقعى عده اى از محققان اروپايى در خصوص برخى مسائل مربوط به ايران را موجب گشته است.

ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه تاريخ نگاران شوروى سابق نيز تحت تأثير ايدئولوژى ماركسيستى حاكم بر آن كشور، برخى نظريات نادرست در مورد تاريخ معاصر و قديم ايران مطرح كرده اند. يكى از اينها، نظريه اى است كه در صفحه ٢٠ كتابتاريخ ايران از زمان باستان تا امروزبه قلم شش مؤلف از شوروى سابق در اين خصوص إرائه شده است، بدين قرار كه گويا در اين منطقه از دوران هخامنشيان تا آوايل حاكميت ساسانيان نظام برده دارى حاكم بوده است، از آنجا كه در آتیه راجع به اين موضوع بحث خواهيم كرد، در اينجا تنها به ذكر اين نكته بسنده مى كنيم كه در هيچ دوره اى از تاريخ اين سرزمین، شرايط و زمينه هاى مساعد اقتصادى و جغرافيايى براى پديد آمدن نظام برده دارى به شكلى كه در رم باستان بوده، وجود نداشته است.

در صفحه ٢٠ همان كتاب آمده است كه انقلاب مشروطه تحت تأثير و بدنبال انقلاب ١٩٠٥ روسيه بوجود آمد.بايد گفت كه اگر چه انقلاب روسيه تأثيرى جزئى در انقلاب مشروطه ايران داشته، ليكن عامل اصلى پيدايش آن نبوده است.

ريشه و عامل اساسى انقلاب مشروطه بعنوان يك پديده اجتناب ناپذير تاريخى و اجتماعى، ترقى فكرى و ارتقاى شعور ملى ملت ، بخصوص مردم آذربايجان بود. جريانى كه در انقلاب مشروطه به مراتب بيش از انقلاب ١٩٠٥ روسيه تأثير داشت، حركت انقلابىتنظيماتبودكه بيش از نهضت مشروطه در نيمه دوم قرن ١٩م، در امپراتورى عثمانى بوقوع پيوست. اين نيز امرى كاملا طبيعى است، چرا كه اوضاع اجتماعى و روند بيدارى در امپراتورى عثمانى بيشتر از روسيه و انقلاب ١٩٠٥ آن در سرزمين هايي، چون مصر، ايران و بخصوص آذربايجان كه هم زبانش بودمؤثر و نافذ و إسناد تاريخى نيز به وضوح مؤيد آن است بدينقرار كه:

١يكى از كانونهاي مهم فكرى و ايدئولوژيك انقلاب مشروطه، مصر و ديگرى استانبول بود و نه روسيه . درست است كه ميرزا فتحعلى آخوندزاده و عبدالرحيم طالبوف كه با آثار خود تأثير مهمى در روند تكامل فكرى انقلاب مشروطه داشتند، در نتيجه زندگى در قفقاز بيشتر از فرهنگ روسيه الهام گرفته بودند، اما مواردى چون نگارى كتاب سياحتنامه ابراهيم بيك، انتشار روزنامه. “اخترتوسط ايرانيان در استانبول و تشكيل انجمن سعادتدر دوران انقلاب مشروطه در شهر مذكور، نشان مى دهد كه انقلاب به لحاظ فكرى بيش از روسيه از استانبول تغذيه مى شده و چنين موقعيتى در هيچيك از شهر هاى روسيه مهيأ نبوده است.

٢گرچه براى كمك عملى به انقلاب مشروطه مبارزانى از قفقاز و آذربايجان و گرجستان به ايران آمده بودند، ليكن شمار تركان عثمانى نيز كه به همين منظور آمده بودند امدك نبود.

٣در دوران شكست و عقب نشينى مشروطه، استانبول پناهگاه فعالان مشروطه و پايگاهى براى ادامه فعاليتهايشان بود ولى در مسكو و پطروگراد چنين موقعيتى وجود نداشت.

٤مطبوعات پيشرو كه در دوران مشروطيت در باكو منتشر مى شدند ارتباطشان با استانبول كمتر از روسيه نبود.

تاريخ نگاران شوروى سابق از يكسو متأثر از مورخان داخلی و از سوى ديگر تحت تأثير انديشه سوسيايسم و كمونيسم در باره اقوام ساکن در این سرزمین و تاريخ آنان مرتكب اشتباه شده اند. البته شوونيزم روس نيز در شكل يافتن تصورات نادرست مورخان بى تأثير نبوده است. اين مسئله نيازمند اندكى تأمل و توضيح است. به گواهى تاريخ رؤسها قبل و حتى بعد از ورود به عرصه تاريخ قرن هاى متمادي از جانب شرق و جنوب با تركان همجوار و داراى مناسبات فرهنگى، اقتصادى، سياسى وبا آنان بوده اند. رؤسها تابع دولت ترك قيزيل اردو“( اردوى زررين ) بوده و إشراف روس به عناوين و ألقاب اعطايى از سوى تركان افتخار مى كردند.

روس ها كه از نظر سطح تمدن عقب مانده تر بودند در اين مناسبات چند صد ساله چيزهاى زيادى در زمينه هاى گوناگون از اقوام ترك أخذ نمودند، با اين وجود حتى در دوران پيش از انقلاب اكتبر، اكثر تاريخ نگاران روس هنگام تحقيق در خصوص تاريخ ديرين روس ها در ارتباط با تركان، تحت تأثير شوونيزم روس اغلب حقائق را وارونه نشان داده اند. اين موضع گيرى غير علمى پژوهشگران روي نسبت به تاريخ تركان و وحشى و كوچ نشين و بيابانگرد و نماياندن آنان خواه نا خواه سبب شد كه تاريخ مطابق واقع مورد بررسى و ارزيابي قرار نگرفته و دستخوش فراموشى گردد.

همچنانكه امروز بتدريج پرده از روى أغراض شوونيستى تاريخ نگاران داخلی فرو افتاده و روشن مى شود كه آنان تاريخ تركان و تاريخ باستان منطقه را تحريف نموده اند، در شوروى سابق نيز موازات تعديل ديكتاتورى كمونيستى و از ميان رفتن خفقان استاليني، برخى تاريخ نگاران آن كشور گامهاى جسورانه اى در اين زمينه برداشته و مورخان پيشين را كه أسير افكارشوونيستى بودند بباد انتقاد گرفته و به افشاى نادرستى ادعاهاى آنان پرداختند. “اولجاس سليمانمحقق بزرگ قزاق از جمله اين دانشمندان است. وى در انتقاد از مورخان شوونيست شوروى سابق مى نويسد:

يكى از ويژگيهاى روشنفكران جوان آسيا، إنكار كامل تاريخ كلاسيك است. هم در شرق و هم در غرب ترديد نسبت به تاريخ همانگونه كه پل والرىمى گويد ناشى از آن است كه در قرن أخير علم تاريخ بكلى خود را رسوا ساخته است. اين علم مدتهاى مديد برده سياست و سرچشمه شوونيزم و ناسيوناليزم بوده است….”

جؤ شوونيستى و كمونيستى حاكم در اتحاد جماهير شوروى سابق سبب گرديد كه تاريخ هيچكدام از اقوام ترك اين سرزمين، و به تبع آن تاريخ ديرين آذربايجان مورد بررسى و شناخت صحيح قرار نگيردو حتى آنانكه در اين مورد سخنى راندند در سيبرى جان باختند.استناد كوركورانه به مدارك تاريخى – بدون بررسى دقيق آنها – نيز مى تواند موجب تحريف تاريخ گردد. هيچ ملتى در تاريخ وجود نداشته است كه تاريخش بى ارتباط با تاريخ ملتهاى ديگر به ويژه اقوام هم جوارش بوده باشد.

همچنانكه زبان ملى خالص و سره اى نمى تواند وجود داشته باشد، تاريخ هيچ ملتى نيز نمى تواند بى ارتباط با تاريخ همسايگانش باشد.”بررسى تاريخ با يك حس وطن پرستى كذايى، تنها إثبات كننده جهالت خواهد بود.با محور و إنكار رشته هاى ارتباطى تمدن و منتزع ساختن از جهانى كه به آن موجوديت بخشيده، آنان را به پوسيدگى و مرگ محكوم مى كنيمشور و اشتياق تحقير و كوچك بينى برادر مرزى نمى شناسد و اگر مناسبات واقعى اجازه چنين كارى را ندهد بى ترديد دست به دامن تاريخ شده و تلاش مى كنند تا شكل اين روابط را به يارى تاريخ، ديگرگونه سازند

بنابر اين علم تاريخ بايد به دور از هر گونه تعصب و گرايش كوركورانه، واقع بين و منعكس كننده حقيقت بوده و همه اقوام و ملتها را به يك چشم ببيند. مورخ بايد بداند كه تاريخ عبارت ازتجربه وسيع و همه جانبه بشريت و جهان بينى إنسانها در إعصار است، چه براى زيستن و چه براى علم، اين بينش اگر بينش برادرى باشد بى نهايت مفيد خواهد بود“.

آينده سعادتمند بر أساس گذشته و امروزى كه درست شناخته شده است بر پا مى شود، بدون شناخت آنها آينده سعادتمند برپا نخواهد شد. “آينده اگر به آن انديشيده نشود هر گز فرا نمى رسد.

انقلاب مشروطه نيز بسان انقلاب هاى اروپا مى بايست با اعطاى حقوق و آزادى هاى ملى به اقوام ساکن در منطقه و إيجاد زمينه هاى شكوفايى استعداد هاى طبيعى اين اقوام، آنان را به سوى كاروان ترقى سوق مى داد. انقلاب مشروطه با قهرمانى هاى آذربايجان و تبريز، رشادت و سلحشوريهاى ستارخان و باقرخان و كاردانى هاى مركز غيبى و رهبرى شايسته على مسيو پيروز شد. ليكن آنجا كه مى خواست ثمره اى به بار آورد از حركت باز ايستاد و از سوى اينتلجنت سرويس به خاموشى گراييد.

منبع :

برداشت آزاد از نوشته‌های پروفسور زهتابی