مقدمه
نمیتوان تردید داشت که مبارزه رهائی بخش ملی و تعمیق آن در بین آحاد ملت بدون تشکل یابی در میان توده ها و بست و گسترش فرهنگ مبارزاتی در بین تمامى صفوف و طیف های جامعه و نیز فعالیت تشکیلاتهای حرفه ای و اتحاد استراتژیک آزادیخواهان، امکان پیروزی ندارد.
متأسفانه عده ای ناآگاهانه ویا هدفمند با پیش کشیدن مهمترین کمبودهای حرکت آزادیبخش ملی در زمان و مکانی کاملا نامناسب با روشهای غیر دمکراتیک و درکی به جا مانده از دورانهای ماقبل سرمایه داری، نه تنها کمکی به وحدت و رشد حرکت ملى نمی کنند بلکه با پیش کشیدن چنین خواستهائی، بدون آماده سازی زیر ساختهای تئوريك، سیاسی، اقتصادی وروانى آن ، به جای تمرکز بر مبارزه با تضاد اصلی یعنی اشغال آزربایجان جنوبی توسط قوای متجاوز مرکزگرا و یافتن راههای رهائی از آن، حرکت را با تنش و بحث های بیهوده و مضر مشغول میسازند. حال آنکه با رشد و سازمان یابی سیستماتیک حرکت، لاجرم طرح مسئله «جبهه»، به عنوان سمبلی مشترک جهت معرفی حرکت آزادیبخش ملی و نیز مسئله «رهبری جمعی» به عنوان ضرورتهای غیر قابل چشم پوشی و راه حل واقعی وعملی برای برون رفت از وضعیت سکون امری غیر قابل اجتناب می نمايد.
خوشبختانه ترکیب نیروهای تشکیل دهنده حرکت آزادیبخش ملی و نقش بی بدلیل جوانان تحصیلکرده و نیز اهداف و برنامه های مترقی نیروهای پیشاهنگ آن، شکی باقی نمیگذارد که این حرکت بر اساس آخرین دست آوردهای علمی، حقوقی و انسانی حرکت کرده و صف بندی قاطعی با هر نوع تفکر تمامیت خواه و ارتجاعی دارد.
در زیر تلاش خواهیم کرد تا به طور مختصر نظرات و مواضع رسمی «تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی» را در مورد مسئله «رهبری» و راهکار پیشنهادی تشکیلات در خصوص رهبری شورایى را، البته با در نظر گرفتن زمان و مکان و نیز آماده سازی زیرساختهای آن، با ملت خود در میان بگذاریم.
سؤال:
الف- چرا تابحال موضوع رهبرى فردى در بین فعالین ملى – سیاسی ما، بى نتیجه مانده و هیچ اقدام مثمر ثمرى را شاهد نبوده ایم؟
ب- آیا در میان چهل میلیون تورك، فردى كاریزماتیك (مورد قبول همه) پیدا نمى شود و یا اینكه علت و علل دیگرى دارد؟
در تلاش برای پاسخگویی به سوالات فوق و بى نتیجه ماندن گزینش رهبرى فردى، مى توان به علت و عوامل زیر اشاره كرد:
١-نبودن شخص و فردى همه جانبه و مورد قبول اكثريت ملت آزربایجان جنوبى.
٢-هشیارى و عدم اعتقاد و خواست ملى بر رهبرى فردى، به علت تجارب بسيار تلخ گذشته، كه دشمنان نژاد پرست ما توانستند رهبرانى چون ستار خان، شيخ محمد خيابانى و پيشه ورى را با خدئه و نيرنگ از ميان برداشته و قيام حق طلبانه و استقلال خواهى ملت بزرگ ما را در نطفه خفه نمايند. و با اين اقدامات ويران كننده استقلال وطن اشغال شده ما را صد ها سال عقب بايندازند.
٣-تفرقه و تشتت در بین فعالین ملى – سیاسی ، به واسطه نفوذ ارگانهای امنیتى رژیم، سستى و نداشتن همت و اراده كافى از جانب و تشكیلات منتسب به آنها.
٤-عدم صف بندی مشخص و نهایی بین نیروهای موجود، درحرکت آزادیبخش ملی، بواسه عدم شفافیت مواضع
و فقدان درکی مشترک از مبارزه رهایی بخش ملی.
رهبرى فردى:
قبل از طرح این موضوع، بایستی به سوالهای عدیده ای که در این رابطه وجود دارند فکر نموده و پاسخی بیابیم . سوالهایی که بدون توجه به پاسخ آنها، برون رفت از وضعیت فعلی اگر هم محال نباشد، شاید به وضعیتی بدتر نیز مبتلایمان سازد!
آیا به موضوع رهبرى فردى در رژیمهاى فارس محور و همچنين رژيمهاى خاورمیانه توجه كافى داشته ایم؟
آيا اساسا در بین فعالین ملى – سیاسی آزربایجان جنوبى، فردى وجود دارد كه توانایى و كاریزماى رهبرى فردى را داشته باشد
اگر چنين لیدری وجود دارد! پس كجاست و چرا كسى متوجه او نیست؟ و چرا از ناحیه مردم جدی گرفته نمی شود؟
تذكر:
بطور عام در پروسه مبارزاتى است كه رهبرى توانا و كاريزماتيك رشد كرده و در كوره مبارزات و مقاومت آشتى ناپذير با دشمن اشغالگر، وجود موثر خود را چنان به إثبات مى رساند كه ملت آزادى خواه و مبارز، از وجود او انرژى و توان مبارزاتى مى گيرد و در كلام و اعمال خدشه ناپذير او، خود را صاحب اراده و اقتدار حس كرده و براى رهائى از جور و ستم اشغالگران، با فرمان او سر از پا نشناخته و خود را به آب و آتش مى زند تا نمونه اى همچون رهبر پاكباخته خود را ارائه دهد.
به عبارتى رهبر كارزماتيك، در وجود تك تك فدائيان وطن تكثير مى شود و ملت همچون زنبوران عسل، كه به دور ملكه خويش حلقه مى زنند، در حمايت و حفاظت از او سر از پا نخواهند شناخت و از وجود آرزشمند او همچون نگين گرانبها، حفاظت و مراقبت خواهند كرد. و آنگاه چنين رهبر پاكباخته كه در كوره مبارزات ملت خود آبديده شده است،چون ابرى مى شود و باران حمايت و عشق و اقتدار خود را بر سر ملت خود فرو مى ريزد.
واقعا اگر چنین رهبرى با مشخصات بالا در بين فعالين ملى ما بود. ملت نجيب و قدرشناس ما از وجود آرزشمند او غافل مى شد؟!
ملتى كه ستار خان و باقر خان و شیخ محمد خیابانى و پیشه ورى ها را در بیش از یكصد سال پیش آنهم در دوران تلگراف! و نوشتار های کاغذی، كشف كرده و درآغوش خود فشرده اند.
آیا در عصر ارتباطات كنونى از وجود رهبرى كه وجود خارجى ندارد غفلت شده است؟؟!!
اگر باز هم برخى متوهمين رهبرى در موضع خود اصرار مى ورزند؟!
بايد از اينها سوْال كرد كه چرا این رهبر بزرگوار خود را از پرده غیبت برون نمى نهد و توانایى ها و کرامت هایش را به همه ملت عرضه نمی نماید؟!
آیا همینكه اين رهبر فرضى برخى مدعيان، نتوانسته است با روش هاى دمكراتيك و مردم دارى و احترام به عقاید دیگران و پرهیز از خود محورى در جذب و حمایت اقشار عمومى سراسرخاك وطن موفق عمل نماید. از خسيسه هاى بارز رهبرى محروم و فاقد جذابيت عمومى است؟
و اگر اندك توانايى هايى در برخى افراد، در مناطقى از آزربايجان جنوبى ديده مى شود. در حد هماهنگى و مديريت شهر و ديار اين مدعيان قابل محاسبه مى باشد و نه بيشتر.
چه بايد كرد؟
حال وقتى در این شرایط قرار داریم، آیا باید دست روى دست بگذاریم تا در این برهه حساس فرصت سوزى كرده و باز هم مثل سالهاى بعد از انقلاب٥٦ و٥٧، اشغالگران فارس محور با قدرتی مضاعف و مبتنی بر تجارب ويرانگرگذشته آنها، در قتل عام و سركوب و تكه پاره كردن خاك ونابودى منابع طبيعى، وزبان و فرهنگ، و در يك كلام در تلاش جهت محو موجوديت ملت و وطن اشغال شده، بر ما مستولى شوند؟؟
لذا از آنجائى كه هيچ زمينه مناسب و فردى قابل قبول اكثريت ملت ما در حال حاضر به چشم نمى خورد. پس بايد روى تنها گزينه كار آمد و مورد قبول همه حساب باز كرده و تلاش نماييم. و از راههاى دمكراتيك و ملت پسند، موضوع رهبرى جنبش آزاديخواهانه آزربايجان جنوبى را به سر انجام رسانده و از اين موقعيت اسفبار رهائى پيدا نماييم.
پيشنهاد:
“تشكيلات ملى يول” تنها راه حل باقيمانده در موضوع رهبرى و جايگاه خالى و موثر آنرا در رهبرى شورايى مى بيند و اين نظر و ديدگاه خود را در طى ماهها مطالعه و تحقيق در مورد راه حلهاى ممكن اين معذل بزرگ ملى و اهميت موقعيت حساس كنونى بدست آورده است.
لذا اين نظر و پيشنهاد خود را در جهت تايين تكليف رهبرى راه، در مبارزه آزاديخواهانه ملت تورك آزربايجان جنوبى را به همه هم وطنان فهيم خود ارائه مى دهد.
خواهران و برادران هم وطن، در يك جمع شورایى و یك فضاى شفاف مى توان جايگاه خالى و سرنوشت سازرهبرى مبارزه را در حد امكان پر نمود. و اگر در افرادى توانایى و استعداد و مسئوليت پذیرى و خدمت به رهائى وطن و در رأس شورای رهبری دیده شود. قطعا این شخص محترم( زن و یا مرد) كشف و با رأى و نظر اعضاى شورا، مسئوليت و یا سخنگویی شورای رهبری به صورتی محدود ” حد اكثردو ساله” و با نظر موافق اكثريت اعضاى شورا، به افراد مستعد ولایق داده خواهد شد. تا به ملت و وطن خود خدمت نموده و در راه استقلال و رهائى وطن، نهایت تلاش خود را به منظور هماهنگى و پيشبرد مبارزه، با اعضاى شورا و تمامى آهاد ملت بكارگیرد. به عبارتى رهبرى شورا، فقط و فقط يك مسئوليت اجرائى خواهد بود كه از طرف جمع اعضاى شوراى رهبرى بر دوش مسئول شورا گذاشته خواهد شد. و هيچگونه حق تك روى و خود محورى را نخواهد داشت. و نبايد خود را تافته جدا بافته از اعضاى ديگر شورا و حتى ساده ترين عضو تشكيلات رهائى بخش ملى دانسته و براى خود حق و حقوق، و موقعيت خاصى را تعريف نمايد. هر چه هست مسئوليت است و جوابگويى به اعضاى شورا و آهاد ملت.
به عبارتى اگر فرد و افرادى از صميم قلب خود را فدائى و از جان گذشته و پاك بأخته ملت خود نداند، و راحتى و آسايش و حق و حقوق همه را مد نظر نداشته باشد. و عملا بر سراط مستقيم نباشد. قطعا جرئت و جسارت كانديدا شدن را حتى براى عضويت در شورا را نيزنخواهد داشت. چه رسد به مسئوليت موقت اعضاى شوراى رهبرى. چرا كه اعمال او همواره زير ذره بين آهاد ملت و اعضاى شورا قرار خواهد داشت.
و صد البته ملت و شوراى رهبرى، قدر و قيمت اعضا و مسئولين صادق خود را خواهد دانست. و براى اين خادمين خالص خود جان فدا خواهند كرد. و در راستاى مبارزه امروز و فرداى رهائى وطن اشغال شده، از خدمات و تخصص اين افراد خادم در جهت خدمت به ملت و وطن خود استفاده خواهد شد.
با اين تعريف از مسئوليت و عمل به آن، بدعتى نيك براى نسل هاى آينده به يادگار خواهيم گذاشت. و گرگ طمع و آقايى فردى را در رده هاى مسئوليتى كشور آينده خويش، در حصار قانون و نظارت ملى قرار خواهيم داد.
با تعاريف بالا به اين نكته مهم واقف خواهيم شد كه، كليه مسئوليت ها با محدوديت دقيق زمانى “نه دائمى و مادام العمر” مواجهه خواهد شد. و در مسئوليت شورایى نيز اگر فردى را براى مسئوليت بر گزیدیم. مدت خدمت و مسئوليت او، در دورانى مشخص و محدود( حد اكثر دو ساله) خواهد بود كه در صورت موفقیت در مسئوليت خود، ممكن است اعضاى محترم شورا مجددا فرد مورد نظر را براى یك دوره محدود دیگر بر گزینند. و دو دوره مسئوليت شوراى رهبری، براى یك فرد كافى خواهد بود. تا اشخاص دیگری به کار گرفته شده و مسئوليت شورایى نیز به صورت دوره اى انتخاب شود. و نه براى همیشه.
تا به فرد و یا افرادى مشتبه نشود كه براى مادام العمر مى توانند در موقعیت ثابتی باقى بمانند و سکون و جمود از نوع دیگری را بر حرکت آزادیبخش ملی ما تحمیل نمایند. خلاصه كلام كسانى كه براى رهبرى فردى و ادامه خود محورى هایى نظيرخمینى و خامنه اى، براى خود و اطرافیان شان كیسه دوخته اند. باید بدانند كه دوران مرید و مرادى به سر آمده است. و نسل انقلابى و تحصيل كرده و آگاه آزربايجان جنوبى، تنها به رهبرى شورایى، آنهم با دوران محدود مسئوليتى، راى و نظر خواهند داشت. البته اگر سوداگران رهبرى خود را فراتر از ملت و راى آنها تصور مى كنند و دل به حمایت دشمن اشغالگر و یا دیگر دول و قدرتهای استعماری بسته اند، باید بدانند كه سطح شعور و آگاهى ملى ما، هرگز این اجازه را به احدى نخواهد داد.
لذا «تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی» بر این باور است. که ملت ما، مى خواهد براى همیشه خود و نسل هاى آینده را از شر افراد مستبد و دیكتاتور خلاص كرده و راه دمكراسى و حكومت جمعى و شورایى را در پیش بگیرد. از نظرملت ستم کشیده ما، هیچ فرد و افرادى در آزربایجان آینده مقدس و غیر قابل انتقاد نخواهد بود. لذا واقعا اگركسانی به لزوم رهبری مبارزاتی و نیل به اهداف آن اعتقاد دارند و در خود هنر مسئوليت پذیرى مى بینند، این گوى و این میدان.
پر واضح است که اشخاص كانديد شوراى رهبرى، در درجه اول بايد اهداف سیاسى خود را به صورتى شفاف به همه آهاد ملت آزربايجان ارائه دهند. و به صورتى كاملا روشن، مسير واهداف مبارزاتى خود را در طيف هاى مختلف فكرى و مبارزاتى ارائه نمايند. واز سخن گفتن در زير لفافه و دو رويى بپرهيزند.
اين پيام تاريخ خونبار و ملت فدائى ماست كه در آزربایجان جنوبى رها و مستقل، جایى براى كلمه منفور «رهبرى» در حال و آینده، نخواهد بود.
بلكه هر چه هست مسئولیت است. آنهم در دورانى محدود و مشخص و زیر كنترل شدید ملت و مجلس ملی و مطبوعاتى آزاد كه ركن پنجم كشور و چشم و گوش ملت آزاد شده ما را تشكیل خواهند داد. مطبوعاتى با خبر نگارانى آزاد و فداكار. كه هیچ قدرتى قادر به شكستن قلم حقیقت گوى و منتقد آنها نخواهد شد. در آزربایجان آینده، قلم حقیقت نویس مطبوعات و خبرنگاران، تنها و تنها در خدمت ملت و دمكراسى خواهد بود و لاغیر. تا در آزربایجان جنوبی آزاد و مستقل، شاهد وجود نامشروع و مستبد شاه و خمینى و خامنه اى و سركردگان فاسد سپاه ضد مردمى و سركوب و اختلاس و فقر فحشا و اعتیاد نباشیم.
قرن حاضر قرن پیشرفت تكنولوژى و افكار عمومى:
آيا در قرن بیست و یکم، دوران خرد جمعى، توسل به رهبرى فردى با عقل و شعور بشر متمدن سازگار است؟
آیا در موضوع اداره مبارزه و اداره كشور، استفاده از یك نفر به جاى چند نفرعاقلانه است؟
تا مثل شاه و خمینى، یكى مشروطه را به باد دهد و دیگرى انقلاب ضد سلطنتى ٥٦ و٥٧ را، با دهها هزار شهید، به ارتجاع، استبداد، سركوب و شكنجه و اعدامهاى فله اى و چهل سال فقر فحشا، اختلاس و خرافات ختم نماید؟
آیا وقت آن نرسیده است كه ملت تورك آزربایجان جنوبى، به جاى عقب گرد به طرف استبداد فردى، به طرف عقل و شورا و خرد جمعى حركت كند؟
آيا ملت آزربایجان، چشم عقل و خرد خود را از دست داده است. كه در دوران شكوفائى دمكراسى و حكومت هاى ملی و مردمى، به عقب برگشته و بخواهد افرادى مشابه شاه و خمینى و خامنه اى را به سرنوشت خود و فرزندانش تحمیل نماید؟
اما اگر نظر بعضى این است كه چند نفرى در برخى از شهر هاى ما هستند كه مدتى را هم به زندان رفته و در شهر و دیار خود نیز تا حدودى معروفند و تعدادی از مردم نیز از آنان حرف شنوی دارند. باید گفت، بسیار خوب، این امر باعث خوشوقتى و سر بلندى همه ماست كه در برخى از شهر هاى ما افرادى دلسوز و وطن پرست و علاقمند به سرنوشت وطن و ملت خود براى رهائى از اشغال ٩٠ ساله پیدا شده اند. خوب این گوى و این میدان، بفرماييد…..
چرا حاميان این رهبران فرضى از او نمی خواهند که آستین بالا زده و کاندیدای عضویت در شوراى رهبرى شود. و نشان دهد كه در مقیاسهای کلان و در سراسر آزربایجان جنوبى می توانند کاری بکنند که دیگران نکرده اند. و اگر تصور می کنند که شخصیتی لایق و كار آمد و شجاع و متخصص و دارای سواد و کارآیی در سطح ملی در امور سیاسى و مبارزات آزادیخواهانه هستند. چرا دست همکاری با دیگر فرزندان ملت ما نمی دهند و چشمانشان چند متر دورتر را نمی بیند و در روز روشن منکر تمام سرمایه های معنوی و مبارزاتی ملت تورک آزربايجان جنوبی می شوند؟!
سابقه دستگيرى و زندان
اما اگر برخى فكر مى كنند كه چون، چند صباحى به زندان رفته و گاها هم با مرخصى؟؟!! از اشغالگران فاشیست، از زندان بیرون آمده و سر ساعت هم خود را به دشمنان و قاتلین و شكنجه گران این ملت معرفى كرده اند. بايد خدمت اينگونه افراد عرض كنيم كه رهبر واقعى يك ملت آزاديخواه، هيچگاه خود را تسليم فرامين و اعمال نامشروع ستمگران اشغالگر نمى كند.
براى مثال نلسون ماندلا رهبر مبارزات ضد آپارتايد آفريقاىجنوبى، در مدت ٢٧سال زندان و مبارزه، حتى یك روز از طرف حاكمان نژاد پرست به مرخصى نرفت و نخواست كه برود. و گرنه براى لوث كردن زندان و مبارزه سیاسیون همه حكومت هاى فاشیست “دانه و دامهاى فراوانى را جلوى پاى آنها مى گسترانند”.
بی شک منظورمان قهرمانانی که سر فرازانه به دلیل مبارزه با رژیم اشغالگر زندانی شده و در زیر شکنجه های وحشیانه مزدوران مقاومت کردند نیست.
پس اگر زندان رفتنهاى صورى با مرخصى را نمى توان الگویى براى مسئولیت پذیرى دانست. پس مبناها براى گزینش افراد مسئول در مقطع كنونى چیست؟
به نظر ما جواب این سوْال در حال حاضر این است كه به علت عصر تكنولوژى و ارتباطات و بالا بودن سطح تحصیلات و تخصص در امور مختلف سیاسى، اقتصادى و مبارزاتى و آگاهى روز افزون قشر عظیمى از ملت، دیگر مثل گذشته نیست كه استعداد هاى مبارزاتى و رهبرى و تخصصى، صرفا در وجود عده اى برخوردار از موقعیت هاى خاص پیدا شود. بلكه صدها نفر در بین ملت و جوانان تحصیل كرده و آگاه و متخصص هستند، كه مسئولیت فراوانى را در جنبش آزادى خواهانه ملت ما بدوش كشیده اند و در این دوران خفقان داخلى، هرگز خود را نمایان نکرده و نمى كنند و صلاح بر این است كه نمایان نیز نشوند و علاقه اى هم به مطرح شدن نام و نشان نداشته وندارند. چون انجام وظیفه را مقدم بر همه چیز می دانند.
خطرات علنى شدن رهبری جنبش:
با هر چه علنى تر شدن رهبران جنبش، خطر فشار و محدود كردن این افراد از طرف مراكز امنيتى رژيم اشغالگر فارس محور نیز وجود خواهد داشت. اگر كمى دقت و مطالعه كنیم، خواهیم دید كه در همه جنبش هاى رهائى بخش، همواره با دوبال سیاسى ونظامى، تا رسیدن به رهائى و استقلال به مبارزه خود ادامه داده اند.حتى آنهایى كه به اشتباه از نلسون ماندلا و گاندى فقط به عنوان مبارزانى با متد صرفا مدنى یاد مى كنند، شاید از تاریخچه و جزئيات كامل مبارزات ملت هاى آفریقاى جنوبى و هند غفلت كرده باشند.
لازم به توضیح است که در صورت بودن شرایط لازم اجتماعی و سیاسی و امنیتی برای تکوین مبارزه مدنی، ما مخالف آن نبوده و نیستیم و صرفا با سوء استفاده کسانی مخالفیم که تحت عنوان مبارزه مدنی، سازشکاری و مشروعیت بخشی به اشغال را توجیه میکنند.
بطور مثال در آفریقاى جنوبى رهبرى بخش سیاسى مبارزه ضد آپارتايد به عهده ماندلا بود. آنهم بعد از زندانى شدن و ابد گرفتن او. چرا كه ماندلا در سال ١٩٦٢ دستگیر شد و در حالیكه در زندان بود با دستگیر شدن اعضاى “كنگره ملى آفریقا”، نقش او در عملیات نظامى نیز لو رفت و به اتهام مبارزات نظامى و قهرآمیز در سال ١٩٦٤ مجددا محاكمه شده و زندان ابد گرفت.
حتى تا مرگ نلسون ماندلا نقش او در عضویت رهبرى حزب كمونیست آفریقاى جنوبى كه معتقد به مبارزه مسلحانه بود نیز همچنان پنهان مانده بود.
همانطوریكه مى بینیم، رهبرى مبارزات “سیاسى” توسط ماندلا، آنهم در زندان، فقط یك تاكتیك مبارزاتى بود. تا جنبش رهائى بخش، در مواقع مورد لزوم، امكان مذاكره با رژیم نژاد پرست آفریقاى جنوبى را داشته باشد.
آیا دوران رهبرى هاى فردى بسر آمده است؟
ما امروزه تجربه شیرین رهبرى هایى نظیر آتا تورك، ماهاتما گاندى، جمال عبدالناصر و نلسون ماندلا را دیگر به ندرت شاهد هستیم. شاید زمان رهبرى هاى فردى، به علت ورود تاریخ بشریت به دوران آگاهى هاى جمعى، دراثرارتباطات كنونى و بالا رفتن سطح دانش عمومى و رشد و شكوفایى دمكراسى به سر رسیده باشد.
هر چند وقتى به عمق این جنبش هاى استقلال خواهانه و ضد نژاد پرستى نظر مى افكنیم، به روشنى مى بینیم كه نقش رهبران جنبشها، اغلب سمبلیك بوده است. و اصل جریان جنبش ها را همان شورا و یاران و همراهان رهبر سمبلیك اداره مى كردند. اما سخن نهایى و نتیجه تصمیم گیرى هاى جمعى، با زبان و به نام رهبران كاریزماتیك بیان مى شده است.
به عبارتى مثل شوراهاى رهبرى امروزى كه با یك سخنگو به فعالیت خود ادامه مى دهند و از طمطراق و عواقب زیانبار بزرگ كردن فردى به عنوان رهبر نیز رها شده اند.
توهم رهبرى
اما براى اینكه برخى “مدعیان متوهم” رهبرى، جایگاه واقعى خود را در جنبش استقلال خواهى ملت تورك آزربایجان جنوبى بدانند، كه بعضا خود را با امثال ماندلا نیز مقایسه مى كنند. لازم است اندکی در حقایق تاريخى جنبشها تعمق كرده و تاریخچه بسیار مختصری از مبارزات ضد نژاد پرستى امثال نلسون ماندلا و دیگر رهبران مبارز در آفریقاى جنوبى و برخى كشور هاى استقلال يافته را مطالعه كنند. چرا كه رژیم حاضر در جغرافیاى ایران مشابهت هاى زیادى با رژیم آپارتاید را نیز داراست.
و اگرمنصفانه خود را در ترازوى قياس با امثال نلسون ماندلا قرار دهند، حتما جایگاه واقعى خود را در خواهند یافت و آنگاه خود را به رهبرى گروه چند نفره محلى قانع خواهند كرد.
تذكر بسيار مهم:
ما قصد تحقیر ویا توهین به كسى را نداریم. فقط رك و رأست مى خواهیم افراد «متوهم» جایگاه واقعى خود را در حركت آزادیبخش ملى آزربایجان جنوبى بدانند و با توهم و خود بزرگ بینى، بواسطه ناکامی هاى ناشی از پذیرفته نشدن از طرف آحاد ملت، در دامن دشمن غوطه ور نشوند.
چرا كه وقتى افرادى خود را به غلط برتر از دیگران تصور مى كنند و در دنیاى حقیقى خلاف آنرا مى بینند. چه بسا ممكن است كینه و نفرت هم وطنان خود را بدل گرفته و گرفتار وسوسه هاى شیطانی شوند. و به جاى خدمت به ملت خود، راه دشمنى و خیانت را پیش بگیرند.
نمونه هاى فراوانى در اینگونه موارد، در جنبشهاى آزادى بخش داخلى و خارجى نیز مسبوق به سابقه است.
استقلال خواهى يك واقعيت عينى
آيا برخى از ما كه به غلط ادعاى رهبرى را در ذهن و روح خود پرورانده ایم، متوجه هستیم كه جرأت و توان مطرح كردن خواست حقیقى ملت ما را داريم يانه؟ و يا اينكه در مقابل شعار هاى اصيل و بسيار مهم آزادى بخش ملى نظير، “تبريز باكى آناكارا، بيز هارا فارسلار هارا ” خود را به نشنيدن مى زنيم؟!
آیا اصلا جرأت به زبان آوردن كلمه استقلال را داریم، كه مدعى رهبرى همه ملت و بنام آزربایجان جنوبی باشیم ؟!
از آنجائى كه آرمان استقلال خواهى ملت ما روز بروز عمیق و قوى تر مى شود، رهبران تشكلات ملى و مدعيان مبارزات رهائى بخش، بايد در عمل به اين شعار ها و همسو قرر گرفتن با اين خواست ملى خود را تعريف كنند.
علت چرخش نظرات ملى در جهت استقلال خواهى را
به اجمال میتوان چنین بیان كرد:
١-سركوب، قتل عام، خفقان، حق كشى، انكار ملیت، نفى زبان و فرهنگ، نابودى آثار تاریخى و نشانه هاى ملى، جعل اسامى شهر ها و اماكن مختلف، در طول ٩٠ سال اشغال ظالمانه.
٢ -محروم كردن بیش از ٤٠ میلیون اكثریت جمعیت زندانی بنام ایران، از حقوق واقعى سیاسى و اداره كشور در انتخاب ریاست جمهورى، وزرا، وكلاى مجلس، استانداران و مسئولین محلى، تعیین بودجه و ساخت كارخانجات و ايجاد صنايع، بیكارى، فرار مغز ها و نیروى كار به مناطق فارس نشین، محروم كردن آزربایجان از حاصل درآمد معادن و منابع طبیعى ودریک کلام اشغال بسيار ظالمانه آزربایجان جنوبی.
۳- خشكانیدن دریاچه اورمو به منظور تبعید و بى خانمانى عملى ملت ما از خاك وطن و خانه و زندگى تاریخى با هدف نابودى و دفن هويت و ميليت توركى ما.
٤- بى عملى و باج دهى برخى افراد و تشكیلاتهای ایرانگرا، در مقابل اینهمه سر كوب و حق كشى و پیش گرفتن راه مماشات با اپوزیسیون فارس محور و نژاد پرست.
٥-عدم موفقیت تشكیلاتهای ایرانگرای مدعی مبارزه ملی، در قبولاندن نظرات محافظه کارانه و ناکارآمدی و غیر واقعى بودن برنامه و تحلیلهایشان از ماهیت و عملکرد رژیم.
٦- به علت شفاف نبودن مسیر مبارزه و خواسته هاى ملى و سیاسى این تشكیلاتها كه در نتيجه، نه رژیم حاضر است بهاى لازم را به اینها بدهد و نه اپوزیسیون هاى رژیم حاضرند گروهاى ایرانگرا را به بازى بگیرند. از اینجا مانده و از آنجا رانده شده اند.
تنها راه چاره
به نظر مى رسد غیر از خواست بر حق استقلال و راهکار گسترش مبارزه بر اساس مدیریت و رهبری شورایی و تصمیم گیرى هاى جمعى، راه دیگری در پیش روى ملت ما قرار ندارد. بنا بر این، عاقلانه ترین راهى كه در حال حاضر مى تواند گره كور رهبرى مبارزات ملى مارا بگشاید، برپایی یك جمع شورایى است.
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبى
ما با حضور عملی و عینی در اتحادیه استقلال گرایان آزربایجان جنوبی و نیز همکاری و دعوت از تمامی طیفهای حرکت ملی در امر مبارزه با رژیم اشغالگر و نیز بیان قاطع و شفاف مواضع خویش، در عمل نشان داده ایم که علیرغم اعتقاد راسخ به حق بودن مبارزه بی قید و شرط، تا حصول استقلال كامل خاك تاريخى آزربايجان جنوبى، حاضریم با دیگر طیفهای دگر اندیش به شرط پذیرفتن اصل مبارزه و نفی رژیم، در تمامی زمیته ها همکاری نمائیم.
واین به معنای عدم تمکین از تکروی و منش فردسالارانه است. حتی اگر نوك پرگار در این انتخاب متوجه مسئول عالی تشکیلات راه ملی باشد، فهم ما از موضوع رهبری بر پایه پرنسیب های مبارزاتی وفکری است، نه دلخواسته ها و منافع تشکیلاتی و گروهی.
سوابق و اسناد مؤید این است که از بدو پایه گذاری تشکیلات راه ملی بنا بر پرنسیب های غیر قابل کتمان و غیر قابل عدول خود، با گرد آوری و یا شرکت در حرکتهای جمعی، سعی نموده، تا ظهور روح تکثر گرایی توأم با همگرایی و اتحاد را در بدنه حرکت آزادیبخش ملی تجسم ببخشد. که از آن جمله میتوان به دهها نشست و امضاء اعلامیه های مشترک با طیفهای مختلف اعم از استقلال گرایان و غیره اشاره کرد.
ملت نمیتواند منتظر كسانى بماند كه حتی با خودشان تأيين تكلیف نكرده اند!
آیا ملت آزربایجان جنوبى اجازه خواهد داد در این برهه حساس زمانى و تاريخى، كه رژیم اشغالگر فارس در لبه پرتگاه سرنگونى قرار دارد. سرنوشت ملى و آينده وطن اشغال شده را مجددا نظير سال هاى ٥٦ و ٥٧ به خطر بايفتد؟
زمان حساسى كه گروهها و احزاب و سازمانهای پان ایرانیست و فاشیست، به دست و پا افتاده اند تا در فرداى سرنگونى رژیم حاضر، باز هم به نقش اشغالگرانه خود ادامه دهند و روز از نو و روزى از نو، با تعقیب و تکمیل پروژه اشغال، سر كوب و نابودى حتمى ما را در آینده رقم بزنند؟
جواب این پرسش یك “نه” بزرگ است.
چراكه ملت قهرمان ما در راه رهائى و استقلال و تمامیت ارضى خود، منتظر هیچ فرد و گروه و دسته اى نخواهد ماند تا آنها با تئوريهاى ناكارآمد و متدهای کاملا سازشکارانه بار دیگر بنام سیاست و درایت سرنوشت و رهائى ملت ما را فدای قدرت طلبی هاى خود نمايند.
تكلیف چیست؟
به نظر ما ، تكلیف بسیار روشنى در پیش روى همه ما قرار دارد. و آن اينكه به كلیه هم وطنان سركوب شده از جور و ستم و استبداد شاه و شيخ، اعلام نماییم. كه موضوع بسیار مهم و عاجل «تشکیل شورای رهبری آزربایجان جنوبی» را در تمامى شهر ها و روستاهاى وطن اشغال شده، در بین كلیه فعالان و دلسوزان وطن، با حفظ مراتب امنیتى و حفاظتى، مخفیانه مطرح كنند و به هر قیمتى شده، در داخل و در بین فعالین ملى، تعیین تكلیف كرده و اسامى نمایندگان خود را جهت عضویت در این شورا را مشخص كرده وازطريق كانالهاى امن ارتباطى، اقدامات لازم را به عمل بيآورند.
با این حركت لازم و ضرورى، مى توانیم مقدمات تشكیل «شورای رهبری آزربایجان جنوبی» را فراهم كرده و با درایت و همكارى ملى، این مهم را به نتیجه قطعى برسانیم. و راه را براى آینده، در جهت آزادی سرزمینمان و بدست گرفتن حق حاکمیت مستقل ملی هموار سازیم .
مبناى حكومت آینده در آزربایجان جنوبى چیست؟
به بنظر ما مبناى حكومت آینده درآزربایجان مستقل، حكومتى غیر متمركز و شورایى است.
با چنین سیستمی است که میتوان بر نقش عملی مردم در اداره سرنوشت خود باور داشت. پس اگر از چون و چرا ها و بلاتكلیفى ها خسته شدیده ایم و مى خواهیم ملت و وطن مان را از بلاتكلیفى مرگبار ٤٠ ساله در رژیم ملاها و اشغال ٩٠ ساله پان ایرانیستهاى فاشیست فارس محور نجات دهیم. باید بدون فوت وقت و صبر و انتظار، با تشکیل شورای رهبری آزربایجان جنوبی، مقدمات تشکیل “پارلمان و دولت در تبعید” را نیز فراهم نماییم.
آیا رژیم ساكت خواهد نشست؟
مى دانیم و مى دانید كه رژیم اشغالگر و مزدوران سركوبگر و امنیتى اش براحتى نخواهند گذاشت، این اقدام مهم و سرنوشت ساز ملى به نتیجه برسد. اما با إیمان به سرنوشت ملى و استقلال و رهائى، آنهایى كه دل وامید به آزادى وطن بسته اند. قطعا مثل سالهاى گذشته خواهند توانست سد هاى خفقان و سركوب را بشكنند و در جهان پیشرفته امروزى با استفاده هوشمندانه از امكانات ارتباطى و ملاقات هاى حضورى در مكانهاى مطمئن، با كمك به فراهم نمودن مقدمات این امر مهم، آرزوى دیرینه ملى همه ملت را فراهم نمایند.
اهداف شورای رهبری و اثرات آن در آینده سیاسى آزربایجان جنوبى
با تشكیل شورای رهبری آزربایجان جنوبی، مقدمات یك حركت عمیق به طرف شوراهاى محلى، شهرى و روستائى در بین ملت ما جان خواهد گرفت. تا همه بطور ریشه اى قبل از استقلال كامل، خود را براى یك حكومت و دمكراسى برخوردار از شورا هاى حقیقى و سرنوشت ساز، با شركت همه آحاد مردم آماده نمایند. چرا كه حكومت شورایى عاقلانه ترین و مردم پسند ترین راه در پیش روى ملت ماست.
با تشكیل ایالات خود گردان در امور داخلى، و با تبعیت از یك دولت قوى و كارساز فدرال، به مركزیت «تبریز»، این جنگ و دعوا ها و رهبر بازى ها نیز تمام خواهند شد. و برخى افراد فعال ملى كه عشق كاذب رهبر شدن دارند، اگرمردم در مناطق خود روى إقبال به آنها نشان دادند. مى توانند به عنوان فرماندار محلی خدمت نمایند. و اگر ثابت كردند كه غیر از شقه كردن حرکت ملى، به درد اداره حكومت در شهر و دیارخود نیز مى خورند. آنگاه همه ما بسیار خوشحال خواهیم شد كه موقعیتى پیش روى اغلب طالبین رهبرى قرار بگیرد، تا حد اقل در منطقه خود ثابت كنند كه چند مرده حلاجند.
نرمهاى قدرت و مسئولیت در آزربایجان مستقل آینده
اگر هستند کسانی كه حتى قادر به اداره یك تشكیلات محلى با نرمها و قوائد دوران مبارزه نیستند. ولى مدام به جای فعالیت مثبت، به رقابت بی مورد با دیگران روی آورده و هرکسی را كه خارج از حیطه دوستان و آشنایان آنها باشد تخطئه مى كنند. و دست در دست از ما بهتران با پولهاى اجانبه، سعى در اختلاف افكنى در كلیت اتحاد ملى آزربایجان را دارند.
پر واضح است كه ادعاهاى واهی آنان براى رهبرى خود خوانده به جایى نخواهد رسید.
بايد به اينگونه افراد متوهم و خود محور متذكر شويم كه حتی بعد از استقلال وطن اشغال شده ما، نام رئیس جمهوركشورآزربایجان جنوبی نيز، فقط از صندوقهاى راى آزاد ملت بیرون خواهد آمد و لا غیر.
از همه مهم تر در كشور مستقل آزربایجان آینده، ما هیچ اعتقادى به یك فرد به عنوان رهبر نداشته و نخواهیم داشت.
رهبر؟!
یعنى شاه،
یعنی خمينى،
یعنى خامنه اى،
یعنى رجوى،
یعنی منتظر السلطنه
و دیکتاتور و تشنه قدرت…..
لذا آن دسته اشخاص محترمى؟! كه دلشان براى عنوان رهبرى لك زده است باید بدانند كه در آزربایجان جنوبی در حال مبارزه براى استقلال، و بعد از كسب استقلال،
ايده “رهبرى “
منفور ترين،
بى معنا ترین،
بى مورد ترین،
غیر لازم ترین
و ضد مردمى ترين
” عنوان مشمعزكننده” اى است كه باید به آن پرداخته شود. چرا كه كام ملت هاى خاورميانه، خصوصا زندانى به نام ايران، از اعمال ضد انسانى رهبران تحميلى، در گذشته و حال بسيار تلخ بوده و هست.
و ما به عنوان فرزندان اين ملت رنجديده، سركوب و قتل عام شده، كه در طول ٩٠ سال و أندى تحت اشغال رژيمهاى نژاد پرست و شاهان و رهبران فارس محور، صدمات جبران ناپذيرى را متحمل شده است.
به هيچ عنوان قصد نداريم اين بدعت شوم قرون وسطائى( رهبرى فردى) و ضد انسانى را در كشورآينده خود نهادينه كرده و سرنوشت نسل هاى آينده و اتحاد جهان تورك را به خطر بياندازيم. چرا كه مدعيان رهبرى، به علت داشتن خصلت هاى ضد مردمى، اغلب گوش به فرمان مراكز قدرت و كانونهاى استعمارى عليه ملت خود و منافع ملى كشورشان بوده و هستند. نمونه هاى بسيارى از اين رهبران جنايت كار و مستبد و تحميلى را در كشور هاى اطراف خود به خوبى مشاهده مى كنيم.
لذا به دارندگان “تفكرات ارتجاعى رهبرى فردى” رك و رأست بايد گفت، كه ملت آزربايجان جنوبى، در حال و آینده، به موجودى خود خواه و خود محور و مستبد به نام “رهبر” نياز نداشته و ندارد و تصميم بر اداره جمعى كشور، يك اراده قوى ملى است كه از پشتيبانى عميق و نخبگان و متخصصان دلسوز نيز بر خوردار است.
بعد از استقلال نيز با وجود شوراهاى سراسرى، رهبرى كشور بدست آهاد ملت خواهد بود، تا امور كشوربا خرد و شعور جمعى و شوراهاى شهرى و روستائى اداره شده و مديران و مسئولين كشور مستقل نيز، از ميان كليه افراد زحمت كش و صادق و خدمتگذار انتخاب شوند. و جايى براى افكار عقب افتاده و قرون وسطائى ارباب و رأيتى و خان و خان بازى نخواهد ماند.
رهبرى شورايى و يا فردى
در پايان بايد گفت، كدام هم وطن عاقل، چندين فكر در يك جمع شورايى را رها كرده، به يك فكر تك بعدى و اغلب شديدا ناتوان و معيوب روخواهد آورد؟
در جهان نوين امروز، ملت هاى رها شده و متكى بر دمكراسى و حقوق بشر، سرنوشت كشورهاى خود را از شر وجود رهبران تحميلى و ناكار آمد، رها كرده و به اجماع شورايى و مشورتى جمعى رو آورده اند.
نمونه بارز و روشن آنرا در اتحاديه ملت هاى اروپا به خوبى مشاهده مى كنيم. كه ضمن رهائى از جنگهاى قرون وسطائى تحت حكم رانى رهبرانى چون هيتلر و موسلينى و ناپلئون و…. وضعيت روابط داخلى و خارجى ملت هاى خود را متحول كرده و روز بروز در حال پيشرفت و ترقى هستند.
چه به لحاظ حقوق فردى و اجتماعى و چه به لحاظ پيشرفت و ترقى در امور اقتصادى و صنعتى و روابط بين المللى و حقوق بشرى.
لذا أمروزه مطرح كردن یك شخص به عنوان رهبر، نشانه عدم بلوغ اعضاى جامعه و نخبگان آنرا تدائى مى كند. و ملت هوشمند و دیکتاتور زده آزربایجان جنوبی اجازه تکرار این تاریخ مرارت بار را به احدى نخواهد داد. زیرا همچنانکه از شعارهای استراتژیک حرکت ملى نیز میتوان فهمید ملت ما خواهان آینده اند. ( گئله جک بیزیمدیر) و نه گذشته!
آینده ای که قطعا متفاوت با زمان حاضر و گذشته های سیاه این سرزمین خواهد بود.
زنده باد استقلال و تمامیت ارضى آزربایجان بزرگ
شوراى مركزى تشكیلات راه ملی ازربایجان جنوبی
١٨ ـ آذر ١٣٩٧
انتشارات تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
موضوع رهبرى در حال و آینده آزربایحان جنوبى