BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / Slideshows / گفتاری در حوزه : انتخابات فرمایشی رژیم، مشارکت یا تحریم!؟

گفتاری در حوزه : انتخابات فرمایشی رژیم، مشارکت یا تحریم!؟

اخیراً جناب آقای طاهر نقوی نوشته ای در خصوص انتخابات ، با رویکرد مثبت به شرکت در آن منتشر نموده است که هر چند فحوای کلام تازگی نداشت و پیشتر از ناحیه اشخاص دیگری هم مطرح شده بود، ولی صدور مجدد چنین پیامی و انتشار آن از ناحیه شخصی که در حوزه حقوق عمومی و سیاست فردی صاحب صلاحیت شناخته می شود ، ما را بر آن داشت که با دقتی بیشتر به آن نظر نموده و مفاد آن را از دیدگاهی نه لزوما شخصی بلکه از منظری تخصصی و تشکیلاتی مورد بررسی و مداقه قرار بدهیم.

برای فهم کامل موضوع هیچ نیازی به رفرنس دادن نیست و عین نوشته ایشان را ابتدا ذیلا تقدیم و نهایتا به بررسی مفاد آن خواهیم پرداخت .

آقای طاهر نقوی تحت عنوان « در انتخابات شرکت خواهیم کرد!؟ » می نویسند:
« هر جریان سیاسی برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های خویش استراتژی و تاکتیک‌های مختص خود را دارد ونحوه ی تعامل حاکمیت با این جریانات و تشکیلات سیاسی وبالعکس در تعیین این استراتژی وتاکتیک‌ها موثر است!
اتخاذ هر تصمیمی«سیاسی» از سوی نخبگان یک ملت در آینده ی آن ملت تاثیرگذار است!
فعالان سیاسی و مدنی ترک در این کشور دارای طیفهای مختلفی هستند و هر کدام از این طیفها برای رسیدن به ایده الهای خود به روشی مبارزات سیاسی خود را پیش می‌برند که با وجود اشتراکات زیاد در هدف و استراتژی،گاها تاکتیک‌های آنها با همدیگر متفاوت است!
مقوله ی«شرکت در انتخابات»جزو مواردی است که در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد!
حضور درپای صندوق های رای وشرکت در انتخابات اعم از«انتخاب شدن و انتخاب کردن»باید مد نظر فعالان سیاسی و مدنی ترکها قرار گیرد.
مختصرا به دلایلی که باید در انتخابات شرکت کرد اشاره میگردد:
الف:در صورت عدم شرکت در انتخابات دولتمردان با قانون گذاران هماهنگ گشته و تقریبا قوانینی «ضد ترک»تصویب می‌نمایند!
نگفته جملگی می‌دانیم که نمایندگان واقعی رد صلاحیت خواهند شد حال با قبول واقعیت ها بدنبال نه سود که به دنبال ضرر حداقلی هستیم…
به مواردی چند از خیانت‌های مرکز نشینان وسکوت نمايندگان ترکها در مناطق آزربایجان و دیگر مناطق ترکتبار اشاره‌ میگردد:
1_ «آزربایجان» به عنوان سرزمین چندین هزار ساله ی ترکها، قریب به صد سال است که با وجود زندگی مسالمت آمیز ترکها با حکومت های مرکزی متأسفانه مورد هجوم مرکزنشینان قرار گرفته است و حاکمان به عناوین مختلف وبه هر بهانه ای در حال پاک کردن نام آزربایجان از روی بخش هایی از سرزمین‌های تاریخی آزربایجان هستند. مثل جدایی آستارا از بخش‌هایی دیگر از آزربایجان والحاق آن به گیلان، جدایی اراک و ساوه و… الحاق آن به استان مرکزی و الحاق ساوجبلاغ و.. به استان تهران سابق والحاق بخش‌هایی از خاک آزربایجان به مناطق کردنشین…
2_تقسیمات خاک آزربایجان به چند استان‌ و حذف نام آزربایجان از این استان‌ها…ایجاد وتقسیم آزربایجان به استان قزوین و زنجان و اردبیل… نام«آزربایجان»از روی این استانها پاک گردید.
جالب تر اینکه این رویه در دیگر مناطق اعمال نگردیدو«استان خراسان» در زمان تقسیم به سه استان«خراسان شمالی،خراسان جنوبی وخراسان رضوی» نامگذاری شده ونام «خراسان»از روی استانهای تازه تاسیس ثبت شد.
3_ سعی برای هویت زدایی و جعل هویت بر روی«تورکان آزربایجان، شاهسون،قاشقای،تورکمن،افشار، خوراسانلی،خلج، بیچاقچی، اینانلو، بهارلو، آغاجری، قره جری و..» در سراسر کشور والصاق هویت جعلی«آریایی و آذری»بر روی ملت ترک..
4_جعل تاریخ و هویت ترکان وهمچنین جعل کتب درسی وتاریخی… ترکان توسط مراکز به اصطلاح علمی وآموزش وتحقیر ترکان با جوک سازی ها و فیلم سازی اکثرا توسط مراکز رسمی و دولتی…
5_ ابقای حاکمانی سفارشیِ مرکز نشینان از «مستوفی»دیروز تا «شهریاری» امروزمستوفی استاندار آذربايجان عصر پهلوی می‌گفت: «آذربايجانی‌ها ترکند! يونجه خورده مشروطه گرفته‌اند حالا نيز کاه می‌خورند ايران را نگه می‌دارند!! شهریاری هم به شیوه های مختلف پروژه ی«کردستان سازی»«غرب آزربایجان» را پیش می‌برد! از تهیه ی سند آمایش استان آذربایجان غربی که در آن برنامه ای برای “ایجاد قطب فرهنگی بین المللی در جامعه کُردزبان” در پهنه شهرهای بوکان، مهاباد، #میاندوآب(قوشاچای) و #نقده(سولدوز) در نظر گرفته شده است!!تاسرمایه‌گذاری های مشکوک در استان آزربایجان غربی توسط کردهای عراقی…ومواردی دیگر …
6_تخلیه ی آزربایجان توسط نمایندگان مناطق ترک نشین! بدین گونه که درطول این سال‌ها نمایندگانی را برای مجلس فرستادند که در مقابل غارت آزربایجان و زمان تقسیم بودجه سکوت کرده صدای از آنها بلند نشده است! حال تکرار این روند و بیتفاوتی ملت ترک در گماردن چنین نمایندگانی سبب تکرار روال گذشته خواهدشد!
ب:فارغ از مطالب فوق الذکر گروه‌ها و تشکیلاتی که بر شیپور تحریم می دمند دارای هیچ استراتژی و برنامه ی خاص دیگری نیستند وچشم انداز روشنی از آینده نشان ملت نمی‌دهند!
که هدف از تحریم انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری چیست و دست آورد ملت از این تحریم ها چه بوده ودر آینده چه خواهد بود؟
اصلاح طلبان که تقریبا تحریم انتخابات را زمزمه می‌کنند با چراغ خاموش در کلیه ی حوزه هاکاندیداهای خود را دارند!
تندروترین اصلاح طلبان«صادق زیباکلام» که با درج مطلبی در کانال تلگرامی خود انتخابات و رای دادن را تحریم کرده است.به رد صلاحیت برادر خود«سعید زیباکلام»شدیدا اعتراض کرده است! این چند چهره گی ونفاق در رویکرد آنها تازگی ندارد.لذانباید در دامی که ایرانشهری‌ها جلوی پای فعالان مدنی ترک پهن کرده اند، افتاد! » (پایان نقل قول)

ایشان به خوبی با تشخیص جایگاه خویش، ًبا تأکید بر اثرگذار بودن نظرات و تصمیمات نخبگان ملت در امری به این مهمی که موضوع روز سیاست و اجتماع ما است ، با عنایت به عنوان و توصیه های پایانی نوشته ُ، با تأکیدی اصرارگونه شرکت در انتخابات آتی رژیم برای تعیین نمایندگان سفارشی رژیم در پارلمان فرمایشی نظام را تجویز می نمایند.

اما ما با دقت در متن نوشته ، می خواهیم بدانیم که این توصیه بر اساس کدام مبانی عملی و نظری تکوین و تدوین و به ملت تورک آزربایجان جنوبی1* از ناحیه ایشان ارائه شده است.

ولی متأسفانه با مطالعه متن ، از همان سطور اولیه ، غیر تحقیقی و غیر استنتاجی بودن نوشته جلب توجه می کند و نوشته را از کیفیت مورد انتظار ما یعنی ارائه یک طریق تحلیلی در بیان صحت یا سقم موضوع مورد بحث عاری می کند و متوجه می شویم که نگارنده با تحمیل نتیجه از پیش تعیین شده ای صرفاٌ در زمینه اثبات «باید» های مسئله ، فقط قصد اقناع مخاطب را دارد و از مقایسه بنیادین موضوعات «شرکت» و یا «تحریم» دوری می نماید و این نوشته در قالب یک بیانیه تبلیغاتی قابل توجه است، تا نوشته ای استنباطی و سیاسی- حقوقی که نخبگان هر ملتی به تعبیر نویسنده باید مد نظر داشته باشند.

البته به این یکسویه و جهت دار بودن نوشته کفایت نمی شود و ایشان در اولین پاراگراف (بند الف) با نقض غرض و طرح گزاره ای در تضاد کامل با گزاره نخست با اذعان به اینکه «نمایندگان واقعی رد صلاحیت خواهند شد» و حضور آنها در ترکیب قوه مقننه بای نحو کان موضوعیتی نخواهد داشت! سوابق تاریخی قوانین ضد تورک را لیست نموده اند که دقیقا ناشی از فقدان وجود نمایندگان واقعی ملت در ترکیب پارلمانهای سابق بوده است ! از همان ابتدای نوشته و و از منظر دیدگاه سیاست عملی، می توان گفت که هنوز هیچ واکنش سیاسی را تجربه نکرده ، چنان عقب نشینی را توصیه می کنند که پیشاپیش ضرر آن هم محرز و مسلم می باشد ! آیا براستی ملتی که به نخبگان خویش چشم امید دوخته باشد ، در دورنمای حیات سیاسی خویش تنها به دنبال یافتن پاسخ یک گزینه دو وجهی تحت عنوان ضرر فاحش و ضرر قابل قبول می گردد!؟ وقتی یک حاکمیت همین خواسته ها را با دکترین های تحمیلی خویش دو دستی تقدیم همان ملت می کند در این بین این ملت چه نیازی به تصمیم گیری و تصمیم سازی از ناحیه فرزندان نخبه خویش می تواند داشته باشد؟

ایشان طی فقرات ششگانه ای (بند الف) اذعان می نمایند که به ترتیب «تغییر هویت سیاسی جغرافیای تاریخی آزربایجان جنوبی» ، «انکار هویت تورکی سرزمین های آزربایجان جنوبی» ، «جعل هویت برای اقوام مختلف تورک آزربایجانی» ، «تحریف تاریخ و تحقیر هویتی تورکهای آزربایجان جنوبی» ، «تحمیل عناصر حاکمیتی مغرض و اعمال برنامه های سیاسی متخاصم با منافع ملت تورک آزربایجان جنوبی» ، « اعمال سیاست های بودجه ای تبعیض آمیز نسبت به منطقه آزربایجان جنوبی»2* فجایعی است که صرفاٌ بواسطه همین فقدان نمایندگان واقعی ملت تورک حاصل شده است و توضیحی بیشتر مرقوم ننموده اند که با این اوصاف و سوابق درخشان پارلمانهای گذشته که در معیت نمایندگانی تورک زبان تحقق یافته است ، اساسا بود و نبود نمایندگانی صرفا تورک زبان از منطقه آزربایجان در یک پارلمان نمایشی در آتیه چه توفیری در نتیجه نهایی خواهد داشت؟

این دوست ارجمند در بند ب نوشته نیز به تعبیر اصطلاح عامیانه «نه از حب علی بلکه از بغض معاویه»! در بیان وجاهت شرکت در انتخابات فرمایشی، لابد با فرض اینکه مطالب عنوان شده در بند الف یکی از قطعات شاهکاری بتهونی بوده است ، با تشبیه نمودن نظرات قائلین به تحریم انتخابات فرمایشی رژیم به «شیپور» ! در جمله ای مختصر از فقدان برنامه و استراتژی آنان سخن گفته و از اینکه آنان هیچ برنامه ای برای تدوین میزان ضرر دهی سیاسی ملت در آتیه ندارند ابراز گلایه نموده اند! و این ادعای خویش را دلیلی مضاعف بر قبول و پذیرش تئوری عجیب الخلقه «در انتظار نابودی تدریجی بودن» قلمداد نموده اند!

البته دقیقا با همین قیاس لنگ و با رویکرد جستجوی طرق ناکامی یک ملت! تشبیه به رقبای سیاسی دیگر را هم توصیه نموده اند و با استناد به ملعبه عناصری که همیشه دل در گرو نظام داشته و تحت هیچ شرایطی آن را پس نزده اند ، تناقضات عملی و عوامفریبی ها و دودوزه بازیهای آنها را بعنوان یک الگوی مناسب قبول نموده و الهام گرفتن از آنها را یک استراتژی مطلوب و تقلید از آنها را تاکتیکی مفید قلمداد نموده! و خط مشی پس مانده های رژیم را با تعبیری صریح دایر بر «چند چهره گی و نفاق» قالبی ایده آل برای ملت تورک آزربایجان جنوبی معرفی نموده اند و سیاست پنهان آن طیف مزدور رژیم را بعنوان سیاست مقبول و علنی ملت ما پذیرفته اند و بواقع توسل به نفاق و چند رویی را یک مشی مقبول سیاسی برای ملت ما توصیه نموده اند ، که جای بسی شگفتی دارد!!!

ما حتی در متون ماکیاولیستی نیز «شهریار» را به قبول علنی تدبیرهای تئوریک مکتب ماکیاولیسم و تبلیغ آن مجاز نمی بینیم و حفظ ظاهر حتی در چنان مکاتبی نیز یک اصل و پرستیژ سیاسی لازم شمرده می شود! و شهریار بعنوان مصلح عامدانه شمشیر جنایت در دست می گیرد هر چند تمام نیت او تصاحب قدرت باشد! و متأسفانه این دقیقا همان افتادن در دامی است که جلو ما پهن شده است و ایشان دقیقا افتادن در دام مذکور را بعنوان فضیلتی سیاسی برای ملت خویش توصیه می فرمایند!

نوشته ایشان به همین جا ختم می شود و فرضیه شرکت در انتخابات تحت هر شرایطی و با هدف بدست آوردن ضرر حتمی! ولو به مقدار اندک ، استخوان بندی پیام ایشان را تشکیل می دهد.

البته یاد آوری این نکته هم ضروری است که نگارنده فرهیخته نوشته متأسفانه عناوین «عمل سیاسی» و«قدرت سیاسی» با یکدیگر مخلوط نموده و در تفکیک آنها از یکدیگر به نوعی با مشکل روبرو بوده اند.

در حالی که قدرت سیاسی نتیجه منطقی عمل سیاسی است و در چارچوب دموکراتیک تا زمانی که اعمال سیاسی طیف یا گروههای سیاسی در جامعه مقبولیت لازم را نیافته باشد و آنها مجاری قدرت در قوای مقننه و مجریه و حتی قضاییه را با راهکارهای دموکراتیک تصرف ننموده باشند طبیعتا واجد قدرت سیاسی نیز نخواهند بود که اهداف و برنامه های خود را طرح و تبلیغ و تعقیب و اجرا نمایند. و هدف سیاسی مقوله ای است در بطن عمل سیاسی نهفته است و بعضا مکتوم هم نگاه داشته می شود و درک و لمس آن منوط به کسب قدرت سیاسی نیست و تنها تحقق آن هدف ، موکول به عمل سیاسی مطلوب مورد نظر آنها است.

اگر هدف ایده آل از مشارکت در یک انتخابات فرمایشی بهره بردن از حداقل ضرر باشد ! که مقبول هیچ عقل سلیمی هم نیست، چرا نباید هدف از تحریم که همانا ازاله مشروعیت مردمی یک نظام مبتنی بر ضرر دائمی و لاینقطع به ملتها و گروههای خاص زیر مجموعه است هدفی مثبت و با ارزش تلقی نشود ؟ و انکار خودبخودی این هدف به چه منظوری صورت می پذیرد!؟ مگر اعتراض به حاکمیت ها در سایه همین عدم مشروعیت ها صورت نمی پذیرد؟ مگر این اعتراضات در روند مبارزاتی ملتها زمینه ساز گشایشهای سیاسی و تغییرات و حتی سرنگونی و اضمحلال حاکمیت ها را فراهم نمی سازد؟ مگر تحریم با رویکرد اجرای عدالت در عرف شناخته شده دموکراتیک یک عمل سیاسی محسوب نمی شود که آنرا بر مشارکت ناشی از نومیدی و قبول پیشاپیش ستم اجتماعی ارجح تر تصور کنیم؟
تحریم انتخابات فی النفسه از حیث سیاسی فوائدی شناخته شده دارد که نباید از آنها غفلت بورزیم!

الف- فوائد داخلی: با تحریم سراسری انتخابات و عدم شرکت مردم، ماشین مشروعیت بخشی سیاستهای رژیم حاکم از کار افتاده و ماهیت واقعی و تعداد حامیان واقعی آن که همانا جیره خواران و مزدورانش میباشد، رو شده و ملتها با پی بردن به این واقعیت که در نفی رژیم تنها نیستند جسارت گرفته و قاطع تر از هر زمانی پای به میدان مبارزه برای احقاق حقوقشان میگذارند. عدم شرکت مردم، مزدوران رژیم را نیز به وحشت انداخته و به تغییر رفتار وادارشان خواهد کرد.

ب- فوائد خارجی: رژیمی که طی چهار دهه با انواع ترفندها مردم را به پای صندوقهای رأی آورده و به اتکای قدرت سختی که در اختیار دارد و برای این رژیم مهم نیست مردم در برگه ها چه کسی و یا چه چیز می نویسند زیرا او فقط به کمیت احتیاج دارد و در نهایت از آن تعداد هرکسی را با هر مقدار رای که بخواهد انتصاب میکند، و از میزان بالای مشارکت برای رژیم و سیاستهای نژادپرستانه و توسعه طلبانه اش مشروعیت میخرد، اگر با عدم استقبال عمومی روبرو گردد ، حتی در نزد حامیان بین المللی اش نیز بی اعتبار میگردد که این خود باعث تغییر نگرش آنها به رژیم و نیروهای اپوزیسیون میگردد.

اگر از تأثیر سیاسی ، عمل سیاسی دایر بر تحریم در عملکرد حاکمیت های دیگر ملل خبر نداریم و یا تصور می کنیم که جامعه ما منحصر به فرد است و ما تافته جدا بافته ای از دیگر جوامع بشری هستیم ! چرا حداقل به سوابق عینی موجود و تلاشهای مذبوحانه سران رژیم سیاسی حاکم بر تهران در زمینه تأثیر مشارکت ها در مشروعیت سازی اقدامات رژیم طی انتخاباتهای اخیر توجه نمی کنیم که با لحن التماس و تهدید و شانتاژ همواره قاطبه افراد ملت را به تمکین از فرمان حاکمیت دایر بر شرکت در انتخابات فرمایشی فرامی خواند و حتی شخص اول نظام آنها صراحتاً از مخالفین نظام هم می خواهد که در انتخابات حضور فیزیکی داشته باشند ! ولی متعاقب انتخابات صرف حضور اکثریت مردم و حتی مخالفان در انتخابات را که از حق انتخاب شدن عملا محروم و منع شده بودند! از ناحیه رژیم و از زبان وزیر امور خارجه آن در صحن سازمان ملل بعنوان دلیل قاطع بر مشروعیت نظام و تحمیل تمام تصمیمات غیر دموکراتیک رژیم مطرح و این ادعا هم از حیث داخلی و هم از حیث خارجی و بین المللی در بوق و کرنا دمیده می شود.

مخالفین شیپور بدست انتخابات به تعبیر نگارنده محترم مذکور حداقل قرینه ای در تقابل با اهداف تورک ستیزانه رژیم بوق و کرنا بدست حاکم دارند که خط عینی تقابل منافع ملت ما با منافع سیستم مبتنی بر تبعیض حاکم بر تهران را مشخصا برای افراد ملت بیان می کند. در این بین با فرض اینکه اجرای موسیقی پر زرق و برق بتهونی در میادین شهرهای ما هم ممکن باشند، آیا ایشان مطمئن هستند که مردم ما حتی دلبسته قطعه کوتاهی از آن نوع موسیقی بشوند؟

کوتاه سخن اینکه به هزار و یک دلیل ، تحریم واقعی ترین و عینی ترین تاکتیک مبارزاتی برای ملت ما در تقابل با فرسایش سیستماتیک و فراقانونی هویت و موجودیت آنها در حال حاضر است. حتی اگر قائل به تسلیم هستیم و طالع ملت خود را در نابودی تدریجی می دانیم عادلانه ترین وضعیت پرهیز از شکنجه روحی ملت است و با تحریم مطلق هر گونه عمل سیاسی بهتر است که ریش و قیچی را بدست همین سیستم بدهیم که کار را جوانمردانه تمام کند!

حتی از منظر جامعه شناختی در تعریف انسان از وی بعنوان «موجودی اقتصادی» یاد می شود! اقتصاد در بیانی بسیار ساده یعنی «طلب کسب منفعت و دوری نمودن از اصابت ضرر»! با فرض اینکه ما در حرکت ملی آزادیبخش آزربایجان جنوبی هیچ تعلقی به مؤلفه های هویتی و زبانی و ملی و تاریخی و هنری و فرهنگی خویش نداریم ! (قطعا که چنین نیست!) آیا حتی به صرف یک نگاه تک بعدی به عرصه سیاست از منظر اقتصادی ، شایسته است که بعنوان فرزندان خلف و نخبگان ملت خویش نه از نظرگاه کسب سود کمتر بلکه از نظرگاه کسب ضرر کمتر به آنها راهکار پیشنهاد بدهیم؟ آیا ملت ما برای برون رفت از این بدبختی و بداقبالی به روزنه امید احتیاج دارند یا به وعده مرگی شیرین 3*
اما این باز هم تمام ماجرا نیست ، مکانیسم تحریم بر خلاف ظاهری که دارد، تاکتیکی سیاسی مبتنی بر رفع مسئولیت حقوقی تشکیلاتها و دفع ضرر و خطر احتمالی از مردم است . مضاف بر آنکه قاعده دفع ضرر احتمالی از قواعد عقلی است و حکم می کند که عقلا هرگز کاری را که نتیجه آن ضرر باشد ولو اندک و حقیر بر نتابند و اگر فکر می کنیم ملت ما از نخبگان خویش حرف شنوی دارند بهتر است که عملی عقلایی را به آنان توصیه کنیم و لاغیر!
تحریم در شرایط کنونی عملی سیاسی و هدفدار و منطقی و با صرفه است و در صورت شک در هر قسمت از گذاره فوق ، اتخاذ تدبیر درست نهایی منوط به این است که ُهم در گفتار دوستان! و هم در گفتار دشمنان! تدبر کنیم.

کمیته مطبوعات
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
(میللی یول)

پاورقی*:
1) البته ما می دانیم که ایشان نمی توانند به صراحتی که ما داریم در فضای داخل کشور از عبارت فوق استفاده کنند هر چند مخاطبان وی قطعا همین «ملت تورک آزربایجان جنوبی» هستند و نه دیگر اقشار و گروههای اتنیکی و ملی ساکن در جغرافیای سیاسی کنونی !
2) البته مفاد این بند با عنوان آن ناسازگار بنظر میرسد !
3) «اتانازی» یا مرگ شیرین یک نوع حق سلب حیات با مشارکت پزشک برای بیماران لاعلاج است که نمی خواهند عذاب بکشند و مرگ را بر زندگی با نتیجه نامطلوب و حتمی آن ترجیح می دهند !