BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / Slideshows / تشکیلاتهای سیاسی

تشکیلاتهای سیاسی

تشکیلاتهای سیاسی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول)

دیباچه
مجموعه سوالات مطرح شده پیرامون تشکیلاتهای سیاسی آزربایجانی در حوزه مخالفت و اوپوزیسیون و ابراز نگرانی از حیث کارکردهای تشکیلاتی و خصوصا انتشار مطالب ابهام بر انگیز و شیطنت آمیز و تلاشهای تشکیلات ستیزانه رژیم حاکم و برخی از جریانهای شناخته شده و غیر شناخته شده ما را بر آن داشت که طی جزه ای ، نسبت به جمع آوری اهم این سوالات اقدام و با بررسی موردی ابهامات و سوالات مشخص مطرح در حوزه حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان جنوبی ، از دیدگاه تشکیلات راه ملی در خصوص آنها شرح و توضیحات لازم را داده و حسب امکان روشنگری مقتضی جهت اطلاع عام ملت تورک آزربایجان جنوبی و جوانان مبارز معمول نموده باشیم.
بهانه طرح موضوع
همانطوریکه متذکر شدیم ، طی ماههای اخیر نغمه های بیشماری در ارتباط با چیستی و چرایی تشکیلاتها و احزاب و گروههای سیاسی آزربایجان جنوبی شنیده شده است. هر چند این نغمه ها تازگی نداشتند ولی از حیث جهت گیری افراطی و شدت و حدتی که در تخریب و سیاه نمایی سیمای فعالیتهای گروهی که طبیعتا در قالب گروهها و احزاب و تشکیلاتهای سیاسی می تواند انجام بگیرد ، قابل توجه بودند. این هجمات غالبا تحت عنوان فعالین آزربایجانی صورت گرفت و این در حالی بود که عصبیت موجود در اظهارات و نوشته های شبکه هجوم آنان موج می زد و با قاطعیت می توان گفت که آنها حتی هیچ برنامه قابل پیشنهاد مثبتی در فضای عاری از تشکیلات های سیاسی مورد تصور و منظور آنها ، که قطعا فضایی کاملا مغایر با فلسفه وجودی سیاست مدرن خواهد بود ! نداشتند و بیمارگونه صرفا قصد القاء ذهنیت تشکیلات ستیزی عام در جامعه ما را داشتند و دارند.
مضاف بر این افراد ، قشرهای دیگری از ملت نیز با کنجکاوی طبیعی که دارند با آنها همداستان شده و با طرح ابهاماتی که در ذهن دارند انتظارات خاص خود از تشکیلاتها را مطرح می ساختند که جای دارد با دقت و توجه بیشتری این مسئله مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد.

الف- تشکیلات :
به باورو ادعای برخی، تشکیلاتهای آزربایجان جنوبی به چند دلیل کارکرد مثبتی بویژه در خارج نداشته و به همین علت به جای نفع ، باعث ورود لطمات جبران ناپذیری به حرکت هم شده اند! به همین دلیل نیاز به تشکیلات و یا تشکیلاتهای نو و قوی با رویکردی متفاوت وجود دارد!
با جمع بندی مطالب عنوان شده چنین بنظر میرسد که آنها عدم موفقیت تشکیلاتها را در موارد زیر میبینند:
۱-چون رهبری تشکیلاتها در خارج از آزربایجان جنوبی بوده و ارتباط عملی و ارگانیک با داخل ندارند، نمی توانند درک واقعی از رویدادها و خواستهای حرکت ملی داشته باشند!
۲-تشکیلاتهای آزربایجان جنوبی طی این سالها نتوانستند همانند مجاهدین ، سلطنت طلبان و… با ارتباط گیری و جذب حمایتهای مجامع بین المللی و نفوذ به خبرگزاری و تلویزیونهای مطرح جهانی صدای حق طلبانه ملتمان را بگوش جهانیان رسانیده و حمایت جهانی را در راستای احقاق مطالبات ملت ما سبب شوند!
۳-تشکیلاتهای سیاسی یا توانائی جذب کمکهای مالی بین المللی را نداشته و یا اگر در مواردی دریافت کرده اند به جای صرف آن در جهت گسترش حرکت ! متاسفانه ، امکانات و مبالغ و کمکهای دریافتی را به مصارف شخصی اختصاص داده اند!
۴-خود محور بینی وتوهم رهبران سازمانها ، مانع از اتحاد تشکیلاتها شده و حرکت به دلیل همین کوته بینی ها دچار صدمات جبران ناپذیری شده، و در اثر اینکار جذب نیروهای نخبه به درون چنین تشکیلاتهایی غیر ممکن شده است!
۵-تشکیلاتها در تربیت کادرهای متخصص در شاخه های مختلف ناموفق بوده و نتوانستند با نیازهای حرکت ،خود را هماهنگ و همسو سازند!

۶-تشکیلاتها نتوانسته اند رسانه و مدیایی مستقل و قوی همطراز تلویزیون های به اصطلاح اپوزیسیون رژیم راه اندازی و تاسیس نمایند تا صدای رسای ملتمان گردند! و برخی تلویزیونهای موجود نیز به دلیل عملکرد منفی و جناحی نتوانستند به رسانه ملی –مبارزاتی ما تبدیل گردند!
۷-تشکیلاتها به دلیل کمیت نازل نیروی انسانی و کادر، بیش از آنکه به حزب و تشکیلات شبیه باشند بیشتر در حد و اندازه یک پاتوق ویا محفل میباشند!
۸-تشکیلاتها نتوانستند در خارج کشور به جذب آزربایجانیها موفق شوند، به همین خاطر ما شاهد تظاهرات و یا گردهم آیی های بزرگ همسو با حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان جنوبی در خارج از کشور نیستیم!
و قس علیهذا !
این قبیل ابهامات و انتقادادت البته که از طرف نیروهای صادقی که آشنائی با روابط بین الملل ، نقش دولتهای استعماری، ماهیت رژیم ، دولتهای منطقه، تفاوتهای احزاب علنی و غیر علنی ، متدهای مبارزه با نظامهای اشغالگر ودیکتاتور، سازماندهی و تامیین مالی آن ، عضو گیری ، کادر سازی و… داشته باشند مطرح نشده است وانتقادات عموما بر اساس مشاهدات شخصی و تحت تاثیر جنگ روانی دشمن حاصل شده و تحت فشار همین اتمسفر منتقدین فی الفور و به محض طرح، خواستار پاسخگویی و رفع ابهام هم میباشند ! زیرا که اگر این سوالات و ابهامات از ناحیه اشخاص متخصص و مطلع صورت گرفته بود هم نحوه بیان و روش طرح آنها متفاوت بود و هم کانال ارتباطی متناسبی برای طرح آنها مورد استفاده قرار می گرفت.
چون این ابهامات تعمدی یا غیر عمدی فضای عمومی را تحت تاثیر خود قرار داده است لازم است تا در حد لزوم، محض اطلاع رسانی عمومی و در حدی که به امنیت تشکیلاتها لطمه وارد نگردد پاسخ داده شود تا مردم و هواداران حرکت ملی آزادیبخش آزربایجان جنوبی با آگاهی از چرائی کمبودها از یک سو با کمک و همراهی با تشکیلاتها نیازهای ارتباطی و انسانی آنها را برطرف نمایند و از دیگر سو با رفع ابهام و اقناع ، احتمال تاثیر

پذیری آنها از تبلیغات هدفمند دشمن خنثی گردد.
بدیهی است این پاسخگویی ها و روشنگری ها برای کسانی که عامل نفوذی دشمن بوده و به عنوان مهره های میدانی جنگ روانی عمل میکنند،در حکم پتک بر سندان کوبیدن است و برای آنها هیچ پاسخی اقناع کننده نبوده و کماکان به پخش شایعه و اتهام زنی های خویش به بهانه های مختلف ادامه خواهند داد . به بیانی دیگر ی لزومی هم ندارد که به چنین کسانی پاسخ داده شود.
اما قبل از پرداختن به بررسی علل چنین ابهاماتی لازم است توضیحاتی مرتبط با بحث داده شود تا اصل موضوعات راحتتر قابل هضم گردد.
از حیث نظری ، به باور تمامی اندیشمندان حوزه علوم سیاسی، احزاب محصول پیشرفت وتکامل جوامع بشری است ، چرا که در نظامهای کهنه با تفکراتی ارتجاعی که در آن مردم صرفا برده و یا رعیت قدرتمندان بحساب می آمدند و صحبت کردن از مشارکت مردم در امور اداره کشور و تشکیل احزاب با گرایشات فکری مختلف غیر ممکن و فاقد مبنا و مفهوم بود. غیر از فرمانروا و حاکم ، بقیه نفوس جامعه همانند اشیاء و حیوانات و املاک ملک سلطان محسوب می شدند و حقوق ذاتی آنها عبارت بود از یک سلسله «وظائف و تکالیفی» که نسبت به سلطان داشتند و به همین سبب حسب مورد مشمول الطاف و بخششهای ملوک می شدند و حتی همین بخشش های ملوکانه تابع هیچ قاعده و قانونی خارج از اراده سلطان نبوده و به طرفه العینی قابل سلب و اعاده بود. رعیت مشمول چیزی بنام «حق» و تابع نظاماتی تحت عنوان «حقوق» نبود. اول و آخر هر وضعیتی حکم و نظر سلطان بود که به آن معنا می بخشید.
اگر امروزه در برخی کشورها به طور نسبی و در بسیاری از آنها به شکل صوری حقوق بشری و انسانی و دمکراسی و پولورالیزم سیاسی به رسمیت شناخته میشود، بی شک نتیجه مبارزات آزادیخواهانی است که برای تحقق آن از جان و مالشان گذشتند تا امروزه بشر از برده بی اراده در دستان قدرتمندان حاکم به مرحله ای برسد که حتی جنایتکاران و دیکتاتورها نیز مجبورگردند برای مشروعیت بخشی به اعمال و نظامهایشان به رای مردم به عنوان مبنا و مرجع حقوقی ! رجوع کنند ، «هرچند با حیله و نیرنگ و تقلب در آن نتیجه را به نفع خود تغییردهند».

زیرا در دنیای معاصر وجود آزادی احزاب، مشارکت مردم در انتخابات و … تعیین کننده میزان دمکراتیک بودن دولتها بحساب می آید.
متاسفانه در زندانی بنام ایران به دلیل ماهیت کاملا متفاوت آن با دیگر دولتهای موجود در اقصی نقاط جهان. حاکمیت «اشغالگر و وابسته، با ظاهری اسلامی- شیعی و باطنی کاملا نژادپریت،جنایتکار،توسعه طلب و…» حتی به احزاب کاملا دست ساز و مطیع رژیم هم اجازه فعالیت کامل و رسمی داده نمی شود( حداقل محمد رضا پهلوی با آنکه تمامی فعالیت احزاب دگر اندیش را ممنوع اعلان کرد ولی به حزب خودساخته رستاخیز اجازه فعالیت داده و حتی به صورت عمومی همه را مجبور به عضویت درآن کرد)حتما به یاد دارید که خمینی حتی تحمل حزب خود ساخته جمهوری اسلامی را نیز نداشت و فعالیتش را ممنوع ساخت.
طبعا حکومتی که مدعی است مشروعیتش را نه از مردم که از خدا گرفته و رهبرفقیه اش!! نماینده امام زمان بوده و با اختیارات ولایی و فوق قانونی اش بر اریکه قدرت تکیه کرده ، به هیج وجهه امکان مشارکت واقعی مردم و فعالیت احزاب دگر اندیش را نخواهد داد.
به همین خاطر ما شاهدیم که طی این چهل سال صرفا به جهت فریب افکار بین المللی ،با برپائی شوهای مشمئزکنند تحت عنوان انتخابات با شرکت به اصطلاح جناحهای مختلف سیاسی ونیزمشارکت بالای مردم!!؟ خواسته چنین وانمود نماید که گویا حکومتی برخواسته از آرای مردم میباشد.
هرچند برای هرآن کس که کمترین آشنائی با سیستمهای حکومتی و شیوه های اداره کشورداری داشته باشد، ماهیت رژیم و دغلبازی آن کاملا آشکار میباشد.اما متاسفانه هنوز سازشکاران و مصلحت طلبانی هستند که از این امام زاداه انتظار معجزه داشته و حاضر به قبول واقعیت نیستند.
برخی از این خوشباوران خارج نشین که در نهان با رژیم به تجارت و بده بستان مشغول و به عنوان تحلیلگر و کارشناس مسائل سیاسی در مدیاهای حامی رژیم به طرفداری از آن پرداخته و در روزانتخابات در صف رای جلوی لانه های جاسوسی رژیم با بی شرمی می ایستند. در اوایل انقلاب و بویژه سال شصت با توصیه اربابانشان به خوش خدمتی برای رژیم پرداخته و کار را تا بدانجا کشاندند که علنا به هوادارانشان دستور تشکیلاتی دادند تا

با لودادن مخالفان و نیز همکاری اطلاعاتی با نیروهای سرکوبگر کمیته و سپاه به شکار آنان بپردازند. آنها در باور خود میپنداشتند که با سیاست و دوراندیشی میتوانند هم از کشتار رژیم مصون بمانند و هم بدست ملایان نوکران امپریالیسم را از میان برداشته و زمینه حاکمیت کمونیستی را بوجود آورند.غافل از آنکه در بازی شطرنج سیاسی اربابان رزیم دست آنها را خوانده و آنها را تا لحظه کیش و مات سرگرم ساخته بودند.
آنها نمیدانستند و یا نمیخواستند قبول کنند که روی کار آوردن رژیم به عنوان پروژه مشترک در واقع برای به شکست کشاندن انقلاب ملتها و ادامه پروژه استعماریشان با مهره ای تازه کار با وظایفی نو بود.
متاسفانه در حرکت ملی نیز برخی از فعالین به دلیل عدم شناخت ماهیت رژیم ، فکر میکنند، میتوانند در چارچوب یک رژیم اشغالگر و نژادپرست به فعالیت علنی و حزبی بپردازند که متاسفانه عملی کردن چنین تفکری در دو مورد ،یعنی تلاش برای ثبت گونش پارتیسی و یئنی گاموح با شکست و اسارت بهترین فرزندان ملتمان مواجه گردید.
تجربه پنجاه وهفت سال حکومت منحوس پهلوی و چهل سال حاکمیت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نشان داده که برای رهائی از زندانی بنام ایران برخلاف دیگر کشورها تشکیل احزاب علنی و فعالیت در چارچوب آن غیر ممکن وحتی فعالیت علنی در خارج نیز بدون ریسک نمیباشد.
ترور دهها تن از رهبران و کادرهای احزاب و تشکیلاتهای مخالف در خارج ،بدون آنکه هزینه ای برای رژیم داشته باشد کافی است تا در نگرش خود به فعالیت علنی در خارج نیز تجدیدنظر نمائیم ، چرا که اشغالگران به دلیل پروژه مشترک بودن، براحتی و بدون هیچ مانع بین المللی می توانند در عراق و پاکستان به پایگاههای مخالفان حمله نظامی کرده و در ترکیه ، اتریش، قبرس ، فرانسه ، آلمان ، نروژ، هلند و.. به راحتی فعالان ورهبران احزاب و سازمانهای دگر اندیش را ترورنماید.
دسته بندی احزاب و سازمانهای سیاسی:
الف- احزاب و سازمانهایی که با کمک دولتهای خارجی جهت اجرائی کردن اوامر آنها شکل میگیرند.

ب- احزاب و سازمانهائی که با تفکر ماکیاولیستی تشکیل ویا به آن رسیده اند.
ج- احزاب و سازمانهائی که با نیت رهائی و استقلال ملتشان تشکیل شده اند.
حزب توده و پ ک ک بهترین نمونه برای معرفی تشکیلاتهای بند «الف» میباشند:
حزب توده: با کمک ومساعدت حزب کمونیست شوروی تشکیل و بر خلاف ظاهر که برای دفاع از حقوق مردم وبویژه کارگران تشکیل گردیده بود، در باطن تمام تلاش رهبرانش جهت حفظ منافع شوروی و یافتن راههای نفوذ آن در زندانی بنام ایران بود . برای نمونه درحالی که حزب توده با ملی شدن نفت موافق و با سپردن امتیاز کشف و استخراج آن به انگلیستان « غرب » مخالف بوده و با ترتیب دادن تظاهرات خیابانی و افشای پشت پرده قرارداد ننگین پهلوی با دولت انگلیس مردم را به مخالفت با دولت تشویق میکرد،وقتی قرار شد امتیاز نفت شمال به روسها داده شود نه تنها آن را استعماری ، وابسته ساز ندانست بلکه علاوه بر دفاع جانانه از آن حتی بطور تلویحی دادن امتیاز جنوب را نیز قبول کرد.!
پ ک ک : این حزب از همان ابتدا به عنوان پروژه مشترک و در امتداد دیگر احزاب مزدور کردی به عنوان مکمل پروژه کوریدور« کردی» مورد حمایت مالی، اطلاعاتی و نظامی کشورهای غربی، اسرائیل و شوروی قرارگرفت . و با توصیه آنها یونان، لبنان، سوریه ، عراق و رژیم، نیز مرزهای خود را بر روی آنها باز کرده و از هیچ حمایت لجستیکی دریغ نکردند.
و امروزه برای هر ناظر بی طرفی مشخص گردیده که سرمایه گذاری دولتهای استعماری بر روی آن نه در جهت
تحقق آرمانهای ملت کرد که برای حفظ و پاسداری منافع اربابانش میباشد.
نمونه های عینی بند« ب »احزاب و سازمانهایی که با تفکر ماکیاولیستی تشکیل و یا به آن رسیده اند:
مجاهدین خلق: این سازمان با نیت مبارزه با شاه و سلطه امپریالیزم توسط محمد حنیف نژاد وسعید محسن بنیانگذاری شده و تا سالها پرچم دار مبارزه با امپریالیزم بود، اما بعداز شکست استراتزی سرنگونی کوتاه مدتش به ماکیاولیزم گرایش پیداکرده و به همکاری با دولت عراق و بعد از سرنگونی صدام به غرب و بویژه امریکا

تمایل پیدا کرده و حتی در سایت رسمی سازمان، کتاب و سرودهای قدیمیش را که مملو بود از تئوری و شعارهای ضد امپریالیستی را حذف کرد تا این تغییر و دگردیسی ائدولوژیکیش را لاپوشانی نماید.
این نوع سازمانها هرچند به دلیل تمایل به قدرتهای خارجی و دوری از آرمانهای اولیه و تبدیل شدن به مهره های بی اراده قدرتهای استعماری ممکن است از قدرت مالی ، مدیایی قدرتمند، لابیگری گسترده و سطح بالا و به یمن امکانات اهدائی از تشکیلاتی منظم، قوی و وسیع برخوردار و حتی به یمن تبلیغات مدیای اربابانش حمایت مردم را نیز به همراه داشته باشند اما در نهایت حتی اگر با صلاح دید اربابانشان به قدرت برسند بی تردید نه منافع ملی بلکه منافع حامیانشان را ارجح خواهند داشت ودر درازمدت به دشمنان مردم و آرمانهائی که برای آن بوجود آمده بودند تبدیل می شوند.

اما احزاب و سازمانهائی که صرفا در جهت آزادی مردم و رهائیشان قدم بر میدارند بند «ج »:
این احزاب ممکن است به حاکمیت نرسیده و حتی قبل از پیروزی به لحاظ سازمانی از بین بروند اما بی تردید به دلیل صداقت و پایبندی به اصول و ارزشهای انسانی و نیز حقانیت راهشان دیگر مبارزان راه آزادی با درس آموزی از آنها راه نیمه تمامشان را ادامه میدهند.
فرقه دمکرات آزربایجان به رهبری پیشه وری نمونه عینی چنین تشکیلاتی است .
فرقه دمکرات با حمایت و پشتیبانی دولتهای استعماری از رژیم پهلوی به لحاظ نظامی شکست خورده و با دادن هزاران شهید و اسیر و نیز مهاجرت اجباری دهها هزار نفر از کادرها و خانواده هایشان به آزربایجان شمالی ، بظاهر از بین رفته و رهبرش نیز با یک توطئه خائنانه به شهادت رسید اما گذشت زمان ثابت نمود که آرمان و راه فرقه نه تنها از بین نرفته بلکه در روح و جان میلیونها آزربایجانی زنده و جاودان گشته وبه شکل رادیکالتر و تکمیل شده تری موتور محرک حرکت رهائی بخش آزربایجان گشته.

حال میپردازیم به سوالات و ابهامات مطرح در حرکت آزادیبخش آزربایجان جنوبی.
ابهام وسوال یکم : چون رهبری تشکیلاتها در خارج از آزربایجان جنوبی بوده و ارتباط ارگانیک با داخل ندارند، نمی توانند درک واقعی از رویدادها و خواستهای حرکت ملی داشته باشند!؟.
بنظر ما علت طرح چنین سوال و ابهامی نشانگر عدم درک واقعی این دوستان از ماهیت رژیم ونیز بی اطلاعی از چگونگی تشکیل احزاب میباشد، چرا که :
– تجربه شاه و شیخ نشان داده که در زندانی بنام ایران تشکیل حزب و فعالیت آزاد امکان پذیر نبوده وفقط در مقاطعی احزاب به طور نسبی امکان فعالیت یافتند کهبا سرنگونی رژیمها خلاء قدرت بوجود آمده.
– تجربه چهل ساله رژیم نشان داده که فعالیت آزادانه احزاب مخالف و بویژه ملی غیر ممکن و خام خیالی اسیت.
– احتمالا این دوستان، کشورهای دمکراتیک را با حاکمیت رژیمی اشغالگر و جنایتکار اشتباه گرفته و در توهم بسر میبرند.
– این دوستان گمان میکنند کسانی که به دلایل سیاسی مجبور به ترک زادگاهشان شده اند ، پناهنده اجتماعی میباشند که برای یافتن زنگی و موقعیت شغلی و معیشتی بهتر کشور را ترک کرده اند.
– این دوستان احتمالا هیج شناختی از سازماندهی مخفی ، شیوه های مبارزه با رژیمهای دیکتاتور، اشغالگر و نژادپرست و نیز چگونگی مراحل تشکیل احزاب و سازمانهای سیاسی ندارند.
– این دوستان گمان میکنند در یک کشور آزاد و دمکراتیک تشریف داشته و از احزاب آزربایجان جنوبی انتظار ی در حد احزاب علنی در جوامع آزاد را دارند.
– این دوستان یا نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که هیچ تشکیلاتی بدون هماهنگی با داخل تشکیل نشده و اتفاقا ترس رژیم و برخی منتقدین غیر صمیمی نیز از آن رابطه میباشد.
– اگر این تشکیلاتها فاقد توان عملیاتی و نیرو در داخل بوده و هیچ وزنه ای در صحنه سیاسی زندانی بنام ایران و بخصوص آزربایجان جنوبی نیستند چرا چنین هجمه گسترده ای به آنان صورت میگیرد مگر چند نفر خوش گذران در خارج که هیچ کاری جز صدور بیانیه آن هم هر ازچندگاهی ندارند چه تهدیدی برای رژیم و حرکت هستند!؟

به باور ما هر چند برخی احزاب و اشخاص متاسفانه خطاهای غیر قابل بخشش انجام داده اند، اما اکثر سازمانهای موجود در حرکت ملی با وجود موانع بسیار و نبود امکانات، صادقانه در حد توانشان تلاش کرده اند و اگر نارسایی وجود داشته و احزاب و سازمانها نتوانسته اند تبدیل به تشکیلاتهایی حرفه ای گردند دلایل گوناگونی دارد.
بی شک یکی از اصلی ترین موانع بر سر راه فعالیت تشکیلاتهای سیاسی ،خود رژیم میباشد که با استفاده از عوامل نفوذی، مدیاهای خودی ونیز ارتش سایبری با ترور شخصیت، ایجاد شایعه و اخبار کذب در مورد تشکیلاتها و بویژه رهبران و نیز استفاده از توابان و نفویهایش در درون حرکت ملی سعی میکند تا مانع از جذب مردم و بویژه جوانان گردد.
متاسفانه عده ای از فعالان و دلسوزان حرکت، نیز با مشاهده عملکرد غلط برخی احزاب و افراد و تعمیم آن به کل حرکت متاسفانه ناخواسته به جای اصلاح و تقویت نقاط ضعف تشکیلاتها و ارائه پیشنهادات سازنده جهت رفع آن نقایص خود ناخواسته تبدیل به عاملی جهت تخریب سازمانهای سیاسی میشوند که ثمره سالها مبارزه و تجربه دلسوزان آزربایجان میباشند.
سوال و ابهام دوم:
تشکیلاتها طی این سالها نتوانستند همانند مجاهدین ، سلطنت طلبان و… با ارتباط گیری و جذب حمایتهای مجامع بین المللی و نفوذ به خبرگزاری و تلویزیونهای مطرح جهانی صدای حق طلبانه ملتمان را بگوش جهانیان رسانده و حمایت جهانی را بدست بگیرند!.
دوستان و منتقدین فراموش کرده اند که مقایسه تشکیلاتهای حرکت ملی با مجاهدین که بیش از نیم قرن فعالیت حرفه ای داشته و با کسب کمکهای میلیونی از بازاریان و حوزه در دوران پهلوی ، مصادره اموال رژیم شاه بعد از انقلاب و نیز میلیونها دلارکمک صدام و دیگر کشورهای عربی و برخی دولتهای استعماری و نیز داشتن حداقل ۵ هزار کادر حرفه ای که فقط هزینه های صنفی آن « دیگر امکانات و خرجهائی که به مراتب بیش از هزینه های صنفی است را قصدا نیاوردیم»با احتساب روزی حداقل۱۰ دلار ۵۰ هزار دلار میشود چقدر غیر منصفانه میباشد.

حال ممکن است عده ای سوال کنند که چرا به تشکیلاتهای حرکت ملی کمک نمی کنند و یا کمک نمی گیرند تا آنها نیز با کسب توان مالی بتوانند احزابی قوی با کادرهایی حرفه ای تشکیل دهند.؟
که به طور خلاصه میتوان چنین جواب داد:
به عقیده ما ۳ دولت و یک نیمه دولت، پروژه مشترک استعمارگران بوده و به عنوان طرح استراتژیک، سالهاست که با حوصله و برنامه ریزیهای پیچیده قدم به قدم در حال اجرائی کردن آن میباشند.. و آن چیزی نیست جز ایجاد کوریدور ارمنی، فارس ، کرد و اسرائیل.
کمی دقت در چگونگی تاسیس این دولتها و حمایتهای مشترک غرب و نیز روسیه از آنها و مخالفت ومبارزه شان جهت تضعیف و نابودی دولتهای مقتدر ترک و عرب کافی است تا مشخص شود که آنها به آزربایجانیها نه تنها کمک نمیکنند بلکه اگر به عده ای ضعیف النفس نیز کمکی گردد ، با نیت به انحراف کشاندن و ایجاد درگیریهای داخلی جهت مصون ماندن رژیم مورد حمایتشان میباشد . والا بی تردید آنها با وجود صدها انستیتو و عوامل نفوذی و …. بهتر از هر کسی ماهیت نژادپرستانه و پان ایرانیستی رژیم و مخالفت اکثریت ملتهای تشکیل دهنده و حتی خود ملت فارس را دانسته و میدانند که در صورت قدرت یابی تشکیلاتهای حرکت ملی آزربایجان و موفقیت آنها تمامی پروژه ۱۰۰ ساله شان نقش بر آب میگردد. حال چگونه میتوان به خواستهای ملی آزربایجان و منافع آن صادق و وفادر ماند و از کمکهای آنها بهرمند شد؟
و راستی مگر سلطنت طلبان و مجاهدین و….با وجود دریافت میلیونها دلار و نیز استفاده از تمامی امکانات تبلیغاتی آن هنوز به جائی رسیده اند که فعالان و احزاب حرکت ملی با دریافت کمک به آن برسند.به باور ما همیاری و اتکا به مرم آزربایجان یگانه راه رهائی بوده و دل بستن به دولتهای استعماری به جز خیانت و پشت کردن به آرمانهای ملت هیچ سود دیگری نصیب حرکت نخواهد ساخت. و در یک کلام نمی توان با وابستگی استقلال بدست آورد!
قدرت پوشالی برخی احزاب دست ساز دولتهای استعماری و نداشتن توان مالی و عدم دسترسی ما به مدیاهای آنها نمی بایست ما را در انتخاب راه مقدسمان با ابزارهای مشروع ناامید ساخته و به سازشکاری و فدای منافع ملتمان بکشاند.

سوال و ابهام سوم:
تشکیلاتهای سیاسی یا توانائی جذب کمکهای مالی بین المللی را نداشته و یا اگر در مواردی دریافت کرده اند به جای صرف ان در جهت گسترش حرکت متاسفانه ، به مصارف شخصی اختصاص دادند!
در پاسخ به سوال دوم توضیح دادیم که دولتهای استعماری به دلیل حمایتشان از پروژه فارس سازی ملل ساکن در زندانی بنام ایران هیچگاه کمکی به حرکت ملی نخواهند کرد مگر آنکه به نیت تخریب و ایجاد اختلاف در حرکت منجر گردد و یا حرکت به نقطه ای برسد که دولتهای سلطه گر پروژه خود را شکست خورده دانسته و بالجبار به تعامل با تشکیلاتهای آزربایجانی برسند تا در صورت تشکیل دولت مستقل آزربایجان جنوبی روزنه ای جهت حفظ منافع خود داشته باشند.

اما در مورد قسمت دوم سوال:
– چرا میبایستی دولتها میلیونها دلار به سازمان و یا اشخاصی کمک کنند که نه وزنه ای در داخل بحساب آمده و نه برنامه ای جهت مبارزه با رژیم دارند.؟
– کدام دولتی بدون مطالعه و برنامه میلیونها دلار بودجه را در اختیار کسانی قرار میدهد که به مصارف شخصی اختصاص دهد.
– آیا این دولتها آنقدر بی تجربه میباشند که مثلا شخصی که هیچ ارتباطی با سیستم امنیتی نداشته و حتی از کادرهای تشکیلات دریافت کننده کمک مالی نیز نیست، اطلاع اشته باشد که آن سازمان از کدام کشور چه مقدار پول دریافت و در کجاها هزینه کرده؟
– آیا دولتها آنقدربی تجربه و احمق تشریف دارند که میلیونهادلار را بدون آنکه هدفی داشتهباشند به کسانی میدهند که جهت مصارف شخصی اختصاص دهند؟
– پخش کنندگان چنین اتهاماتی تا به امروز از آوردن حتی یک سند و مدرک محکمه پسندی عاجز بودند.

حال آنکه آشنائی با مسئولان و کادرهای شناخته شده این تشکیلاتها «به جز معدودی »روشن خواهد کرد که آنها با کار شرافتمندانه علاوه بر تامین هزینه های زندگی خود حتی مقداری از درآمدشان را به عنوان حق عضویت و یا کمک به تشکیلات خرج میکنند.
سوال و ابهام چهارم:
خود محور بینی وتوهم رهبران تشکیلاتها ، مانع از اتحاد آنها شده و حرکت به دلیل همین کوته بینی ها دچار صدمات جبران ناپذیر شده،منجمله جذب نیروهای نخبه به درون چنین تشکیلاتهایی غیر ممکن شده!.
متاسفانه این ایراد تا حدود زیادی وارد و یکی از عوامل اصلی نا کارآمدی حرکت ملی میباشد.
در سالهای اخیر خوشبختانه ۴ تشکیلات با تشکیل اتحاد استقلالگرایان و نیز۳ تشکیلات حول پلاتفورم همکاری نشان دادند که منافع ملی برای انان از همه چیز و حتی منافع تشکیلات مهمتر میباشد.
در مورد قسمت دوم یعنی جذب نخبه نیز ما به عنوان تشکیلات راه ملی در تلاش بوده و هستیم تا با حفظ حداکثر مخفی کاری و بدون آنکه نامی از تشکیلات ما برده شود با جذب نیروهای نخبه بتوانیم هم در کوتاه مدت، کیفیت فعالیتمان را بالا برده و هم در دراز مدت بتوانیم با استفاده از علم و تجارب آنها برای فردای رهائی کشورمان برنامه ریزی نمائیم ،مطمئنا دیگر تشکیلاتها هم چنین فعالیتهائی داشته و دارند و نیازی به افشای آن تا موعد مناسب نیست.
سوال و ابهام پنجم:
تشکیلاتها در تربیت کادرهای متخصص در شاخه های مختلف ناموفق بوده و نتوانستند با نیازهای حرکت ،خود را هماهنگ و همسو سازند!.
این ایراد نیز تاحدودی وارد میباشد اما نمی بایستی فراموش کرد که کادر سازی به عنوان مهمترین هدف هر تشکیلاتی در اولویت کارشان قرار داشته و دارد و طبیعی است که به دلیل مبارزه بی امان با رژیمی جنایتکار و

وحشی نمی توان اعضای جذب شده و بویژه نخبگان را فاش ساخت،خوشبختانه اکثر تشکیلاتها و از آن جمله جبهه مستقل آزربایجان جنوبی بعد از انقلاب ضد سلطنتی با انتشار ماهنامه آنادیلی از سال ۱۳۶۳ به مدت بیش از۲۰ سال و نیز با چاپ ونشر جارچی به عنوان ارگان تئوریک جبهه به مدت ۴۶ ماه و نیز نشر دهها جلد جزوه آموزشی و بویژه کتاب ایستک لریمیزگوره جک لریمیز در ۱۳۴ صفحه که در آن برنامه و سیستم اداره کشور از صنایع تا سیاست خارجی شرح داده شده و یا لایحه پیشنهادی قانون اساسی دولت ملی آزربایجان جنوبی به امر کادر سازی پرداخته اند
متاسفانه حرکت ملی به دلیل رخنه خطوط انحرافی و ایدئولوژیهای وارداتی و قالبهای آماده ای که به آن تحمیل گردید نه تنها خط کادر سازی و تولید فکر دربرخی تشکیلاتها از بین رفت، بلکه با گرایش به گفتمان پوپولیستی و تقلید ناشیانه از مدل اصلی که حتی در کشور مبدا نتوانسته مقبولیت و محبوبیت عمومی کسب کند، به جای کادر سازی مرید سازی باب گردید و یک فرد به جای همه فکر و تصمیم گرفت که نتیجه عملی آن بی سوادی سیاسی است که گریبانگیرشان شده.
خوشبختانه علاوه بر جبهه مستقل آزربایجان واحد بقیه سازمانها نیز با انتشار نشریات تئوریک وجزوات آموزشی در امر کادر سازی، تلاشهای گرانقدری انجام داده اند که با کمی کنکاش در انترنت و سایتها کافی است تا هر ناظر بی غرضی متوجه آن گردد.« البته این به معنای کامل و بی نقص بودن فعالیت تشکیلاتها نیست و طبعا کارهای فراوانی وجود دارد که میبایستی انجام است گیرد»
تشکیلات راه ملی نیز با استفاده از تجارب تشکیلاتهای قدیمی حرکت و دیگر سازمانهای مبارز، تلاش کرده تا برای اعضا و تیمهای آل بایراق جزواتی در زمینه تاریخ آزربایجان ، تاریخ معاصر زندانی بنام ایران، مسئله کرد، شناخت ماهیت رژیم، آشنایی با مسائل و مناسبات بین المللی ، مفهوم ملت و ملی گرائی ، اقتصاد و شیوه مدیریت آینده کشور، نقش زنان، کارگران و….تهیه وبا بر گزاری کلاسهای آموزشی کادرهائی آگاه و مسلح به تئوری مبارزه رهائی بخش تربیت نماید کادرهائی که در شرایط ویژه بدون ارتباط با مرکزیت توانائی تئوریکی و اجرائی اهداف تشکیلات را دارا باشند ،چرا که شعار ما تربیت کادرهای رهبری کننده میباشد نه کادرهای متکی به رهبری!

مطمئنا دیگر تشکیلاتها هم هر کدام در حد توانائیهایشان به چنین کادرسازیهایی مشغولند مگر آنکه به توهم خود
رهبر پنداری و سیستمهای مرید و مرادی معتقد باشند.
سوال و ابهام ششم:
تشکیلاتها نتوانستند مدیایی مستقل و قوی همطراز تلویزیون های به اصطلاح اپوزیسیون رژیم تاسیس نمایند تا صدای رسای ملتمان گردند! البته برخی تلویزیونهای موجود به دلیل عملکرد منفی و جناحی نتوانستند به رسانه ملی تبدیل گردند.
داشتن رسانه ای حرفه ای و مطرح با ارتباطات بین المللی علاوه بر آنکه نیازمند کادرمتخصص و حرفه ای و نیز سرمایه میباشد، همچنین مستلزم داشتن:
– اجازه فعالیت در کشوری که برنامه از آن تولید می شود.
– اجازه پخش از ماهواره هایی که بدون موافقت دولتهای قدرتمند ممکن نمیباشد«پخش برنامه های سیاسی با موسیقی و فیلم کاملا متفاوت میباشد»
میدانیم که حتی تلویزیونی همانند سیمای مقاومت مجاهدین ماهانه میلیونها دلار پول، صدها نفر کادر مجرب و حرفه ای ونیز رضایت کشوری که برنامه از آن تولید و شرکتی که برنامه ها را پخش میکند لازم دارد .
حال حرکتی که نه از سوی سرمایه داران خودی تامین ونه با حق عضویت اعضایش امکان راه اندازی چنین تلویزیونی ممکن میباشد چگونه میتوان رسانه ای قوی و حرفه ای و مستقل داشت.
بایستی از منقدین پرسید که تشکیلاتهای ملی چگونه میتوانند بدون وابستگی مالی و فکری به دولتهای استعماری تلویزیونی در سطح بین المللی داشته باشند؟. آیا این دوستان گمان میکنند تلویزیونهای من و تو ، ایران انترناشنال و… غیر وابسته ، ملی و مستقل بوده و درایت و محبوبیت آن جریانات، دولتهایی را واداشته تا میلیونها دلار برای آزادی ملتهای زندانی بنام ایران سرمایه گذاری نمایند؟

و یا در حالی که بی بی سی و دیگر رسانه های مطرح، قصدا به مزدوران و توابین رژیم و یا اشخاص خاصی اجازه میدهد تا به تبلیغ ایده های خود بپردازند اما حاضرنیستند اخبار حرکت ملی را از زبان خود فعالان حرکت بشنود . مقصر کیست؟
آیا چنین امکاناتی را بدون چشم داشت در اختیار ما گذاشتند و ما قبول نکردیم ؟ ویا منقدین فکر میکنند می توان شرایط آنها را پذیرفته و سپس مستقل عمل کرد و ما نکردیم؟
تجروبه ثابت کرده که چنین امکاناتی وقتی در اختیار شخص و یا سازمانها قرار میگیرد که گیرنده سیاستهای پرداخت کننده سرمایه و امکانات را اجرانماید.
در حالی که بسیاری از تشکیلاتهای حرکت ملی نمی خواهند به جای صدای حق طلبانه ملتشان به بلندگوهای قدرتهای استعماری و یا بازیچه دولتهای ارتجاعی تبدیل شوند.
در مورد قسمت دوم سوال، ما نیز معتقدیم که متاسفانه مدیاهایی که میتوانستند به جایگاه رسانه ملی تبدیل گردند به دلایلی کاملا مشخص تبدیل به رسانه یک طیف و جریان سیاسی شده و نتوانستندخلاء تلویزیون ملی را پرنمایند.
سوال و ابهام هفتم:
تشکیلاتها به دلیل کمیت پایین بیش از آنکه به حزب و تشکیلات شبیه باشند بیشتر در حد و اندازه یک پاتوق ویا محفل میباشند!.
برای روشنتر شدن موضوع لازم است به چند فاکت واقعی اشاره نمائیم:
مجاهدین در دوران پهلوی طی۶ سال کار صرفا تئوریک تنها توانستند به اعتراف رهبرانشان دویست نفر عضو گیری نمایند و در مقطع انقلاب حتی کمتر از۳۰۰ نفر نیرو داشتند.
بسیاری از سازمانهای ریز ودرشت چپ و راست حتی بعد از انقلاب و آزادی نسبی فعالیت احزاب و نیز تمایل

مردم و بویژه جوانان به عضویت در سازمانها منجمله:
راه کارگر
پیکار
رنجبران
اتحادیه کمونیستها
آرمان مستضعفان
فرقان
و…. نتوانستن تعداداعضای خود را به هزار برسانند
و در منطقه آزادشده که تمامی احزاب سیاسی زندانی بنام ایران به جز سلطنت طلبان ، توده و اکثریت بقیه در آنجا مستقر بودند به غیراز مجاهدین ، کومله و دمکرات بقیه تعداد اعضایشان کمتر از۴۰نفر و در مواردی حتی یک ویا دو نفر بود ولی هیچگاه توسط دیگر سازمانهای ایرانگرا به دلیل کمیت پایین و کارکرد ضعیفشان مورد هجوم و تحقیر قرار نگرفتند .
و یا در ترکیه برخی احزاب چپ و حتی ریشه دار در انتخابات آزاد حتی ۱۰۰۰۰ رای نمی آورند ولی نه توسط دیگر احزاب و نه دولت و مردم مورد توهین و تحقیر قرار نگرفته و با روحیه ای بالا برای انتخابات بعدی خود را آماده میکنند.
متاسفانه این بدعت زشت فقط در بین برخی از فعالان ملی آزربایجان دیده می شود.
حال بایستی از این منتقیدین پرسید؟

الف-مگر نمیگویید این تشکیلاتها تک نفره ، خانوادگی و یا به تعدادانگشتان دست بوده و هیچ کارکرد و اثرگذاری ندارند؟ پس چرا وقت گران بهایتان را به نفی و افشا آنها صرف میکنید .؟ آیا بهتر نیست خودتان تشکیلاتی وسیع ، دمکراتیک، منظبط، حرفه ای با کادرهای مجرب و ارتباطات گسترده بین المللی و مدیائی در سطح استانداردهای جهانی تاسیس نمائید تا هم خلاء تشکیلات بر طرف گشته و هم الگوئی برای دیگر فعالانی باشد که در فکر تاسیس حزب میباشند. والا با نفی و تخریب این چند نفر !!چه سودی عاید شما و حرکت ملی میگردد.؟!
ب- آیا تابحال پرسیده اید که وقتی من ، تو و ما جذب تشکیلاتها نشده و حق عضویت نپردازیم چگونه میتوان انتظار داشت که احزاب به لحاظ کمی و کیفی رشد کرده و به لحاظ مالی و فکری مستقل شده و دست به اقداماتی زند که نیازمند پول و کادر میباشد؟ مگر آنکه به فکر کنید کسانی با تهیه پول و جمع کردن هزاران کادر مجرب با تخصص های مختلف گرد هم آمده و سپس حزب و سازمان شکل میگیرد؟
ج- چنین طرز تلقی از حزب نه در رژیمهای مستبد و جنایتکار بلکه در کشورهائی ممکن میباشد که تشکیل احزاب و فعالیت سیاسی همانند کانادا، اسکاتلند، ترکیه ، اسپانیا و… آزاد میباشد .
متاسفانه ذهنیت غلط و عدم شناخت ماهیت رژیم و فراموشی جنایتهای دهه شصت و شصت وهفت توسط برخی منتقدین باعث ایجاد چنین توهماتی گردیده.

سوال و ابهام هشتم:
تشکیلاتها نتوانستند در خارج کشور به جذب آزربایجانیها موفق شوند، به همین خاطر ما شاهد تظاهرات و یا گردهم آیی های بزرگ نیستیم!.
متاسفانه منتقدین، هیچ شناختی از خارج کشور و مشکلات آن نداشته و فکر میکنند فعالان خارج با در دست داشتن همه نوع امکاناتی تمایلی به فعالیت نشان نمی دهند؟!

برای روشنتر شدن موضوع به دو مورد اشاره میکنیم:

  • سلطنت طلبان:این طیف با داشتن ارتباطات با دولتمردان امریکائی – اروپائی ، دارابودن امکانات مالی فراوان و هوادارانی ثروتمند ، داشتن مدیاهای فراوان و نیزباز بودن درب تمامی تلویزیون و روزنامه های معتبر امریکائی – اروپائی حتی در امریکا که بیش از دو میلیون به اصطلاح ایرانی در آن ساکن میباشد نتوانسته گردهم آئی در حد مجاهدین برگزارنمایند و حتی در جشنها و
  • برنامه های تفریحی در فصل بهارو تابستان که عده ای صرفا برای تفریح و دورهم بودن شرکت میکنند نیز توانایی گردهم آیی بزرگی را نداشته.

  • مجاهدین خلق:سازمانی که هم به لحاظ ارتباطات بین المللی، داشتن مدیا و امکانات مالی فراوان و چند هزار کادر حرفه ای از برگزاری تظاهراتی چند صد نفره عاجز بوده و هر ساله با صرف میلیونها دلار و فریب مردم کم بضاعت سوریه ، افغانی ، روس، آفریقائی و… با وعده تور۳ روزه مجانی پاریس با رفت آمد و هتل و غذای مجانی و دعوت از دهها سناتور و شهردار و وزیر و ژنرال سابق و نیز کنسرت در بهترین حالت هر ساله چند هزار نفر را که ۹۵ درصد آن نه ایرانی! و نه علاقمند به مسائل سیاسی بوده و حتی اکثرا نمیدانند برای چه کاری آمده اند«شرکتهای توریستی که در ازاء هر نفر از مجاهدین پول میگیرد چنین تبلیغ میکند که انگار جشن ملی فرانسه بوده و شهرداری چنین دعوتی به عمل آورده.و…»و در بقیه تظاهراتش که از هواداران خودش تشکیل میشود با آنکه حتی پول هواپیمای هواداران و هزینه اقامت آنها از سوی سازمان تامین میشود ماکزیمم چند صد نفر شرکت میکنند.
    بقیه تشکیلاتها نیزتنها قادرند با چند نفر چنین اعتراضاتی را سازمان دهند.
    حال باید از این دوستان پرسید تشکیلاتهای حرکت ملی که فاقد چنین امکاناتی است، آیا توان برگزاری چنین مراسمی را دارند و نمیکنند؟

برای روشن شدن موضوع چندنمونه عینی می آوریم:

اگر قرار بر این باشد که مثلا تجمعی در برلین شکل گرفته و هواداران از شهرهای مختلف آلمان ونه دیگر کشورها به آنجا بیایند لازم است:

  • پناهندگان از دولت اجازه بگیرند تا به برلین سفرکنند، که عمدتا به دلیل قوانین پناهندگی و ممنوعیت خروج از استان چنین کاری بسیار سخت میباشد.
  • برای پناهنده ای که هر ماه جهت هزینه زندگیش از دولت چند صد یورو گرفته و با آن به زور میتواند ماه را به آخر برساند رفتن به تظاهرات مثلا از کلن به برلین با ارزانترین اتوبوسی که رفت وبرگشتش بیست ساعت طول میکشد و نیز هزینه یک شب اقامت در مسافرخانه و نه هتل و غذای بخور و نمیر حداقل۱۰۰ یورو تمام میشود یعنی یک چهارم حقوق ماهیانه اش، حال اگر بخواهد زن و فرزندانش را نیز با خودببرد خود داستان دیگری است . پس یا میبایستی تشکیلاتها هزینه های آنها را تامین نمایند و یا محل تظاهرات به مکان پناهنده نزدیک باشد تا بتواند در آن شرکت کند.
  • اکثر هموطنانمان در بخش خدمات کارکرده و اخر هفته ها مشغول بکار میباشند ، تظاهرات و مراسمها نیز عمدتا آخر هفته برگزار میشود به همین خاطر نمیتوانند مرخصی گرفته و در مراسم شرکت نمایند.
  • هواداران و اعضای تشکیلات: طبعا اعضا و هواداران نیزچنین مشکلاتی داشته و مسئولان سازمانها با علم به اینکه برگزاری یک متینگ صدنفره مستلزم هزینه ای در حدود ده هزار یورو میباشد ترجیح میدهند با تعدادکم چنین تجمعاتی را برگزار نمایند. حتی کنگره هایشان را از طریق انترنت برگزارنماید تا هزینه های اضافی به تشکیلات تحمیل نگرددد.

نتیجه گیری :
اگر خواهان دولتی مستقل و تشکیلاتهایی پاک و عاری از وابستگی مادی و فکری به دولتهای استعماری بوده و خواهان سیاستمدارانی هستیم که منافع ملی را در هیچ شرایطی به منافع شخصی و دیگران ترجیح ندهند.
اگر خواهان احزابی قوی، شفاف و مستقل و دمکراتیک با کادرهای همه جانبه ، حرفه ای و… هستیم. میبایستی با پیوستن به تشکیلاتهای موجود حرکت ملی و یا در صورت نیاز تشکیل سازمانی جدید ، و نیز پرداخت حق عضویت ، اینبار به عنوان عضو تشکیلات پیگیر تحولاتی همانند:
با افزایش اعضا و حق عضویت و کمکهای نقدی اعضا و هواداران و… بخش مالی تشکیلاتها را موضف سازیم تا با سرمایه گذاریهای سودآور دست سازمان را در اجرائی کردن پروژه هایش باز کند.
بخش اجتماعی سازمان را موظف سازیم تا با مسافرت و ارتباط با افراد و نیروهای کار آمد و جذب آنها به تشکیلات سازمان را به لحاظ نیروی زبده و متخصص خودکفا نماید.
به بخش آموزشی سازمان این امکان را فراهم نمائیم که فارق از دیگر دغدغه های سازمانی به کار مطالعه و تحقیق پرداخته و با ارتباط و یاری از متخصصین بتواند برای آینده کشور و بخشهای مختلف آموزشی ، قضائی، مدیریت ، اقتصادی و… برنامه تدوین نماید.
از بخش تبلیغات بخواهیم که با تاسیس تلویزیون و دیگر امکانات تبلیغی و بکار گیری کادرهای باتجربه و استفاده از متخصصین با تولید برنامه های آموزشی ، تبلیغی و…. علاوه بر بالابردن آگاهی مردم و سازماندهی و مستندسازی تاریخ مبارزاتی ملتمان برای بعد از پیروزی و استقلال نیز ماتریال آماده نماید.
از بخش زنان آن بخواهیم تا با حمایت از حقوق زنان و نشان دان حرکت به عنوان ضامن دفاع از برابری زنان در تمامی زمینه ها و آموزش و سازماندهی آنها مادرانی تربیت کند که علاوه بر آگاهی ملی و تسلط به مسائل سیاسی به حقوق زنان و راههای احقاق آن آشنا و در فردای رهائی ملتمان و تشکیل دولتی مستقل دوشا دوش

مردان پایه های سیستم دمکراتیک ، عدالت محور را بنیان نهند.
بخش جوانان را وادارنمائیم تا با جذب جوانان به عنوان آینده سازان جامعه وتربیت و تقویت خودآگاهی و مسئولیت پذیری و جوانگرائی و اهمیت دادن به آنان به عنوان نسلی آگاه و کاردان از همین امروز فردای درخشانی برای کشور مستقل آزربایجان جنوبی تدارک ببینیم.
بخش کارگری آن را وادار نمائیم تا با جذب ونفوذ در بین کارگران علاوه بربالا بردن آگاهی ملی با تدوین وارائه طرحهای مترقی به طبقه کارگر نشان دهد که در فردای استقلال، آنها از تمامی حقوق و آزادیها اجتماعی و صنفی و نیز امنیت شغلی بهرمند خواهند شد.
ازبخش دانشجوئی بخواهیم تا با جذب و نفوذ به مراکز آموزش عالی و عضو گیری از جوانان فرهیخته و آینده ساز و نیز تدوین قوانینی که در فردای رهائی بتواند تحولی انقلابی در بخش آموزش عالی بوجود آورد ، تا به جای فرار مغزها شاهد بکارگیری استعدادهای آنها در جهت رشد و تکامل جامعه باشیم.
از بخش فرهنگی بخواهیم تا با جذب و نفوذ به درون نویسندگان ، هنرمندان ، موزیسینها و…. بتواند هم تاقبل از پیروزی با تولید فیلم ، شعر، داستان، مستند و….علاوه بربالابردن آگاهی ملی و سیاسی با شناسندن تاریخ ، زبان ، موسیقی ، هنر و… آزربایجان برای فردای فرهنگ و هنر کشورمان برنامه ریزی نمائید. و……
تمامی بندهای نه گانه بالا نه یک رویا بلکه حقیقتی دست یافتنی است که با شرکت مردم و از خود دانستن تشکیلاتها محقق میگردد.
در ضمن با مشارکت و نظارت شما و تدوین و تصویب بندهایی به مرامنامه های برخی تشکیلاتها میتوان جلوی خودمحوری و تک روی برخی خود رهبر پندارانی که هنوزبا افکار به جا مانده از فئودالیزم می اندیشند را گرفت.
فراموش نکنیم استقلال واقعی و رفاه و عدالت اجتماعی نه توسط قدرتهای استعماری بلکه با مشارکت شما امکان پذیر میباشد.

کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی ازربایجان جنوبی ( ملی یول)
۱۵.۰۳.۲۰۲۰
۲۵.۱۲.۱۳۹۸