مقدمه
عملکرد ارتجاعی دلالان و دکانداران دینی ومقاومتشان در مقابله با علم و پیشرفت و در نتیجه عقب ماندگی جامعه درتمامی زمینه ها، و نیز رواج خرافات و… بنام دین به حدی رسیده که تشخیص دین از خرافات ارائه شده توسط دلالان دین فروش بسیار سخت و غامض گردیده است.
اروپا بعنوان یک جامعه کلان ، بر خلاف بسیاری از کشورها توانست با رنسانس، رفورم را بر دین مسیحیت آلوده به خرافات تحمیل و سیستم اداره کشور را از اتکا و وابستگی بیمارگونه به کلیسا نجات دهد. اما متأسفانه بقیه ادیان نتوانستند و یا نخواستند خود را همگام با تکامل فکری و صنعتی جامعه خویش سازند. به همین علت روز به روز از درک واقعیت و تکامل فکری انسانها عاجز از تحولات صنعتی جوامع فاصله گرفته وبه فاناتیسم، ارتجاع و خرافات هر چه بیشتر روی آوردند.
در زندانی بنام ایران ، ملاهای به جا مانده از دوران جاهلیت با عقایدی کهنه و برداشتی ارتجاعی از اسلام ،طی چهل سال قتل و جنایت ، غارت و چپاول ونشر جهل و خرافه بنام دین ، نه تنها از سوی تحصیلکرده گان طرد و اندیشه هایشان مورد تمسخر قرارگرفت بلکه به مرور مردم و حتی باورمندان صادقی را که صرفا به جهت اعتقاد به اسلام، حکومت جنایتکاران و دین فروشان را بنام حاکمیت دینی قبول کرده بودند ، نیز از دست داده و در روزگاران اخیر صرفا کسانی را دور خود جمع کرده اند که یا شریک جرم جنایتهایشان بوده و یا در غارت اموال مردم شریک آنها شده اند.
ویروس کورونا و نا کارآمدی حکومت به ظاهر اسلامی در مهار و مدیریت آن از یک سو و چرندیات دین فروشان متحجر و توصیه های درمانی! به اصطلاح آیات عظام جنایت و فرصت طلبان و نوچه های آنها بنام طب اسلامی و سپس بسته شدن اماکن زیارتی و حوزه های جهل و جنایت ، هر چند باعث بی آبروئی و روشن چهره ارتجاعی شدن دین خوران و آگاهی نسبی غالب مردم گردید اما در این بین باستانگرایان نژادپرست آریائی که در قتل و جنایت و نیز خرافه پراکنی و بسط تفکرات کهنه ، دست کمی از ملایان ندارند، دست به کار شدند تا با نفی ارتجاع غالب ،ارتجاع مغلوب را موجه نشان داده و آن را تبلیغ نمایند.
هدف ما
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول) جهت روشنگری و افشای جریانات پشت پرده حملات سازمان یافته باستانگرایان راسیست و برخی به اصطلاح چپ هایی که به جای مبارزه طبقاتی و صف آرائی در مقابل سرمایه داری، وظیفه اصلی و محوری خود را دین ستیزی و مبارزه با باورهای مردم قرار داده اند و کسانی که به بهانه این اپیدمی جهانی ، معیارهای اخلاقی مردم و جامعه را هدف قرارداده و بدون دلیل به ساختارهای دینی و باورهای مذهبی مردم باورمند حمله می کنند ، حتی کسانی که به دروغ هویت اجتماعی خود را مدافعه از حقوق بشر قلمداد و تبلیغ می کنند ولی با کمال تعجب بدون توجه به نص صریح اعلامیه جهانی حقوق بشر که آزادی اندیشه و آزادی دین و مذهب و آزادی اخلاق و باورمندی را جزو حقوق مسلم و اولیه انسانها می داند، نابخردانه به گرانبها ترین ارزشهای معنوی قسمت اعظمی از مردم متعرض شده و خودشان جزو نقض کنندگان حقوق مسلم و شناخته شده دیگر انسانها شده اند! لازم می بیند مطالبی را بعرض ملتمان برساند.
دین
در ارتباط با پیدایش دین، نظرات کاملا متضادی وجود دارد ، در حالی که ماتریالیستها و نیز مدافعان نگرش رئالیستی ، آن را بر خواسته از ترس و مربوط به دوران غلبه طبیعت بر بشر میدانند ، عده ای ازاندیشمندان دیندار، نیاز انسان به مذهب و باورهای دینی را جستجوی فطری بشر برای ارائه یک جهت و هدف برای زیستن و یافتن پاسخ به مجهولات هستی آدمی و چیستی جهان آفرینش میدانند.
البته در مورد مصداق دین صاحبنظران آراء و نظرات گوناگونی داشته و توافق مشترک درباره ماهیت آن وجود ندارد، بطوری که حتی عده ای آن را قابل تعریف نمىدانند.
اما اکثرا دین را ، «مجموعه ای از حقایقى هماهنگ و متناسب از نظامهاى فکرى (عقاید و معارف)، نظام ارزشى (قوانین و احکام) و نظام پرورشى (دستورات اخلاقى و اجتماعى) میدانند که براى سرپرستى و هدایت انسانها در مسیر رشد و کمال الهى از ناحیه آفریننده جهان ارسال و توسط بشر مورد فهم و درک واقع گردیده است .»
طباطبایی به عنوان مفسر قرآن و یکی از متفکران اسلامی، دین را اینگونه تعریف میکند:« دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقایدو انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است ».
ماکس مولر خاورشناس و دینشناس آلمانى می گوید: «دین کوششى است براى درک آنچه درک نشدنى است و بیان آنچه غیر قابل تقدیر است» ونیز معتقد است که «دین قوه و یا تمایل فکرى است که مستقل ازحس و عقل و نه الزاما به رغم آن دو ، بشر را قادر مىسازد که بىنهایت را به اسامى و اشکال گوناگون درک نماید ».
هربرت اسپنسر، نیز مانند اگوست کنت فرانسوى، که پدیدههاى دینى را بر اساس حالات روانى، لغزشهاى فکرى و تحول زندگى اجتماعى تبیین مىکند، دین را «وسیلهاى براى توضیح راز جهان» دانسته است.
و ماکس وبر دین را به عنوان مجموعه مفروضى از پاسخهاى محکم و منسجم به معماهاى هستى بشر، مانند تولد، ناخوشى یا مرگ که معنایى براى جهان و زندگى به وجود مىآورند، تعریف مىکند.
پروفسور ادوارد اسکرینبرامز نیز با تأکید بر جنبههاى اجتماعى دین، بیان می دارد که: «دین عبارت است از آگاهى به متعالىترین ارزشهاى اجتماعى».
اما در نکته مقابل آنها ، کارل مارکس به عنوان متفکری ماتریالیست معتقد بود که دین از اهمیت ثانوی برخوردار است، زیرا ایدئولوژی روبناست و همه چیز بر اساس وضع اقتصادی شکل میگیرد و عامل تحرک همه چیز وضعیت اقتصادی است. عامل تحرک وضع اقتصادی نیز ابزار تولید است، به گونهای که حتی فکرو مذهب انسان نیز تابع و معلول وضع اقتصادی جامعه میباشد. در نظر مارکس، ایدئولوژی و مذهب تصور یا آگاهی دروغینی است که طبقه حاکم به دلیل منافع خود از واقعیتها دارد. مارکس علت اساسی پیدایش دین را وضع اقتصادی جامعه میداند و بدین ترتیب، اساسا آن را ساخته دست بشر میداند ونیز اعتقاد داشت: دین همان ناآگاهی به خود و احساس به خود برای انسانی است که هنوز برخود فایق نیامده یا دوران خود را از دست داده است. و نیز باور داشت،در جهانی که بهرهکشی از انسان رایج است، دین برای انسان لازم میباشد. وی باور داشت تا همه شرایط اجتماعی دین به مدد انقلاب زایل نگردد، دین از بین رفتنی نیست.
حاصل آنکه در نظر مارکس، دین اصالت ندارد و تنها ابزاری در دست زورمندان برای تحمیل عقاید خود به ستمدیدگان است. در واقع، رویآوری به دین به دلیل توجیه وضعیت موجود و عجز از مقابله با ناملایمات و تسکین دردهاست ، زیرا انسان میخواهد در این جهان سازگار زندگی کند، زندگیای بیتعارض و بی مزاحمت. بنابراین، در این زندگی بیتعارض، انسان همیشه سعی میکند که جهان ذهنی خود را با جهان خارج سازگار کند.
خلاصه سخن مارکس این است که انسان دین را میآفریند. دین، وارونه دیدن عالم است و وارونه دیدن خود انسان; به دلیل اینکه انسان وارونه است. کسی که در محیط وارونه زندگی میکند، اندیشههای او هم وارونه گی و اعوجاج پیدا میکند. در تحلیل نهایی مارکس، دین اساسا هم محصول از خودبیگانگی و هم بیانگر منافع طبقاتی است. دین هم ابزار فریبکاری و ستمگری به طبقهزیردست جامعه است و هم بیانگر اعتراض علیه ستمگری میباشد و نیز نوعی تسلیم و مایه تسلی در برابر ستمگری است.
هدف از بیان نظرات اندیشمندان گوناگون نه قبول و رد آنها، بلکه نشان دادن این موضوع است که ، اختلاف در نوع باورهای بشر امری ریشه دار و قدیمی بوده و از این به بعد نیز ادامه خواهد داشت .
موضع ما
اما آنچه برای ما به عنوان تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی از اولویت و اهمیت برخوردار است ، اعتقاد به آزادی اندیشه و بیان و نیز جدائی کامل دین از دولت میباشد ولاغیر.
هر چند با خرافات ، تحریف و به انحراف کشاندن مردم و باورهایشان بویژه از طرف استعمارگران مخالفیم ، اما هر گونه دخالتی در باورهای مردم را نیز قبول نداریم . به همین خاطر در مرامنامه بعنوان اصول سازمانی تشکیلات در بخش دین آمده است:
«۱-مردم در اجرای مراسم دینی و به جا آوردن عبادت به صورت فردی و یا جمعی و نیز تبلیغ و ترویج باورهایشان آزادند.
۲-افراد آزادند تا باورهای دینی خود را رد و یا تغییر دهند.
۳-دولت آزربایجان موظف به حفظ و نگهداری و مرمت اماکن دینی به عنوان بخشی از تاریخ و ارزشهای معنوی مردممان میباشد.
۴-دین از سیاست جداست و به هیچ عنوان حق مداخله در سیستم حکومتی را ندارد و دولت کاملا لاییک میباشد اما این به معنای بی توجهی به اعتقادات مردم نمی باشد.
۵-دولت با تشکیل وزارت ادیان تلاش خواهد کرد تا مردم آزادانه مراسم مذهبی و عباداتشان را به جا بیاورند . و گروههای مذهبی نیز موظفند در امور دولتی دخالت نکرده و از رفتار و گفتاری که به دولت ملی ضرر و زیان برساند دوری گزیده و با وزارت دین هماهنگ حرکت نمایند.»
این روزها به اصطلاح چپی های چپه شده ای (البته منظور ما معتقدین به اندیشه های چپ نیست ، بلکه آن دسته ای است که راه گم کرده و به جای مبارزه با علت به دنبال معلول و آن هم همراه با نژادپرستان آریا پندار شده اند میباشد) که به جای مبارزه با نظام سلطه جهانی و سیستم سرمایه داری و نماینده آن یعنی دولت جمهوری اسلامی و نیز به اصطلاح روشنفکران دموکراتی که بواقع نه روشنفکر ونه به معنای واقعی دمکرات هستند، همراه با راسیستهای باستانگرا ، علت العلل عقب ماندگی ملتهای منطقه و خصوصا مردمان ساکن در جغرافیای ایران را در دین اعراب و هجوم تورکان یافته و اساس به اصطلاح مبارزه شان را نه جمهوری اسلامی و تفکرات ارتجاعی و راسیستی ، بلکه تورکان و اعراب قرار داده اند و همچنانکه از ماهیتشان پیدا است در این راه از شیوه های غیر اخلاقی و غیر علمی استفاده میکنند.
یعنی شیوع ویروس کورونا و ناکارآمدی دولت از یک سو و انتشار خرافه و نیز چرندیاتی همانند طب اسلامی را نیز بهانه کرده اند تا به جای رژیم و مرتجعین خرافه پراکن و دکانداران دینی که خون باورمندان دینی را به شیشه کرده و دمار از روزگار ناباوران به دین در آورده اند ، باورهای مردم را به سخره بگیرند.
آنها تلاش میکنند تا شاید از این راه برای خود و تفکراتشان هوادارانی جذب و با تشویق مردم به اعتراض بتوانند به رویای خود یعنی تسلط مجدد بر زندانی بنام ایران و ادامه سیاستهای نژادپرستانه و باستگرایانه شان دست یابند ، غافل از آنکه:
– هرچند پان ایرانیسم در بین قوم خود طرفدارانی دارد، اما آنها نیز خوب میدانند که در زندانی بنام ایران با ملتهای مختلف که امروزه به آگاهی ملی دست یافته و خواستار حقوق ملی خویش میباشند ، دیگر امکان تشکیل دولتی با محوریت زبان ، تاریخ و هویت صرفا فارسی و با گرایشات شدید نژادپرستانه آریا محور امکان پذیرنیست. زیرا نه منطق وگفتمان و راهکارهای دمکراتیکی دارند تا همانند سوئیس ملل مختلف را در یک دولت کنفدرال نگه دارند و نه توان برخورد خشن و رادیکال با ملتها را دارا میباشند.
– رویای ایرانی با محوریت پان فارسیسم فقط و فقط با نفی استقلال دیگر ملل و تشکیل دولت فارس میسر میباشد که آن هم با رشد تفکرات نژادپرستانه طبعا با مشکل مواجه گردیده و جامعه جهانی و ملل همسایه همانند دولت نازیستی آلمان هیتلری با آن برخورد خواهند کرد ، چرا که تجربه ثابت کرده چنین دولتهائی برای جامعه بشری مضر و دردسر ساز میباشند . به عبارتی حتی در صورت تشکیل دولتی کاملا فارس نیز امکان ندارد تفکر نژادپرستانه و استیلاگرانه آریائی بتواند در آن کشور برای مردمش امنیت و رفاه بیاورد.
– بر خلاف چپ واقعی ، چپ های چپه شده با تمایلات نژادپرستانه حتی اگر موفق به سرنگونی رژیم گردند، بی تردید نه توان ایجاد کشوری عاری از طبقات را دارند ونه با تمایلات نژادپرستانه میتوانند باورهای دینی مردم را با زور و تحقیر و توهین از بین ببرند. کاری که حتی دولتهای مقتدر شوروی و چین، نه تنها نتوانستن انجام بدهند ، بلکه امروزه با سرنگونی و یا ضعف آنها دین داری مردم کم نشده که هیچ ، بلکه گسترده تر و بیشتر از گذشته آلوده تر به خرافات نیز شده است.
– نژادپرستان آریائی نیزخوب میدانند که نه میتوانند دین و باورهای مردمی را که 1400 سال با آن زندگی و به بخشی از هویت و فرهنگشان تبدیل شده است ، از آنها بگیرند و نه تاریخ به عقب برگشته و مثلا به یکباره جامعه مورد دلخواه آنها زرتشتی ،میترائی و… شده و مردم از اسلام روی بر میگردانند.
نتیجه گیری
به باور ما دورانی که با اشغال و غلبه برملت و کشوری فاتحان میتوانستند با کشتار و ایجاد ترس عمومی باورهای عمومی مردم را تغییر دهند ، سپری شده و مدافعان چنین نگرشی، به دلیل عدم تطبیق افکارشان با پیشرفت علم و نیز دستاورهای بشر ، بویژه در حیطه حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی ، خود به مرتجعینی بی مقدار و بی اهمیت تبدیل شده اند.
این بجا ماندگان از غافله تکامل اجتماعی هنوز نمیدانند و یا نمی توانند قبول کنند که امروزه جهان ، توهین به جنسیت، باورها ، اعتقادات، ملت، زبان ، رنگ را بر طبق قوانین حقوق بشری مورد قبول تمامی کشورها ، نژادپرستی محسوب و توسط قانون با آنها برخورد کرده و نیز این چنین مرتجعینی از سوی جوامع مدرن و دولتهای دمکراتیک طرد و به عنوان انگلهای جامعه بشری پذیرفته شده اند.
این مرتجعین و نژادپرستان نفرت پراکن هنوز متوجه نشده اند که اعتقادات و هویت و زبان را نمیتوان با توهین، نفی و ممنوعیت از بین برد.
البته مبارزه و افشا با جهل و خرافه و دین فروشان و دلالان کثیفی همچون مرتجعین حاکم بر زندانی بنام ایران ، که نه دیندارند و نه دین باور ، و به اعتقاد ما ، آنها مزدوران و سرسپردگانی هستند که بنام دین و مذهب در صدد اجرای پروژه استعماری اربابانشان میباشند و بس ، یک وظیفه عام اجتماعی می باشد .
بی شک در فردای رهائی و استقلال آزربایجان جنوبی ، یکی از وظایف دولت ملی – دمکراتیک زدودن خرافات از چهره دین و باورهای مردم میباشد.
ما تلاش خواهیم کرد با زدودن استحمار فرهنگی بیش از یک قرن اشغالگران و اربابانشان، با بحث و اقناع و روشنگری، یک کمونیست، مسلمان، مسیحی، یهودی، بهائی و… با حفظ اعتقادات زدوده شده از خرافه و تحریف، خود را کمونیست آزربایجانی ، مسلمان آزربایجانی و… بداند . زیرا شهروند و تورک آزربایجانی بودن منافاتی با اعتقادات آن فرد نمیبایستی داشته باشد.
زیرا در فردای رهائی و تشکیل مجلس ملی ،خواهان شنیده شدن تمامی صداها و نظرات ملتمان هستیم. تک صدائی در هر زمینه و با هر شعار و بهانه ای که باشد یعنی دیکتاتوری ، عقب ماندگی ، تاریکی و مقابله با رشد و تکامل.
کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول)
تاریخ 24/04/2020