BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / حرکت ملی / پروفسور زهتابی

پروفسور زهتابی

پروفسور زهتابی

پروفسور محمدتقی زهتابی یا چیریشچی در بیست ودوم آذر ماه سال 1302 در شبستر زاده شد. زهتابی شغل خانوادگی پدر وی بود که حتی با تغییر زبان رسمی کشور در نگارش اسناد سجلی جدید نیز عیناً ترجمه و بر آن نقش بست.

وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی به رسم معمول خانواده‌های تنگدست و معمولی و به منظور کمک به معیشت خانواده مدتی ترک تحصیل اجباری نمود و کمک دست پدرش در کسب معاش خانواده گردید. بالاخره از آشیانه پرواز نمود و راهی تبریز شد و ادامه تحصیل داد و از دانشسرای پسران تبریز فارغ التحصیل و به تدریس در مدارس شهر مشغول گردید.

در همین سالها زهتابی جوان با حضور در کلاسهای درس حاجی یوسف شعار به آموختن زبان عربی پرداخت و همزمان با حضور در کلاسهای زبان فرانسه کاتولیک‌های تبریز این زبان را نیز فرا گرفت.

او پس از تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان و دولت خودمختار پیشه‌وری در ۱۳۲۴ به عضویت شاخه جوانان فرقه دموکرات در آمد و بعد پس از تاسیس اولین دانشگاه تبریز به وسیله فرقه دمکرات آذربایجان در آنجا به تحصیل پرداخت.

دو سال بعد از فروپاشی حکومت ملی آذربایجان و پایان عمر دولت سید جعفر پیشه‌وری و یارانش ، وی نیز به سال ۱۳۲۷ راهی اتحاد جماهیر شوروی شد ولی در آنجا به علت عدم همکاری با حزب توده گویا دو سال زندان در سیبری محکوم گردید و پس از پایان حبس هم به شهر دوشنبه تبعید شد.

چند سال بعد به باکو رفته و در آنجا به تحصیلات عالیه خویش ادامه داد. وی به سال 1969 مدرک دکتری گرفت و سه سال بعد موفق به اخذ لقب دوچنت شد. در همین سالها با خانم دکتر خاور اسلان محقق زبان و ادبیات آذربایجانی ازدواج نمود که ماحاصل این پیوند دو فرزند به نامهای بابک و آذر است.

وی طی سالهای دهه 50 به همراه دکتر محمود پناهیان از نوادگاه پناه علی خان جوانشیر که جزو سران فرقه دموکرات آذربایجان بود به بغداد رفت و آمد می‌کرد و نهایتاً ساکن گردید . گویا این سفر اخیر به دعوت حزب بعث عراق صورت گرفته بوده است . علیرغم منویاتی که حزب بعث داشت و به قصد ایجاد زمینه‌های تقابل با رژیم پهلوی از دکتر پناهیان و او دعوت به عمل آورده بوند و در این میان عنوان پرفسوری به وی اعطاء و حتی کرسی تدریس زبان فارسی در دانشگاه بغداد را به پروفسور زهتابی محول نموده بودند ، وی با بهره گیری از امکاناتی که در عراق به آن دسترسی پیدا کرده بود ، استفاده بهینه از امکانات موجود در زمینه احیاء حقوق ملی آذربایجانی ها و دیگر ملل تحت ستم را در دستور کار خود قرار داده و به همراه دیگر دوستانش به تأسیس یک تشکل سیاسی به نام ”جبهه ملی خلقهای ایران “ دست زدند که آگاهی دهی به ملتهای تحت ستم ترک و کرد و بلوچ و عرب جزو اهداف و اقدام‌ها آن محسوب می گردید. پروفسور زهتابی همچنین با بهره گیری از امکانات رادیویی دولت عراق اولین تحرکات و تدبیرهای رسانه ای پیرامون طرح عمومی مسائل ملی ملت ترک آذربایجان در سطح افکار عمومی مردم را به راه انداخت .

ولی ادامه این فعالیت‌ها بنا به توافقاتی که بین حزب بعث و رژیم پهلوی در سال ۱۹۷۵ تحت عنوان توافق الجزیره صورت گرفت نیمه تمام ماند و بواسطه تضییقاتی که رژیم بعث برای ادامه فعالیت‌های پروفسور زهتابی و دوستانش اعمال می‌نمود ، وی برای ادامه فعالیت‌های خویش عراق را ترک و به باکو و به دنبال سقوط رژیم پهلوی نیز به آذربایجان جنوبی بازگشت و در تبریز به ترویج مستقیم مبانی ملی گرایی ترکی در بین جوانان و مردم مشغول گردید.

پروفسور زهتابی در امتداد فعالیت‌های روشنگرانه خویش با ارائه یک تحلیل تاریخی مشخص و کدبندی دانسته‌ و فاکت های علمی با طرد کامل حوزه تمدن آریا محور ، سعی وافی در بیان ناگفته های تاریخی پیرامون تعلق معنوی و عینی ملت ترک آذربایجان جنوبی به دنیای ترک و زدودن سایه‌های انکار و تردید از هویت ملی و تاریخی راجع به آنان نمودند که تحت مجموعه‌ای با نام «تاریخ باستانی ترکهای ایران» به صورت یک کتاب گرد هم آمد.

وی به صورت رسمی از سال ۱۳۵۸ قرار بود به تدریس زبان ترکی و عربی در دانشگاه تبریز بپردازند و شروع هم کرده بودند که با تعطیلی گسترده دانشگاهها در سراسر کشور با عنوان فریبکارانه انقلاب فرهنگی این موضوع هم منتفی گردید.

رژیم اسلامی حاکم بر تهران هم تمایلی به تحمل وی نداشت و به بهانه تفکرات و اقدام‌ها ملی گرایانه ترکی وی را مدتی بعد دستگیر و قریب چهار سال زندانی نمودند. چون وی با نوشتن آثاری تاریخی پیرامون «ستارخان» و «تاریخ باستانی ترک‌های ایران» و غیره بر ادامه روشنگری های ملی خویش اصرار داشتند که این امر هم به مذاق حاکمان جدید که اتفاقاً در موضوع آذربایجان جنوبی وملت ترک ساکندر این سرزمین پا در جای پای حاکمان قبلی گذاشته بودند خوش نمی آمد.

البته مضاف بر دو اثر یاد شده قبلی وی دارای آثاری تحت عنوان«جنایات 2500 سالۀ شاهان» و «سرگذشت پروانه » و مجموعه شعری بنام «حسین خان باغبان» و « قواعد الفارسیه» و «افسانۀ چریک» و «در قلعۀ بذ» و «بخت خوابیده» و «هستی نسیم» و «شاهین در زنجیر» و «زبان آذری ادبی معاصرـ آواشناسی، قواعد نگارش» و «علم المعانی ـ لکسیکولوژی» «قوی اولسون اون» (مجموعه حکایات) و مقالات متعدد در روزنامه‌ها و مجلات ترکی نیز می باشند.

پس از پایان حبس عملاً در زادگاهش زندگی می‌کردند ولی مسافرت های تحقیقاتی و مطالعاتی وی به آلمان انگشت اتهام دیگری را به سمت وی نشانه گرفته بود و تحمل وی برای رژیم دیگر ممکن نبود و بنا به شواهد و قرائن موجود ، نام وی نیز بعنوان یکی از نویسندگان واندیشمندان و اهل قلمی که برای حاکمیت اسلامی خطری واقعی و بالقوه محسوب می‌شدند در لیست کار قاتلان محفلی موسوم به باند امامی وزارت اطلاعات جای گرفت و این نقشه شوم در نخستین روز سال 1377 اجرا و خفاشان رژیم اسلامی تهران به خواسته خودشان رسیدند . ولی متأسفانه چون جریانات ملی گرای ترک بواسطه ضعف ساختاری که داشتند در جریان کشف ماهیت قتلهای زنجیره ای رژیم پس از قتل فروهر ها نتوانستند به نحو شایسته ای از اسرار قتل وی پرده بردارند و ناگزیر طبق مرسومات ژورنالیستی وصله ناجور سکته قلبی را بر زیر آگهی فقدان او چسبانیدند.

او فرزند زمانه خود بود و معلمی فرزانه که مافوق توانش در راه احقاق حقوق ملت ترک کوشید و در مسیر تحقق خواسته‌های برحق ملت ترک آذربایجان جنوبی تکیه کلام ساده و بی آلایشی هم داشت او می‌گفت «خودت باش»!

جاودانه باد نام و یاد و راهش