ملت قهرمان و تشنه آزادی و استقلال آزربایجان جنوبی
ما دیدیم که آنها (ارامنه) یک ملت نبودند . آنها یک ارتش اشغالگر بودند که با قتل و کشتار و ویرانی بر سرزمین ما مسلط شدند . وقتی هم مجبور به ترک آن شدند مثل یک ارتش شکست خورده سرزمینی سوخته تحویل ما دادند.
یکی از باشکوهترین نقاط عطف تاریخ معاصر آزربایجان ، حرکت آزادیبخش ارتش قهرمان آزربایجان شمالی برای پایان دادن به اسارت اراضی اشغالی ما از دست متجاوزان ارمنستانی و حامیان بین المللی اش میباشد ، حرکتی که توانست درکمتر از دو ماه ضربات غیر قابل جبرانی به ارتش اشغالگر وارد و عمده مناطق استراتژیکی قره باغ را به تصرف خود در آورد. این حرکت طی دویست سال گذشته افتخارآمیزترین حرکت اجرایی و منسجم ملی با اتکا به دولتی مستقل بود و بسیاری از زخمهای ناشی از مرارتهای بی شمار تحمیل شده بر ملت تورک آزربایجان را تسکین داد.
حرکتی که هم با داشتن بهانه های دیپلماتیک و قابل قبولی شروع شد و ادامه یافت تا در نهایت با امضاء نماینده رسمی دولت ارمنستان به تنظیم سند ترک مخاصمه ای منتهی شد که حاکمیت دولت آزربایجان شمالی بر اراضی اشغالی را تثبیت کرد. صد البته محذورات و دغدغه های ناشی از میانجی گری روسیه در امضاء این سند نیز به جای خود محل بحث دارد ولی هرگز نباید این موضوع ، بعنوان وسیله ای برای کوچک و ناچیز انگاشتن ظفرمندی های ارتش و دولت آزربایجان در این نبرد سرنوشت ساز و تاریخی مورد سوء استفاده قرار گیرد.
هرگز فراموش نکنیم گزینه زمانی حرکات آزادیبخش مناطق اشغالی نیز داهیانه انتخاب شد و در حالی که دول سلطه گر و عمدتاً مدافع و حامی دولت ارمنستان و قوای اشغالگر ارمنی فعال در منطقه ، بواسطه اپیدمی موجود در وضعیت اورژانسی قرار دارند و تمام ابزارهای مالی و رسانه ای و سیاسی خود را به منظور کنترل این بحران در اروپا و انگلستان به کار گرفته اند و مداخله گر ترین دولت غربی یعنی ایالات متحده نیز با انتخابات غیرمعمولی دست و پنجه نرم می کند ، دولت آزربایجان با توجه به آمادگی هایی نظامی و دفاعی که تحصیل کرده بود ، توانست ظرف یک ماه و اندی معادلات نظامی در منطقه قره باغ را به نفع خود تغییر و بواسطه بی عملی اجباری دول غربی تنها دولت روسیه به صورت فعال در مناقشه فرصت ایفای نقش پیدا کرد.
با ابتناء به منطق جنگ و معادلات سیاسی و سابقه تاریخی منطقه ، نقش روسیه در این پروسه از همان اول هم نقش غیر قابل اجتنابی بود و باید با احترام به مدیریت سیاسی حاکمیت و دولت آزربایجان در خصوص توافق انجام شده ، آن را مقبول دانست ، در عین حال که چشمها را نباید بر واقعیت های نامطبوع و سوابق تاریخی روسیه بعنوان یک کشور سلطه گر بست و در فرصت مقتضی به قدر لزوم انتقادهای لازم را نیز نسبت به موارد ناخوشایند مندرج در توافق نامه با در نظر گرفتن حساسیت های موضوع جهت راهگشایی امور در آتیه مطرح گردد.
خصوصاً اهالی آزربایجان جنوبی در هر سلک و مقام وموقعیتی که هستند باید بدانند دلبستگی معنوی عمیق خود به ملت و سرزمین آزربایجان خصوصاً در بخش شمالی را ، نباید بهانه ای برای تعرض به حقوق حاکمیتی مردم و دولت در آزربایجان شمالی قرارداده و به اصطلاح کاسه داغ تر از آش شوند و نقش اوپوزیسون را بازی کنند! آنها باید برای راست آزمایی خود صرفاً به مواضع خود در این زمینه مراجعه و میزان سلامت و بلوغ سیاسی خود را مورد سنجش قرار بدهند.
در این مدت تقریباً بلا استثناء شاهد استعمال واژه «فرمانده» نسبت به ریاست جمهوری آزربایجان شمالی از ناحیه فعالین سیاسی و حتی مسئولان سازمانها و تشکیلاتهای سیاسی آزربایجان جنوبی بوده ایم. با این توضیح یک سوال مهم نباید بی جواب بماند. در کجای دنیا به سربازان این حق را می دهند که هر وقت که بخواهند بر علیه فرمانده خود بشورند و بدون اینکه حتی مسئولیتی حداقلی در نحوه اداره جنگ و یا پشتیبانی و لجستیک آن داشته باشند ! تصمیمات فرمانده خود را به صرف اینکه مطابق با رویاهای آنها نیست خیانت و او را خائن بنامند !؟
هر سربازی باید بداند فرمانده او حق دارد و می تواند تصمیماتی را که بنا بر مصلحت منازعه است اتخاذ نماید و نیازی به مشاوره و اخذ نظر موافق هر کسی هم نیست و قضاوت در خصوص عملکرد آنها مستلزم دخالت مجاری و مراجعی ذیربطی در بدنه همان سیستم است و محلی از اعراب خصوصاً برای کسانی نیست که خودشان هنوز در موقعیت مکانی متفاوتی و وضعیتی اسارت باری زندگی می کنند و یا به قید قسم به خدمتگذاری تا پای جان به کشوری دیگر و با داشتن پاسپورت کشورهایی که دشمن علنی ملت ما هستند در گوشه و کنار دنیا زندگی می کنند و قانوناً حتی در کشور آزربایجان شمالی حق رأی هم ندارند! چه برسد که وقیحانه مقامات و مسئولین یک کشور را به خیانت و یا اهمال و یا نادانی و … متهم کنند!!! براستی در خصوص این طیف باید گفت «عرض خود می برند و زحمت او میدارند.»
این توافق شاید ایده آل نباشد ولی اگر درک درستی از مفهوم قدرت و سیاست داشته باشیم آن را آنطوریکه هست باید مثل آب حیات غنیمت بشماریم. هیچکس یادش نرود که علیرغم هزیمت قوای بزدل ارمنی از همان ساعات اولیه نبرد و نقش اثرگذار وسایل و سلاحهای مدرن جنگی خریداری شده در تحمیل برتری نظامی آزربایجان شمالی ، در هر قدمی که پیشروی می شد جوانان و سربازان و افسران شجاع آزربایجانی نیز جان می باختند و هزاران فدایی وطن برای کسب این پیروزی ها قربانی داده شد تا رئیس جمهوری کشور بتواند اقتدار و منزلتی بدست بیاورد که دولت طرف مقابل را به قبول مفاد توافق مجبور نماید. قطعاً مشت محکمی که رئیس جمهوری آزربایجان به آن اشاره می کرد ، مشت خود وی نبود بلکه مشت محکم همان شهدا و جانباختگان نبرد بود که به او افتخار امضاء ذیل توافق بنام یک رئیس جمهور موفق را دادند و اگر چنان نبود شاید رخدادهای حاضر در خیابانها باکو و ایروان بالعکس بود !
اساس این توافق مقبول و پسندیده است و روند بالندگی اقتصادی و سیاسی و نظامی و قدرت گیری کشورهای منطقه در آینده و رفتارهای دیپلماتیک آنها سرنوشت خوب یا بد آنرا رقم خواهد زد و آثار واقعی آن بر مناطقی که به صورت حائل تحت نظارت روسیه قرار خواهند داشت مشخص خواهد شد.
توافقات سیاسی تنها در سایه قدرت طرفین باز تعریف می شوند. برای مثال علیرغم اینکه در متن قرارداد هیچ نقشی برای ترکیه تعریف نشده است ولی هم پیمانی و همسویی دو کشور ترکیه و آزربایجان و نقش پر رنگ ترکیه در تحولات اخیر ، مقامات کرملین را در سطحی مکلف ساخت که نقش نظارتی ترکیه را نیز تنفیذ و مذاکرات پیرامون آنرا حتی اگر مطلوب آنها نباشد در دستور کار خود قرار دهند.
هر قرارداد سیاسی که پشت آن قدرت مالی و نظامی و سیاسی ضمانت کننده ای نباشد بالاخره روزی به توسط طرفی که خود را قدرتمندتر حس می کند و حقوق بیشتری مطالبه می کند ، به اتکای «بمب اتم»! یا «هواپیما های اف16»! و یا «هواپیماهای بدون سرنشین»! و یا حتی «ملیشیای شجاع و نترس مردمی»! فسخ خواهد شد ، پس مهم قدرت گیری و اثرگذار بودن ملی و سیاسی است ، نه سندی مهر و موم شده که شاید در صندوقی حتی در خانه خدا ، بی خبر طعمه موریانه ها شود …!
از حاشیه و انسانهای حاشیه ای اگر اجتناب کنیم باید گفت که این حرکت رهائی بخش هر چند آرزو و خواست سی ساله ملت تورک آزربایجان و تمامی عدالتخواهان و آزاداندیشان جهان بوده و باعث شادیشان گردید اما از دیگر سو تمامی دشمنان بالقوه آزربایجان را نیز به دشمنانی بالفعل و متحد تبدیل کرده و ماهیت ذاتی پنهان شده در پشت ماسکهای انسان دوستانه و عدالت محورانه شان را افشا نموده است و در این مقطع تاریخی بر فعالان سیاسی آزربایجان جنوبی وظیفه است که با تدبیر و درایت لازم برنامه ریزی برای چگونگی مقابله با این ائتلاف نانوشته را در آتیه انجام و بدنه اجتماعی حرکت ملی را به سمت و سوی پیشروی هرچه بیشتر در مسیر احقاق حقوق ملی و آزادی ملت و رفع اشغال از سرزمینهای اشغالی آزربایجان جنوبی سوق دهند.
هرگز اتفاقی نیست ، آن کسانی که سی سال پا بر عدالت نهاده و عامدانه نسل کشی خوجالی و اشغال اراضی آزربایجان را نادیده گرفته و ازحقوق یک میلیون آواره رانده شده ازسرزمینهای آبا و اجدادیشان نه تنها دفاع نکرده بودند بلکه با سکوت خود ، توسعه طلبی اشغالگران را مشروع نشان دادند ، به یک باره با پیشروی ارتش آزربایجان برای باز پس گیری سرزمین های اشغالی و اجرای عدالت و حقوق بین المللی که توسط نهادهای زیر مجموعه سازمان ملل هم تصویب ولی اجرا نگردیده بود ، به تکاپو افتاده و از صلح و آتش بس و زندگی مسالمت آمیز و جان انسانها دم زده و نگران کشتار مردم بی دفاع متجاوزی شدند که سی سال پیش هزاران نفر را قتل عام و ملیونها نفر را از زمین و کاشانه خود آواره نمودند !؟ آنها همان مارهای سمی هستند که به نوبت باید سرشان را با سنگ متلاشی کرد.
طبعاً همانطوری که رئیس جمهور آزبایجان شمالی نیز بیان کردند «در فردای رهائی سرزمینهای آزربایجان از اشغال ارامنه با هر دولت ،حزب و شخصیتی بر اساس مواضعی که در این جنگ آزادیبخش گرفته برخورد خواهد شد.»
در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا تیتروار و برای ثبت در تاریخ ، بر خورد برخی دولت ها ، احزاب و شخصیتها نسبت به تجاوزگری ارمنستان و کشتار غیر نظامیان آزربایجان را بیان کنیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
1- رژیم اشغالگر جمهوری به اصطلاح اسلامی :
این رژیم بنا به ماهیت وابسته و نیز نژاد پرستانه اش از همان ابتدا، همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، با شکل گیری آزربایجان مستقل مخالف بود و آن را خطری استراتژیک برای خود می دانست و به همین خاطر :
– از رژیم تجاوزکار ارمنستان به خاطر ضربه زدن به آزربایجان شمالی در عمل حمایت همه جانبه کرد.
– در آزربایجان شمالی با تربیت مزدوران به اصطلاح مذهبی درصدد ایجاد شکاف در درون ملت تورک آزربایجان بر آمد.
– تلاش کرد تا با تحریک اقلیتهای ملی دیگر و حمایت از آنها برای آزربایجان مشکلات سیاسی و امنیتی ایجاد کند.
– تلاش کرد تا با تأسیس حزب وابسته به خود توسط مزدوران آموزش دیده در قم و پادگانهای سپاه تروریستی ، بتواند در درسیاستگذاری کشور دخالت مستقیم بنماید.
– از طریق ایجاد شبکه هائی همانند آزری ها و … در صدد ضربه زدن به روابط دو سوی آراز برآمد.
– با همکاری روسیه سعی کرد تا کشور مستقل آزربایجان شمالی را به قدری با مشکلات مهندسی شده سرگرم نماید تا رهبران ، احزاب و مردم دیگرسوی آراز به فکر خواهران و برادران خود در زندانی بنام ایران نباشند.
– و…
اما خوشبختانه به دلیل حقانیت ذاتی تفکری که اصطلاحاً «حرکت آزادیبخش ملی» نامیده می شود ، هوشیاری احزاب و فعالان آزربایجان جنوبی و نیز درایت و دوراندیشی دولت و ملت آزربایجان شمالی ، رژیم در هیچ کدام از برنامه های شیطانی خود آنطور که مطلوب نظر آنان بود ، موفق نگردید.
و درست به همین علت با آغاز عملیات آزادیبخش ارتش قهرمان ما در آزربایجان شمالی ، سرگیجه گرفته و دچار تناقض در گفتار و رفتار شد، به طوری که حتی صدای راسیستهای درون حاکمیت را نیز در آورد که فریاد زدند ، این چه نوع استراتژی ملی ! و دولتی است که دچار پریشانگویی آشکاری شده است !؟
رژیم اشغالگر تهران ، ابتدا با عجله و بی سرو صدا به ارسال مهمات و تسلیحات نظامی و لجستیکی و غذایی به متجاوزان اقدام کرد ، چرا که گمان میکرد اینبار نیز ارتش آزربایجان مجبور به قبول آتش بس شده و دوباره منطقه بر اساس خواست رژیم در اشغال ارمنستان و نیروهای ارمنی باقی خواهد ماند !؟
خوشبختانه بیداری ملی در آزربایجان جنوبی و اعتلای ذهنیت عام ملت و ورودش به فاز رهائی بخشی ، مانع از تحقق اهدافش گردید . چرا که با افشای ارسال مهمات و تجهیزات نظامی به ارمنستان و رسانه ای و جهانی کردن آن از سوی حرکت ملی و سپس فراخوان جهت بستن گذرگاه مرزی و استقبال مردم ازاین حرکت ، استراتژیسیت های رژیم را وادار کرد تا با به صحنه فرستادن چند آیت الشیطان و نیز موضع گیری ولایتی و برخی مسئولان کشوری و نهایتاً وارد صحنه شدن خامنه ای و قبول تمامیت ارضی آزربایجان شمالی و تاکید بر خروج ارمنستان از مناطق اشغالی، مانع از قیام میلیونی ملت تورک در آزربایجان جنوبی گردند.
ازسوی دیگر رژیم اشغالگر تهران توسط مدیای وابسته اش تلاش کرد تا با جعل و وارونه نشان دادن واقعیتها ، بویژه با ادعای بی اساس فرستادن تروریستهای سوری به آزربایجان توسط ترکیه برای پیشقراولی در جنگ و سپس تبدیل قفقاز به سوریه ای دیگر، آزربایجان و تورکیه را عامل بی ثباتی و بر هم زننده امنیت منطقه و زندانی بنام ایران نشان بدهد و متعاقباً به لشگر کشی در مرز آزربایجان پرداخته و فرماندهان جنایتکار و سردمدارانش با سردادن عربده های «تحمل نخواهیم کرد» سعی در ارعاب دولت آزربایجان نمودند . غافل از آنکه هر عمل نظامی رژیم بر علیه ارتش و ملت آزربایجان باعث انشقاق در نیروهای نظامی و قیام داخلی توسط تورکان می گردد که برای کسی که کوچکترین شناختی از سیاست داشته باشد در حکم خود زنی میباشد.
فاشیستهای آریائی ، از یک سو با قبول تمامیت ارضی آزربایجان ، برای خود در فردای پیروزی آزربایجان شمالی بدنبال جایگاهی در روابط دو کشور بر آمده و از دیگر سو، صدا و سیما و روزنامه های حکومتی همصدا با ارمنستان ، ادعای حضور تروریستها در آزربایجان را بر زبان آورده و به لشگر کشی جهت حفظ امنیت مرزهائی اقدام کردند که هیچگاه از آنجا خطری آنها را تهدید نکرده اما گویا از مرزهای عراق که هر روز شاهد ورود گروههای تروریست و کشتن سربازان و مرزدارانش هستیم غافل بوده و نیازی به اعزام لشگر جهت حفظ حریم مرزها و مرزنشینان ندارند! این ادعای مضحک توسط رژیمی مطرح می شود که خودش از جمله حامیان درجه اول جنگجویان کرایه ای می باشد و پایتخت آن محل اقامت و استراحتگاه خطرناک ترین سازمانهای تروریستی جهان همانند القاعده و حزب الله لبنان و … می باشد.
خوشبختانه این عملیات توانست پرده از چشم بسیاری از فعالان داخل که امیدی به برخی جناحهای این رژیم داشتند را بردارد .البته حتما عده ای خواهند بود که هنوز به توجیه عملکرد رژیم بپردازند اما نظرات آنها دیگر خریداری جز وزارت اطلاعات رژیم اشغالگر نخواهد داشت.
۲- جریان به اصطلاح اپوزیسیون رژیم:
این جریانات بویژه سلطنت طلبان و چپی های ایرانگرا گوی سبقت را از رژیم ربوده و نشان دادند که در صورت قدرت یابی رژیمی به مراتب وحشی و نژادپرستانه تر از جمهوری اسلامی تشکیل و حقوق ملل غیر فارس را شدید تر از قبل انکار و سرکوب خواهند کرد .
اینها با باستانگرائی افراطی بی تردید آینده تیره ای را برای زندانی بنام ایران و منطقه رقم زده و جیبهای شرکتهای نفتی و فروشندگان سلاح را بیشتر پر خواهند کرد.
۳- دولت های تورک:
متأسفانه این دولتها سالیان متمادی است که بر خلاف خواست ملتهایشان ، دربرخورد با مسایل اصلی جهان تورک کارنامه مورد قبولی نداشته اند:
– آنها در مورد مسئله قبرس شمالی که با شناسائی آن به عنوان یک کشور، میتوانستند بسیاری از مشکلاتی را که ترکیه امروزه مجبور به تحمل آن میباشد برطرف نمایند که متأسفانه تا به امروز از آن خودداری کرده اند.
– این دولتها حتی از قبول قتل عام خوجالی و نیز محکومیت آن تا به امروز طفره رفته اند.
– این دولتها سی سال اشغال اراضی آزربایجان را محکوم نکرده و آنچنانکه از آنها انتظار میرفت از حقوق آزربایجان در مجامع بین المللی حمایت نکردند.
– در این عملیات بر خلاف ترکیه که بعنوان یک استثناء حقیقتاً نشان داد که نه در حرف بلکه در عمل به یک ملت بودن باور دارد ، چنین رویکردی را از این دولتها ندیدیم.
طبعاً بعداز جنگ انتظار آن را داریم که مسئولان پروژه اتحاد دولتهای تورک به آسیب شناسی این مسئله بپردازند تا حداقل در آتیه واکنشهای متفاوت تری را نسب به رویدادها و رخدادهای مربوط به دنیای تورک شاهد باشیم.
۴- کشورهای اسلامی:
این دولتها نیز به استثناء پاکستان که حمایت های معنوی قابل توجهی داشت ، طبق معمول نتوانستند به وظیفه خود عمل نمایند، البته این عدم موضعگیری مختص مسئله آزربایجان نبوده و در مورد سایر کشورهای اسلامی و حتی عربی- اسلامی نیز موفق عمل نکرده و ثابت کرده اند که صرفاً یک ارگان زائد و نمایشی میباشند که کارشان نه دفاع از مظلوم است و نه هیچ اهتمامی به احوال مسلمانان دارند!
۵- غرب و بویژه فرانسه:
دولتهای غربی بر خلاف ادعاهای پوچ و تو خالی دفاع از حقوق بشر و… عملاً در تمامی حوادث خونین جهان نه تنها مدافع مظلوم و طرف حق وعدالت نبوده اند بلکه همیشه در پشت پرده از گردانندگان و حامیان و مسببین جنایتها و قتل عامها بودند که ذکر تنها چند مورد از عملکردهای آنان برای اثبات این ادعا کفایت دارد :
– آنها با آنکه میدانستند که این سلاحها در جنگ مورد استفاده قرار می گیرد و سبب کشتار فجیع نظامیان و غیر نظامیان میگردد اقدام به فروش سلاحهای شیمیائی به عراق می کردند ، و پس از محکومیت صوری استفاده از آن توسط صدام ، با پرروئی و قبول مجروحان شیمیائی در بیمارستانهایشان و تقبل درمانشان که نه از سر انسان دوستی و یا شرمندگی بلکه صرفاً با هدف سنجش کارائی های سلاحهایشان به منظور توسعه هر بیشتر آنها صورت می گرفت ، چهره معصوم و حقوق بشری نیز به خود می گرفتند.
– چشم پوشی دولتهای غربی بر قتل عام صدها هزار نفر در رواندا !
– نقش وچشم پوشی دول غربی بر کشتار مردم بوسنی هرزه گویین و سربه نیتسا .
– چشم پوشی تعمدی دول غربی بر قتل عام مسلمانان میانمار که مجری آن یکی از مترسکهای علم شده توسط آنان تحت عنوان مدافع حقوق بشر بنام خانم سوچی آن بود !
– نقش دول غربی وچشم پوشی آنان بر اشغال اراضی آزربایجان توسط ارمنستان و سی سال وقت کشی به نفع اشغالگران.
– حمایت دول غربی از تروریستهای پ ک ک به عنوان عاملین قتل عام هزاران تن ازمردم غیر نظامی ترکیه بویژه معلمین روستاها و !…
– روی کار آوردن رژیمهای جنایتکار و اشغالگر پهلوی و جمهوری اسلامی توسط دول استعمار گر غربی ، و سهیم شدن در ستم و کشتارها خلقهای غیر فارس توسط این رژیم های دست نشانده که محصول تکامل پروژه استعماری آنها در منطقه بودند .
– حمایت مالی و سیاسی دول سلطه گر غربی از احزاب راسیست ایرانی و نادیده گرفتن حقوق اکثریت غیر فارس در زندانی بنام ایران.
– و…
۶- امارات و عربستان:
این دولتهای دست ساز سلطه گران جهانی و بویژه عربستان توسط مدیاهای وابسته اش همچون العربیه و ایران انترنشنال و کمک کسانی که علیرغم اطلاع از ماهیت این مدیا با آنان صمیمانه همکاری می کنند ، تلاش میکند تا به جای قبول واقعیتی بنام اشغالگری و راسیسم آریائی و نادیده گرفتن اکثریت ملل ساکن در زندانی بنام ایران و بویژه ترکان در راستای برنامه های اربابان مشترک :
– مجاهدین و یا سلطنت طلبان که در دشمنی با خواسته های ملی ملل تحت ستم ، دست کمی از جمهوری اسلامی ندارند را به عنوان آلترناتیو بر ملل زندانی بنام ایران تحمیل کنند.
– تلاش میکنند تا همسو با باستانگرایان منطقه ای و در راستای خط اربابانشان از تروریسم و توسعه طلبی احزاب کردی که حوزه و محدوده جغرافیایی ادعا های پوچشان عمدتاً سرزمینهای تاریخی آزربایجان جنوبی است ، دفاع نمایند.
– در برخورد با توسعه طلبی یونان نه تنها از ترکیه دفاع نکردند بلکه با تمام قوا در کنار دشمنان تورکیه قرار گرفتند.
– در مورد آزربایجان نیز همسو با فرانسه و ارمنستان اشغالگر و نیز رژیم واپسگرای ملایان به جای دفاع از قوانین بین المللی و حق حاکمیت آزربایجان با پخش دروغی بنام شرکت تروریستهای سوری سعی درنامشروع نشان دادن جنگ آزادیبخش آزربایجان و توجیه امور برای محق و مشروع نشان دادن ادامه اشغالگری ارمنستان بر آمدند.
البته نباید بواسطه این رفتارهای قبیح آنان تعجب کرد ، چون ما نیک میدانیم که این به اصطلاح دولتها ، نه اسلامی و نه ملی هستند و آنها بدون اجازه اربابهایشان نفس هم نمی کشند و اگر غیر از این عمل می کردند باید تعجب می کردیم.
در نهایت قید این نکته نیز به غایت مهم است که متأسفانه عده ای به ظاهر خوش باور اما بواقع منفعت طلب ، فکر میکنند و یا در صدد توجیه این هستند که میتوانند از کمکهای مالی این کشورها برخوردار شده و مواضع ملی هم داشته باشند ! و در این مسیر همواره پا به پای سیاستهای دیکته شده این کشورهای فرمانبرعمل کرده اند .
بدنبال پیشروی های ظفرمندانه ارتش قهرمان و تحمیل اراده سیاسی دولت آزربایجان بر طرف ارمنی در راستای پروسه رفع اشغال برابر توافق بعمل آمده ، شاهد تغییرات یک شبه در سیاست و استراتژی این احزاب و افراد هستیم و در آینده نیز شاهد رفتارهای متناقض بیشتری از ناحیه این طیف خواهیم بود.
اگر حتی درصد کمی از این اشخاص و جریانات که واقعاً فکر میکنند زرنگی کرده و با دریافت کمکهای مالی این دولتها میتوانند بدون دخالت و قبول شروط آنها مستقلاً و با آزادی عمل کامل به فعالیت ملی بپردازند ، باید بدانند که:
– اگر واقعا مستقل و ملی بوده و از عملکرد این دولتها در برخورد با جنگ آزادیبخش آزربایجان انتقاد نمایند طبعاً با طرد و قطع کمک از سوی این رژیمها روبرو خواهند شد .
– اگر واقعاً ملی و مستقل بوده ولی بنا به مصلحت در مقابل سیاستهای ضد آزربایجانی آنها سکوت پیشه کرده به دفاع از دولت و ملتمان برخیزند قطعاً در اینده آنها نیز همانند گروه اول طرد و بودجه هایشان قطع خواهد شد.
– اما اگر منافع و مصلحتهای مادی و شخصی را به صورت پر دوام در سرلوحه امورات خویش قرار دهند ، در مراحل بعدی ، مجبور خواهند شد به مرور تغییر رویه داده غیر مستقیم در خط این دولتها حرکت کنند و عملاً با تبدیل شدن به احزاب و سازمانهایی دستور بگیر به زیر مجموعه مجاهدین و سلطنت طلبان تبدیل و در کنار احزاب تروریست کردی بنشینند.
«تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی» معتقد است مزید بر احساس غرور و شادمانی که بواسطه این ظفرمندی در ملت ما ایجاد شد ، هم از حیث استراتژیک و هم از حیث تاکتیکی باید این عملیات و نتایج آن را در ارتباط با آزربایجان جنوبی و آینده آن مورد بررسی قرار داد و بر حسب نتایج حاصله از آن ، راهکارهای لازم را برای مبارزات آزادیخوانه و استقلال طلبانه ملت تورک آزربایجان جنوبی طراحی و عرضه نمود.
– صرف توهمات ساده لوحانه در خصوص استقلال ملی و سرزمینی را نباید زیاد جدی گرفت و صرف شعار و ترسیم نقشه های تخیلی نه تنها از هیچکسی استقلال طلب نمی سازد بلکه ناکامی های بی شماری را سبب می شود که در نهایت ممکن است به سلب امید یک ملت برای رهایی از چنگال اشغالگران هم بیانجامد. استقلال خواهی مستلزم تدوین برنامه و پی ریزی دینامیزم حرکت و تصویر سیر تحول یک ملت از وضعیت «اسارت و بردگی» تا «رهایی و آزادی» است و این امر میسور نیست مگر اینکه تمام فاکتورهای لازم در نظر گرفته شود و تنها با اتکاء به عبارات وسوسه انگیز «ما اکثریت داریم» و «تاریخ درخشان گذشته» که معنایش به اندازه کافی گویا است !!! هیچ چیزی حاصل نمی شود. برای رهایی از اسارت و اشغال به ملتی آگاه و همراه با سازمانهای سیاسی و ابزارهای قدرت و دانش بهره گیری نیروهای پیشرو سیاسی از تجارب دیگران سخت نیازمندیم.
– همانطور که پیشتر به صورت مختصر اشاره شد از حیث زمان این عملیات نظامی در مقطعی اجرا شد که غالب کشورهای دنیا بواسطه مشکلات عدیده ای که بواسطه شیوع پاندمی گریبانگیر آنها شده است سعی دارند بیشتر انرژی خود را مصروف مبارزه با ویروس مهاجم و کنترل آثار اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن بنمایند و همین امر به نوعی مانع از هجوم تبلیغاتی و حتی حمایت های جدی بین المللی از ارمنستان شد و به استثناء فرانسه که بواسطه رقابت و تقابل های متعددی که اخیراً با ترکیه دارد و به صورت کلاسیک از جمله کشورهای حامی ارمنستان و ارامنه به شمار می رود ، بقیه کشورها صرفاً به اظهاراتی فرمالیته در این خصوص قناعت کردند و حتی کژدار و مریض و علیرغم خواست و نیت واقعی شان ، با ادبیاتی دیپلماتیک مخالفت خود را با اشغالگری اعلام و به صورت ضمنی (دیپلماتیک) بی طرفی خود با عملیات آزادسازی قره باغ را اعلام نمودند. شاید همین مناسبات به قاطعیت سنتی روسیه در حمایت از ارامنه خلل وارد نمود و علیرغم اینکه نیروهای لازم برای مداخله را مدتها پیش آماده نموده بودند از هرگونه مانور و دخالت نظامی در مسئله اجتناب کردند و تنها پس از انعقاد توافق نامه ظرف چند ساعت و با عجله به منطقه گسیل شدند! تدقیق در این موضوع نکات چندی را خاطر نشان می سازد. جنبش آزادیبخش آزربایجان جنوبی باید تعارف را کنا ر گذاشته و قبول کند که جامعه جهانی و دول خارجی هیچگاه در قبال دیگر ملتها خیرخواه به معنای عام نبوده و نیست و ملاحضات و مداخلات آنها در امور دیگر کشورها و مناطق تنها بر اساس منافع خود آنها صورت می پذیرد و آنها در صورت نداشتن منفعت کافی حمایت خود را حتی از دوستان خود دریغ می کنند (همانگونه که در جریان این نبرد علیرغم اینکه ارمنستان هم از لحاظ اعتقادی و دینی و تاریخی پیوستگی غیر قابل کتمانی با حاکمیت های موجود در نظامهای غربی دارد باستثناء فرانسه که اخیرا بخاطر رقابتهایی که با جمهوری ترکیه دارد و از طرفی متروپل معنوی ارامنه نیز تلقی می شود ، بلحاظ معضلات خود این کشورها که بیشتر ناشی از شیوع اپیدمی بود آنها صرفاً به فرستادن پیامهای کلی دیپلماتیک بسنده کردند و عملاً ارمنستان را تنها گذاشتند!) و عاقلانه نیست حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان صرفاً بخاطر چشمداشت حمایت های احتمالی حتی به مقبول ترین دولت و قدرت غربی دلخوش باشد. اتکاء به دولتهای دست ساز و تحت فرمان دول سلطه گر در منطقه که جای خود را دارد !!!
– هنر استفاده از شرایط موجود برای تسریع مطالبات سیاسی، شرط لازم برای پویایی یک جنبش و حرکت سیاسی – اجتماعی است. فعالان سیاسی و سازمانهای مربوطه می بایستی از شرایط موجود یعنی فضای آکنده از شور و شوق و احساسات پیروزمندانه در آزربایجان شمالی بعنوان کاتالیزوری برای سرعت گیری جریانات سیاسی ملی گرایانه در آزربایجان جنوبی بهره بگیرند و به صرف شراکت در شادی آنان بسنده نکنند و به این امر قانع نشوند و فعالیت های اصلی خود در جنوب را معلق و یا مسکوت نگذارند زیرا در آن صورت هیچ فرقی با دیگر نفوس ترک پراکنده در جهان نخواهند داشت.
– بی برنامه گی و صرف تقلید و همنوایی باید کلاً تعطیل و منسوخ اعلام گردد. ابراز شادمانی تورکهای آزربایجان جنوبی تنها یک رفلکس ساده و نورمال در قبال پیروزی های آزربایجان شمالی در جبهه های نبرد است و نه چیزی بیشتر از آن و به تنهایی دلالت بر همراهی و همگامی با حرکت ملی آزادیبخش محسوب نمی شود و آکتویست های سیاسی وظیفه مند بودند و هستند که رابطه ای ملموس تر برای این هدف تعریف و اجرا کنند و حداقل باید می توانستند و یا بتوانند با بهره گیری از این موقعیت و یا موقعیت های مشابه ، از جمعیت 40 ملیونی مورد نظر خویش حداقل یک درصد آن را به بهانه ابراز شادی از این پیروزی با هر وسیله ای که مقدور باشد به صحنه فعال اجتماعی بکشانند.
– فعالان سیاسی و خصوصاً سازمانها و تشکیلاتهای سیاسی مطلقاً باید از این وضعیت درس لازم را گرفته و به صرف امید به تحولات مثبت ، از این پس دیگر بی عملی محض را در جامعه تبلیغ ننمایند ! و حتی آن را بعنوان یک گناه و جرم ملی مورد تقبیح قرار بدهند. فراموش نشود که یک جنبش مضاف بر امید و دید مثبت به آینده اهداف خود ، باید برای وضعیت های منفی و نگاتیو و نامطلوب نیز حتماً برنامه و راهکار عملی داشته باشد و تمام امورات خود را بر اساس آرزوهای خوب و رخدادهای شیرین پایه گذاری نکند. چرا که وقتی شاهد هستیم حتی برای نمایش خیابانی احساس شادمانی مردم برنامه ای مدون وجود ندارد ، خدای ناکرده اگر این نبرد با ناکامی روبرو می شد در سبد جنبش و نیروهای منتسب به حرکت آزادیبخش ملی برای عرضه به ملت تورک آزربایجان جنوبی چه تدبیری برای درمان یأس و دلمردگی کامل مردم زیر بمبارانهای تبلیغاتی دشمنان و نمایش قدرت طیف های ضد تورک و شونیست های فارسی موجود بود؟
– پیروزی در عرصه های اجتماعی همواره نیازمند کسب و تقویت نیروی داخلی و بومی قابل اعتنایی است که بتواند در برابر موانع مؤمنانه و در عین حال به شکل معقولی جسورانه و پر انرژی مقاومت کند ، انتظار حمایت های خارجی از ناحیه دیگر دول حتی وقتی مقاوله های امنیتی – نظامی رسمی نوشته شده باشد در عمل به نتایج چندان خشنودی نمی رسد. و این باید زنگ هشداری جدی برای کسانی باشد که نه تنها در شطرنج سیاستهای منطقه ای یک سرباز پیاده ندارند ، بلکه هیچ رغبتی به فعالیت در این زمینه ها نیز ندارند! لیکن عملاً مرعوب و حتی شیفته روشهای شناخته شده استعماری شده اند و برای رهایی ملت خویش از اشغال و استعمار به نیروهایی متوسل می شوند که خود آنها طراح و بانی اصلی تسلط و حاکمیت یافتن اشغالگران بوده اند ! و در آینده نیز قطعاً به اینکار اهتمام خواهند داشت! به دیگر سخن ، فعالان سیاسی و حتی مردم عادی، با بهره گیری از این رویداد افتخار آفرین ، باید به این باور برسند که انتظار لاشخور مآبانه همانقدر که در طبیعت مورد انزجار انسانها است و از منظر انسانی به شیوه تغذیه شیر و کرکس یکسان نگاه نمی شود در سیاست هم همینطور است و تنها در سایه برپایی یک بنیاد فکری مستقل و تهیه زیرساختهای مادی لازم و اقدامات عملی و رو به جلو ، می توان مراحل تبدیل به قدرت سیاسی و حاکمیتی را طی کرد و با تدبیر و اهتمام لازم حتی اگر توأم با مصالحاتی سیاسی نیز باشد ، می توان امیدوارانه به سوی اجرایی کردن خواستهای ملی قدم های مؤثری برداشت.
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی «میللی یول»
کمیته مرکزی
25/8/1399 – 15/11/2020