تاریخ : (نقل از نشریه راه نو – ارگان اطلاع رسانی تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی – شماره ۱ – آبان ۱۳۹۵)
تاریخ آزربایجان جنوبی
(بخش نخست)
غالب آثاری که تاکنون در خصوص تاریخ ایران باستان نوشته شده است, با غرض ورزیها و گرایشهای . آریامحورانه توأم بوده که نتیجه آن نیز غیر قابل اعتماد بودن این رسالت متعدد بوده است .
شاید دیگر زمان آن فرارسیده باشد که محققان تاریخ باستان این سرزمین دست به کنکاشی جدید در این خصوص بزنند؛ چرا که دیگر نمی توان چشم به روی حقایق بزرگی که هر روز نمایان تر می شود بست و پیوسته مطالب غیر علمی پیشین را که تنها بکار دلخوشی و تفریح برخی می آید؛ تکرار نمود
تاریخ ایران نگاران غالبا تاریخ این سرزمین را از مبدأ هخامنشیان آغاز می نمایند. آنان به عمد تمدنها و اقوام کهن غیر آریایی این خطهّ را که تاپیش از بر آمدن هخامنشیان؛ فرهنگی متعالی پدید آورده بودن؛ نادیده می گیرند و این حقیقتی که برخی از مورخان نامی نیز ناگزیر از بیان آن بوده اند. به عنوان مثال جرج کامرون ضمن اشاره به این موضوع؛ چنین می نویسد :
تاریخهایی که در باره ایران نوشته شده است علی الرسم با کوروش پارسی آغاز می شوند و عموما با اسکندر مقدونی پایان می گیرند. در حال حاضر اثر یگانه ای که به گونه ای جامع به تاریخ فلات ایران پیش از استیلای کوروش بر این سرزمین بپردازد در دست نیست. این امر بسیار مایه تاسف است
عبدالحسین زرین کوب نیز در این خصوص چنین نوشته است :
تاریخ ایران نه از عهد کوروش و حتی دیکو آغاز می شود و نه حتی از عهد ورود آریاها به فلات ایران و یا دوران جدایی ایرانیان از هندیها . گذشته از تاریخ خود آریاهای ایران ؛ تاریخ اقوام و نژادهایی هم که قبل از مهاجرت آریا ها در این سرزمین فلات گونه می زیسته اند. امروزاز پرتوکلنگ معجزه گر باستان شناسان مکشوف است… آنچه در سیلک و حسنلو {در آزربایجان } نیز بدست آمده است . ادامه این تمدنهای بدوی و کهنسال را در زمانهای قبل از ورود آریا ها نشان می دهد.
ناصر پور پیرار با صراحت بیشتری به تشریح بی اعتنایی عمومی خاورشناسان به اقوام کهن ایرانی پیش از هخامنشیان پرداخته است
آنچه موجب شگفتی بسیار هر مورخ بی غرض است بی اعتنایی مطلق و عمدی خاورشناسان به حضور دیرینه اقوام متعدد در این سرزمین است.که پیش از حضور هخامنشیان لااقل دو هزاره استقرار ؛ و پیشرفت را تجربه کرده بوده اند.” ۱
باستان شناسی جهان مصرانه می کوشد که تمدن ایران کهن پیش از هخامنشی؛ همچنان در لایه های خاکی باقی بماند و در حد داستانهای شاهنامه متوقف باشد. یافته های خیره کننده در گوشه های مختلف این سرزمین ؛ هر گز موجب گستردگی جست وجو نشده ؛ بل به عکس این یافته ها خود دلیلی بر توقف هر چه سریعتر این کاوشها بوده است.” ۲
در عین حال معتبرترین خاورشناسان پر آوازه جهان …کوشیده اند تا فرهنگ ملی ما را به یک سلسله باور های بی اساس آلوده کنند و هویت واقعی ایران و ایرانی را تا حد تصاویر سرستون های تخت جمشید؛ نقش های قالی و دانه های پسته به سقوط بکشانند.این کوشش هدفمند خاور شناسان ایران کهن را به عمد فراموش می کنند.. و در پرتوپر قدرت نور افکن هایی که بر امپراتوری هخامنشی تابانده اند؛ قرار می دهد. آنها قریب ۱۵۰ سال است به سود مقاصد سیاسی معاصر از هیچ شیوه ای برای انتقال تاریخ ایران به مبدا ” پر افتخار ” هخامنشیان روی نگردانده اند.” ۳
جالب اینکه بر آورندگان تمدنهای کهن جغرافیای ایران و بین النهرین؛ تا پیش از ورود آریائیان به این نواحی اساسا عبارت دو گروه قومی سامی و آسیانیک (التصاقی زبان) بوده اند و با نادیده گرفتن آنان؛ در واقع تاریخ دیرین ترکان ایران نیز نادیده گرفته می شود .
دریغ که مورخان مانیز؛سالیان دراز تنها به بازنویسی مطالب تکراری و گاه مغرضانۀ برخی محققان خارجی و نسخه بدلهای داخلی آنها پرداخته اند ؛ بی خبر از اینکه همه تلاش آنان در راستای انکار و تحریف حقایق تاریخ دیرین این سرزمین به سود نظریات آریا محورانه خویش بوده است.
ا–م– دیاکونوف این خصیصۀ پزوهندگان تاریخ ماد صورت یکجانبه داشته , زیرا دانشمندان غرب به تقریب فقط و فقط از نفوذ “آرایی ها ” به تاریخ آن کشور اظهار علاقه می کردند. این دانشمندان از روی قصد از اهمیت این حقیقت می کاستند که پیش از ورود هند و اروپائیان صحرانشین و خانه به دوش, در اراضی مزبور , فرهنگی عالی و دولتی متکامل, ” مثلا در سرزمین ماننا” وجود داشته و این خود در تکامل تاریخی نورسیدگان که سطح رشدشان پست تر بود, موثر واقع گشته ” ۴
حقیقت این است که تحقیقات تاریخی در این عرصه از مسیر واقعی خودخارج شده و دیری است دچار سکون و توقف گردیده است. در این میان در ارتباط با تاریخ دیرین ترکان ایران, شالودۀ اساسی مطالب طرح شده در تالییفات محققانی که از مبدا آریا محوری به پژوهش تاریخی پرداخته اند. این است که مردم آزربایجان گویا پس از ورود ترکان به این سرزمین در عهد سلجوقیان و مغولان ترک زبان شده اند.مورخان مزبور مدعی اند که مردم این ناحیه حتی تا دوران صفویان به زبان آذری که به زعم آنان گویا لهجه ای از زبان فارسی بوده ع تکلم می کردند. و در خصوص دیگر نواحی جغرافیای ایران نیز, به طور کلی دیرینگی حضور ترکان و پیشینه و ریشه های تاریخی چند هزار ساله آنان در سرتاسر این جغرافیا, مورد انکار قرار گرفته است . لیکن مدراک تاریخی بوضوح حاکی از آن است که روند مهاجرت اقوام ترک به شرق میانه از جمله فلات ایران از هزاره های پیش از میلاد آغاز گردیده است . محققان با ارائه دلایل و مدارک متقن از چندین موج سرازیری اقوام ترک به این نواحی سخن می رانند. مثلا غیاث الدین غیب الله یف از چهار جریان مهاجرت ترکان ( از آسیای میانه به سوی غرب ) که در ترکیب قومی مردم آزربایجان نقش داشته اند به ترتیب زیر سخن رانده است.
۱-(موج اقوام کاسی, ماننایی,مادی,کاسپی,آلبانیو …( هزاره سوم پیش از مییلاد )
۲–موج اقوام کیمر,اسکوتای, ساکا, سارماک, دوندار , و غیره ( نیمه نخست هزاره پیش از میلاد) .
۳– موجی که با اتحادیه قبایل هون مربوط بوده ” خزرها, بلغار ها ,قارقارها, پچنق ها, آوار ها و غیره(نیمه نخست هزاره اول میلادی) .
۴– موجی که با طوایف سلجوق– اوغوز مربوط بود.
لیکن بر اساس یافته ها و مدارک محکم زبانشناختی, در واقع حتی پیش از اقوام مذکور نیز, قوم پروترک دیگری بنام هوریان در قلمرو آزربایجان ساکن بوده اند.
جالب توجه است که در ترکیب اهالی کهن آزربایجان عنصر “توروکی” نیز وجود داشت و این نام در واقع همان اتنونیم (توروک–ترک) سده های متاخر تر است. نام طایفه توروکی در منابع آشوری متعلق به سده 24 ق.م گردیده است.
از گزارشات منابع مزبور روشن می گردد که اتحادیه طوایف توروکی هم زمان با گوتیان و لولوبیان ( هزاره سوم ق.م) ظاهر شده است.
توروکی ها از اوایل هزاره دوم قبل از میلاددر رخدادهای سیاسی ناحیه شمال شرق بین النهرین شرکت فعال داشته اند. نام این التحادیه قبیله ای به کرات در منابع آشوری متعلق به سده های ۱۳ الی ۱۸ ق.م قید شده است .در یک متن آشوری, آنان به عنوان “اهالی کشور توروکی” معرفی شده اند.و از سکونت گوتیان نیز در سرزمین مزکور سخن رفته است. طوایف توروکی در جنوب و جنوب شرقی دریاچه اورمیه تا اراضی زنگان (زنجان) کنونی سکونت داشته اند . برخی اسامی جغرافیا مربوط به قلمرو دولت ماننا که دارای ریشه ترکی است , بتزمانده از زبان طوایف لولوبیایی, ماننایی و توروکی است.مثلا در سنگ نبشته های آرگیشتی اول شاه اورارتو در گزارشات مربوط به لشگر کشی وی به سرزمین ماننا از “سرزمین کوهستانی آلاته یه“” در جنوب دریاچه دریاچه اورمو نام برده شده است . این نام به وضوح با نامهای ” آلتای, آلاتااو, آلاتوا , آلاداغ” و غیره رایج در فرهنگ نامهای جغرافیایی آلتای – ترک, مرتبط می باشد و یا نام ولایت “قیزیل بوندا” در سرزمین ماننا ترکیبی از کلمات ترکی ” قیزیل” به معنی سرخ و “بوندا” به معنی تپه, کوه است. به هر صورت , نمونه های فوق تنا اشاره ای است به مدارک تاریخی بسیاری که روشنگر منسوبیت قومی طوایف باستانی مسکون در قلمرو آزربایجان می باشد.
به جرئت می توان گفت کهزنده یاد پرفسور زهتابی نخستین محقق ایرانی است که با پرهیز تکرار ادعاهایی که در طول دهه های متمادی از سوی برخی عالم نمایان مطرح شده , با همه توان خود به پژوهش در تاریخ واقعی ترکان ایران همت گمارده است. چنانکه می توان تالیف وی را نقطه عطفی در تاریخ نگاری ایران به شمار آورد .
بدیهی است که در بررسی و بازاندیشی تاریخی و روشن کردن گوشه های نهان و حقایق پوشیده در این عرصه, غالبا نمی توان “سخن آخر ” را گفت . مع هذا اهل فن بخوبی می دانند کهاین کتاب به عنوان نخستین گام در بازشناسی برخی واقعیات تاریخی اثری بسیار ارزشمند بوده و راهگشای تحقیقات بعدی و منبع و راهنمایی مهم برای محققانی است که به تحقیق در تاریخ ترکان ایران می پردازند.کتاب حاضر ترجمه و تلخیصی از جلد نخست کتاب “ایران تورک لرینین اسکی تاریخی “است. در ترجمه حاضر ما تلاش نموده ایم که در واقع عصاره کتاب مزبور و بحثهای بنیادین و دست اول مطرح شده در آن را ضمن پرهیز از گسستگی جریان تاریخی ارائه نماییم. فی الواقع در ترجمه حاضر تسلسل جریانهای تاریخی نیز در حد امکان حفظ شده است . به هر روی پوشیده نیست که هنوز مسائل بسیاری در پیش روی مورخان و زبان شناسان ما قرار دارد که شایسته پژوهش و بررسی است. نا گفته نماند که مترجم این کتاب ، حاصل کار خود را دور از نقصان نمی داند و دوستان و خوانندگان گرانقدر با نقد و تذکر کاستی ها و ایرادات ترجمه حاضر اورا مدیون و منت دار خویش خواهند ساخت.
( ادامه دارد )
منابع:
۱– جرج کامرون ؛ ایران در سپیده دم تاریخ ص ۱
۲– دکتر عبدالحسین زررین کوب ؛ تاریخ در ترازو؛ ج ۱ ؛ امیر کبیر؛ تهران ۱۳۵۴ ؛ ص ۱۷۰
۳– پور پیرار, ناصر, دوازده قرن سکوت , بر آمدن هخامنشیان , چاپ کوثرع چاپ دوم, ۱۳۷۹ ص ۶۱
۴– تاریخ ماد ا.م دیاکنوف, ترجمه کریم کشاورز, بنگاه ترجمه و نشر کتاب, تهران ۱۳۴۵, ص ۷۲