مشاهیر آزربایجان جنوبی (نقل از نشریه راه نو – ارگان اطلاع رسانی تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی – شماره ۶ – اردیبهشت ۱۳۹۶)
محسن هشترودی
ریاضیدان
وی در ۲۲ دی ماه سال ۱۲۸۶ در هشترود آزربایجان جنوبی متولد شد و در ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۵۵ در شهر تهران وفات یافت.
او تحصیلات دبستانی خود را در مدرسههای سیروس و اقدسیه در شهر تبریز به پایان برد و از مدرسه دارالفنون تهران فارغ التحصیل شد . وی در تهران شروع به تحصیل طب نمود ولی بعد از اخذ بورسیه دولتی به اروپا اعزام و سپس در فرانسه به تحصیل ادامه داد و مدرک دکترای خود را به سال ۱۳۱۶ در رشته ریاضیات از دانشگاه سوربن دریافت کرد.
پس از مراجعت به میهن ، کار خود را در دانشسرای عالی شروع کرد . بعداً بعنوان استاد دانشسرای عالی و ده سال بعد به ریاست دانشگاه تبریز برگزیده شده و سپس شش سال بعد نیز بعنوان ریاست دانشکده علوم دانشگاه تهران فعالیت نمودند .
مضاف بر اینکه وی در علم ریاضی یکی از پیشروان مسلم محسوب میگردند از نظرگاه شخصیتی نیز مردی خودساخته و تأثیر گذار بوده است . یکی از خصوصیات بارز وی پرهیز از تفرعن و خودنمایی و طرح و بیان بی پیرایه موضوعات به زبانی ساده و سلیس بود. او علیرغم نفرتی که از خصومت و نزاع انسانها داشت خصلت بی پرواگری اش را کنترل نمیکرد و عقیده و نظر خود را با هر بهایی که میبود بیان مینمود . او با بیان افکارش در صدد تحمیل آنها بر نمیآمد بلکه تمام سعی و تلاشش برای ایجاد شور و شوق و تشویق دیگران به اندیشیدن و تفکر بود ! و همین امر یکی از دلایل معروفیت و نفوذ معنوی وی در بین دیگران بود.
پروفسور هشترودی در طول زندگی حرفهای خود ارتباطش با مجامع علمی بینالمللی حفظ کرد: وی در سال ۱۳۲۹ به عنوان نماینده دانشگاه تهران در کنگره بینالمللی ریاضیدانان هاروارد شرکت کرد، در موسسه مطالعات پيشرفته دانشگاه پرينستون و به درخواست رياست موسسه پروفسور اوپنهايمر به عضویت پذیرفته شد، و یک ترم پاییزی را نیز به تدريس در دانشگاه هاروارد پرداخت.
در زندگی خصوصی اش غیر از تدریس به چیز دیگری اهمیت نمی داد و زندگی ساده و کم حاشیهای داشته است . حاصل ازدواج وی با خانم رباب مدیری سه فرزند به اسامی فرانک و فریبا و رامین بود.
پروفسور هشترودی از حیث بینشی تنها علوم پایه را قبول داشت و نطر خوشی نسبت به علوم اجتماعی و انسانی نداشت . هرچند از ذوق ادبی نیز بی بهره نبود و حتی شعر می سرود ! وی به هنر و فلسفه نگاهی تزئیینی داشت و اصالتی برای آنها قائل نبود ولی در عین حال بارویگردی پارادوکسی راجع به پیشرفت علوم پایه نیز نظری فراتر از انتقاد ، نظری سلبی داشت و طی گفتگویی با کیهان اینگونه بیان نموده بوده است که «پیشرفت دانش و تکنیک به ضرر انسان است، به هنر و سعادت انسان صدمه میزند… اگر من اختیار و قدرت داشتم در موسسات علمی را میبستم و پژوهش علمی را متوقف میکردم و بشر را از زیان خسران و بدبختی که اکنون گریبانگیرش است نجات میدادم. بشر را به ظلمت مغارهای میبردم تا برای گرم کردن خود هیزم روشن کند و نیازی به رادیوم و اورانیوم نداشته باشد تا برای دستیابی به آن بازار درست کند و جنگ به راه بیندازد. این به من اسلحه بفروشد، آن به تو. این خیانت به اخلاق انسانی است. این دانش و تکنیک نیست. پیشرفت دانش و تکنیک در شرایطی که انسانها از چیستی خود نمیدانند و تفکر هنوز به مرحله رشد دانش علمی نرسیده است پیشرفت دانش همچون زهری شیرین برای انسان است. در تمامی تاریخ دانش، والاترین نمایندگان فرهنگ انسانی در برابر درد و اندوه جامعهٔ انسان بیتفاوت نبودهاند، چرا که دشمنان انسانیت دشمن دانش هم بودهاند و به همین مناسبت است که دانشمندانی چون انیشتین، راسل، سارتر، زاخاروف و دیگران جدا از فعالیتهای علمی خود و حتی بیش از آن در جستجوی راهی برای کم کردن دردهای آدمیان برخاستند…» !
شاید بواسطه همین پارادوکس و تضاد فکری بوده است که او در طول زندگی حرفهای علیرغم استعداد و آوازه بلندی که داشت تنها چند مقاله کوتاه علمی منتشر کرد. این مقاله ها عبارتند از :
– جهان اندیشه و هنر
– دانش و هنر
– نظریه اعداد
– سایه ها (مجموعه شعر)
– سیر اندیشه بشر
– از مکانیک کلاسیک تا مکانیک کوانتیک