رویدادهای هفتههای گذشته و انعکاس بین المللی آن و نیز برخی اختلاف نظرهای راهبردی در بین فعالان حرکت رهایی بخش ملی آزربایجان جنوبی در ارتباط با موضع گیری و تحرکاتی که بایستی در قبال این تحولات و تحرکات صورت بگیرد ، ما را بر آن داشتن تا به عنوان عضوی از خانواده حرکت رهایی بخش ملی آزربایجان جنوبی نظرات خود را با هموطنان عزیز خویش در میان بگذاریم.
بی شک یکی از وظایف تشکیلاتهای سیاسی آنالیز و درس آموزی از رویدادهای تاریخی بویژه حرکتها و جنبشها میباشد ، تا بتوانند با کسب تجربه و شناخت نقاط ضعف و قوتشان ، حرکتهای جدید را سازماندهی و یا در صورت وقوع رهبری و به نتیجه و سرانجام مناسب و مفیدی برسانند.
سلسله تظاهرات دی ماه سال جاری نیز به عنوان یک نقطه عطف تاریخی از حیث کیفیت بروز و اوج گیری آن در زندانی بنام ا.ی.ر.ا.ن طبعاً از این امر مستثنی نمیباشد.
چرا نقطه عطف !؟ زیرا بعد از شکلگیری حاکمیت کنونی تهران ، بعد از تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰ که سازمان مجاهدین خلق با شعار «مرگ بر خمینی» تمامیت رژیم ضد اسلامی حاکم بر تهران را به چالش کشاندند ، حرکتی دیگر با آن ابعاد و ماهیت سرنگونی طلبانه در این سرزمین اتفاق نیفتاده بود!
حرکت موسوم به «جنبش سبز» نیز علیرغم گستردگی که داشت به دلیل رهبری محافظه کارانه و اهداف تعیین شده اش بیشتر به دنبال اصلاح و رفرم رژیم بود تا تغییر رژیم.
تظاهرات سازماندهی شده دی ماه با شعار «مرگ بر خامنه ای» ،«استقلال، آزادی ،جمهوری ایرانی» ،«ما آریائی هستیم، عرب نمی پرستیم» و «رضا شاه، روحت شاد» به ترتیب تغییر رژیم ،تشکیل دولتی متمرکز و اقتدارگرا ! بر پایه فرهنگ وتمدن فارس، غالب بودن نفرت نژادی و آغاز مخاصمات جدید منطقه ای و نیز بازگشت به گذشته آریا پرستی و در یک کلام باستان گرائی را برای هر آنکس که بدون تعصب مسائل را دنبال میکرد تداعی نمود.
با چنین اهداف و رهبرانی که سردمدار این اعتراضات بودند ، حرکت رهایی بخش ملی آزربایجان جنوبی در صورت همگامی با آن و حتی با طرح مطالبات ملی نیازمند پاسخگویی به سلسله سولات ذیل بود :
آیا حرکت توانایی آن را داشت و می توانست در فردای سرنگونی رژیم با آکتورهای مغرور و تفکرات اولترا راست آنها به مقابله بپردازد؟
آیا حرکت ملی میتوانست از تمرکز و یکدلی و بویژه همگامی و همراهی دیگر ملل غیر فارس بهره مند گردد؟
آیا در صورت ایجاد خلاء قدرت پس از سرنگونی رژیم که امری قابل پیشبینی است و احتمال اعزام هزاران مزدور آموزش دیده توسط برخی قدرتها به غرب آزربایجان جنوبی، امکان پس راندن آنها و حفظ مرزهای سرزمین مان را دارا بودیم؟
آیا هدف ما رهائی آزربایجان از اشغال متجاوزان آریائی است یا تغییر رژیم اشغالگر و جایگذین کردن آن با متجاوز و اشغالگری دیگر میباشد؟
و….
خوشبختانه هر چند احساسات انقلابی طبقاتی از ملت و فعالان سیاسی به وضوح تحریک شده بود و در برخی نقاط تورک نشین نیز شاهد سرازیر شدن بخشی مردم به خیابانها بودیم ، اکثر حمایت کنندگان تشکیلاتهای ملی با درک و تطبیق واقعیتهای موجود و توطئه های محتمل در حال وقوع با جدا کردن خط خود با مرکزگرایان و تمرکز بر رهائی بخشی به جای تغییر حاکمیت ، نه همزمان و در سطحی مشابه با اعتراضات دیگر مناطق کشور ، بلکه بهترین پاسخ ممکن خویش به حاکمیت و معترضین را در استادیوم سهند ( قوردلار دره سی) دادند .
برخلاف کسانی که عدم شرکت مردم ترک آزربایجان و بویژه شهر تبریز را به دلیل جو امنیتی شدید و پادگانی گردن شهر میدانستند. دهها هزار غیورمرد ترک آزربایجان با شعارهای کاملا استقلال خواهانه و ضد راسیستی در استادیوم نشان دادند که دیگر همانند گذشتگان فریب جوسازی های مرکز نشینان نشده و درهر حال و وضعیتی که باشند، دیگر به ماشین مشروعیت بخشی به جنایات و تفکرات راسیستی آنها تبدیل نمیگردند و در هر زمان و مکان و شرایطی تنها تعقیب کننده اهداف مبارزاتی ملی و میهنی خود خواهند بود .
بی شک این اعتراض حساب شده و دقیق و هدف دار و ایفای آنها در سنگر شناخته شده و متعیین خویش ، خود درسهای گرانسنگی به کاوشگران و محققین علم سیاست منطقه داد تا بدانند که دیگر دوران فریب و تحت تاثیر قرار دادن ملتها با استفاده از پیشرفته ترین شیوه های جنگ روانی و مهندسی اجتماعی توسط مدیاهای وابسته به قدرتهای استعماری سپری شده و حنای آنان دیگر رنگ گذشته را ندارد.
آری با این حرکت هم رژیم نژادپرست اهمیت و قدرت سازماندهی تشکیلاتهای ملی و دور اندیشی و درایت ملتمان را متوجه گردید و هم به اصطلاح اپوزیسون و اربابانشان متوجه شدند که بدون آزربایجان و دیگر ملل تحت ستم هیچ شانسی برای رسیدن به حاکمیت ندارند . پس آنها اگر قصد سرنگونی رژیم و جایگزینی نظامی دمکراتیک !!! را دارند، میبایستی قبل از هر کاری به تمرکز گرائی ، آریا محوری و نفی حقوق ملل غیر فارس پایان داده و صراحتاً «حق حاکمیت برابر» دیگر ملل را در جغرافیایی مشترک و یا مجزا از هم بپذیرند.و هیچ قاعده ای فارغ از توافق دموکراتیک را نیز در محاسبات خویش وارد ننموده و آن را به دیگران تحمیل ننمایند.
اما آنچه ما به عنوان عضوی از جامعه حرکت رهایی بخش ملی آزربایجان جنوبی از آن آموختیم:
-لزوم اتحاد و همکاری نیروهای ملی با محوریت منافع ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی!
-لزوم تشکیل کمیته هماهنگی و تدوین خطوط راهبردی حرکت و شرح وظایف نیروها!
-لزوم ارتباط و همکاری سیستماتیک با مدیاهای آزاد در سطح جهانی!
-لزوم استفاده هدفمند از دنیای مجازی و شیوه های مدرن ارتباط گیری!
-لزوم تشکیل تیمی زبده از روانشناسان، جامعه شناسان و استراتژیستها جهت مقابله با جنگهای روانی رژیم و اپوزیسیون های تبع یا غیر تابع آن!
-لزوم شرکت فعال در تمام زمینههای اجتماعی بویژه دفاع از حقوق دختران و زنان آزربایجان و دفاع از خواستههای انسانی و حقوقی بشری آنان!
-لزوم دفاع از مطالبات برحق کارگران و زحمتکشان آزربایجان و نشان دادن این واقعیت که در فردای رهائی کشورمان و تشکیل دولتی ملی اصلیترین هدف آن رفع تبعیض و ستم و غارتگری در حق کارگران و کشاورزانمان میباشد!
- لزوم داشتن یک رویکرد عملی برای برخورداری از یک مجموعه همگن و هماهنگ رسانه ای و مدیایی که به صورت عام و به طور خاص در چنین مواقع مشابهی در اختیار سیاستهای اتخادی از ناحیه حرکت قرار بگیرد.
-لزوم حمایت از تمامی اقشار و طبقات آزربایجانی و خواسته هایشان و تلفیق این خواستها باخواستهای ملی بعنوان خواستههای اصیل اجتماعی برای جامعه آزربایجانی آتی ! زیرا بواقع نیز هدف حرکت رهای بخش ملی آزربایجان جنوبی از مبارزه و کسب استقلال ، و تشکیل دولت ملی با هدف رفاه و ورشد درتمامی زمینه های اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی ، آقتصادی و…. میباشد. این خواستها نه تنها مغایرتی با خواستهای ملی ندارد بلکه تحقق خواسته های ملی دقیقاً همسو با این خواستهها و در راستای رفع جمیع معظلات جامعه غیر دمکراتیک و راسیستی موجود میباشد.
« تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی»
۲۵ دی ۱۳۹۶