BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / Slideshows / بیانیه در نفی فرهنگ شانتاژ و صیانت از حرمت فعالین سیاسی

بیانیه در نفی فرهنگ شانتاژ و صیانت از حرمت فعالین سیاسی

ملت فهیم و مبارز تورک آزربایجان جنوبی!

سالهاست که شاهد برخوردهای روان پریشانه عده ای خودشیفته در حرکت ملی بوده و بارها از خود پرسیده ایم که چرا این افراد و جریانات برخلاف خواست مردم، حرکت و امکانات و استعدادهای خود را صرف تخریب فعالان و دلسوزان حرکت ملى نموده و به جای تلاش جهت اتحاد ملی و انسجام آن، هر از چندگاهی به حادثه آفرینی، تهمت زنی و فضا سازی های صوری میپردازند؟

براستی علت و یا علت العلل بروز چنین رفتارهای نامبارک چیست؟ آیا صرفاً خود خواهی، خودشیفتگی، حسادت، غرور و … عامل بروز چنین رویدادهائی است؟ یا آنکه علت دیگری در پس این حوادث نهفته میباشد؟

چرا هرگاه حرکت ملی در حال رفع مشکلات و موانع پیش رو بوده و بخشی از بدنه حرکت در صدد اتحاد و تشکیل جبهه ای فراگیر میباشند و رژیم نیز در شرایط بحرانی قرار میگیرد، به جای تشکیل کمیته بحران، اتاق عملیات مشترک و نیز تهیه استراتژی و تاکتیک برای مرحله قیام و برنامه ریزی برای دوران انتقالی، به یک باره با سنگ اندازی این طیف مواجهه می‌شویم که با طرح مسائلی حاشیه ای و اختلاف افکنانه حرکت را سردر گم، ملتهب، چندسر و داراى تضادهای آشتی ناپذیر نشان میدهند؟
و این حوادث دقیقاً در زمانی رخ میدهد که نیروهای فارس گرا و احزاب توسعه طلب کردی در صدد بر طرف کردن اختلافات و تلاش در جهت اتحاد و همبستگی بوده و با تمام توان در تلاش جا انداختن خود به عنوان آلترناتیوی مناسب برای رژیم میباشند!
براستی در دورانی که رژیم اشغالگر با اعتراضات سراسری و تحریمهای بین المللی در وضعیتی انفجاری قرار گرفته و سلطنت طلبان، مجاهدین و دیگر نیروهای ایران گرا در صدد سوء استفاده از این شرایط هستند! چرا و به چه علت به یکباره بحث های اختلاف افکنانه، تحقیر و توهین و اتهام زنی در درون حرکت ملی آغاز میشود؟!

قبل از پرداختن به چیستی و چرائی این حرکات، لازیم میبینیم ابتدا مختصرى راجع به تفاوتهای بنیادین، نقد و تحریف توضیح دهیم. زیرا با وجود هزاران سال سیستم غالب در اداره جغرافياى ايران ( استبداد پادشاهی ) و سپس ۴۰ سال سلطه رژیم ولایت مطلقه فقیه، منطق فکری و مرزهای اخلاقی مردم ما را چنان تحت تأثیر خود قرار داده است که در خیلی از مواقع شاهدیم، طیفی از مردم و شخصیت‌ها حتی توسل به تخریب را نیز امری مباح و حتی جوانمردانه و لابد ترفندی سیاسی تلقی می کنند!

نغمه های مبارزات قرن اخیر در سرزمین ما با نفرین بر علیه استبداد آغاز گردید و همانند دیگران، ما نیز هم آوا با این جریان طوفنده مبارزاتی، جذب سازمانهای سیاسی شدیم، متاسفانه بر خلاف ظاهری دمکراتیک و برنامه هائی مدرن! در عمل اسیر احزابی شدیم که در درون خود همانند فرقه ها اداره می‌شدند و رهبرانشان عموماً مادام العمری بودند!!! یعنی به عبارتی هر چند در کلام طرفدار دمکراسی و پولورالیسم بودند اما در عمل به دلیل تاثیر پذیری از سیستمهای غیر دمکراتیک، ناخودآگاه خود به دیکتاتورهاى كوچكى تبدیل شده بودند که تحمل کوچکترین انتقاد و نقد نظراتشان را نداشته و برای آسودگی خیال و تضمین منویاتشان از ساده ترین متد یعنی حربه تهمت و تخریب سود می جستند.
حال آنکه نقد نظرات، لازمه دمکراسی و نیروی بازدارنده وهشدار دهنده ای است که با نشان دادن نقاط ضعف ویا اثبات درستی اشخاص میتواند ما را از افتادن به خطا و خود شیفتگی بازداشته و تکامل فکریمان را افزایش دهد.

در علوم سیاسی و جامعه شناسی «نقد» و «تخریب» تعاریف مشخص و نتایجی کاملا متضادی دارند، که در زیر به چند نمونه آن اشارهای هرچند کوتاه خواهیم داشت:

۱- «انتقاد» را می توان کنشی اجتماعی مبتنی بر نوعی ارزیابی منصفانه و جا افتاده گی حقوق فردی، آزادی بیان و نهادینه شدن پولورالیسم دانست که نقاط قوت و ضعف را همزمان مورد توجه قرار داده و در بهترین حالت به ارائه راهکار برای رفع نقاط ضعف منتهی می شود. اما «تخریب» از ابتدا با هدف تقبیح و نفی حریف به منظور تامین منافع فردی یا گروهی انجام می شود و در پس آن نیتی خیرخواهانه، سازنده و رشد دهنده نهفته نیست.
تخریب نه تنها بر برجسته سازی نقاط ضعف، و نادیده گرفتن نقاط قوت رقیب بنا شده بلکه با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی، آموزشی و نیز استفاده از شانتاژ و زور، نقاط قوت و واقعیت نهفته در آن را نيز غير ممکن، ناچیز و یا بكلى نفی میکند.

۲- «انتقاد» همواره بر مبنای تجربه های موفق یا ناموفق و منطق تجربه گرایی و با نیت اصلاح انجام می شود. اما تخریب از هیچ منطق و الگوی رفتاری جز حذف، تحقیر و زیر سوال بردن قدرت هژمونی فکری و شخصیتی رقیب و تقبیح او پیروی نمی کند.

۳- «نقادان» با استفاده از رسانه های همگانی جهت آگاهی مردم و شفاف سازی مواضع صاحبان اندیشه، دولتمردان، احزاب و… عمل میکنند.
اما «تخریب گران» برای جبران بی منطقی خود در جلب افکار عمومی از روش ها و ابزارهای نامشروعى
نظير شاAh Köln:
يعه پراکنی، وارونه نمایی، سیاه نمایی، توهین و … استفاده میکنند.

۴- «انتقاد» به خاطر برخورداری از منطق و نیز نیت خیر باعث ایجاد همبستگی و انسجام می گردد. اما «تخریب» به خاطر توجه مطلق به منافع گروهی و جناحی و توسل به تاکتیک هایی چون تحقیر، توهین، تهمت و نیز القای ناکارآمدی و نیز زیر سوال بردن اقدام های مثبت و … رقبا، زمینه های واگرایی و بی اعتمادی و در نهایت گسترش پوچگرائی و ناباوری عمومی را باعث میگردد.

۵- «نقد» و جا افتادن آن در جامعه و به عبارتی نهادینه شدن آزادی بیان و اندیشه باعث تقویت سرمایه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میگردد. حال آنکه «تخریب» سرمایه های اجتماعی، سیاسی و … را فدای منافع گروهی و شخصی می کند.

با کمی کنکاش در سابقه تخریب در حرکت، به شخص و جریانی برمیخوریم که متاسفانه علیرغم برخورداری از امکانات اهدائی، به جای استفاده بهینه از آن با برنامه‌هایی از پیش طراحی شده مرحله به مرحله اهداف گردانندگان پشت صحنه را اجرا میکند!
ما میدانیم که برای بوجود آمدن حرکتی رهائی بخش و به میدان کشاندن توده های به ستوه آمده ،دیکتاتوری، فقر و یا به قول برخی رفاه! به تنهائی کافی نبوده و مکملهای فکری و تشکیلاتی نیز لازم دارد و تلفیق فکر و سازماندهی با زمینه های نفرت عمومی از سیستم حاكم است که باعث انقلاب میگردد. چرا که اگر عوامل بر شمرده به تنهائی قادر به حرکت مردمی بود ما به ترتیب میبایستی در امریکای لاتین، افریقا ویا اسکاندیناوی شاهد سلسله انقلاباتی بودیم؟!
رژیم جنایتکار و اشغالگر طی نزدیک به چهار دهه، فقر و استبداد و خودکامگی را به درجه ای رسانده است که بارها شاهد حرکتهای عظیم مردمی بودیم اما به دلیل عدم ظهور فکر و ایده ای دمکراتیک و فراگیر و سازماندهی که قادر باشد تمامی ملل تحت ستم را به خیابانها بریزد، در نهایت نتوانست نتیجه نهائی یعنی رهائی از چنگال استبداد دینی – نژادی را به ارمغان بیاورد.

تخریب گر و جریان منتسب به آن دقیقاً این چند عامل مهم و بنیادین زير در حرکت ملی را هدف قرار داده است:

۱- تخریب شخصیت های کاریزماتیک در درون حرکت، به طوری که به جز حواریون کمتر کسی است که هدف تخریب این جماعت قرار نگرفته باشد.
۲- تخریب سازمانها و احزاب حرکت و تحقیر و بی اعتباری آنها در نزد مردم.
۳- بزرگنمايى خود و اطرافیان.
۴- تخریب و حتی اتهام به افراد و تشکلهائی که خواهان سرنگونی رژیم بااستفاده از متدهای مشروع در نزد مجامع بین المللی می‌باشند. و نامشروع جلوه دادن آن متدها دقیقاً بخاطر خطرناک بودن آن‌ها برای رژیم و محافظه کاران رخنه کرده در درون حرکت ملی.
۵- و در نهایت ترویج خطی که بدون همکاری با فارس وکورد امکان موفقیت وجود ندارد و نشاندن حرکت در پای میز مذاکره با آنها!!!

متاسفانه طیفی که به دلیل داشتن امکانات میتوانست با جذب روشنفکران و سازمانهای سیاسی مختلف و ایجاد انسجام در درون حرکت ملی زمینه ساز دمکراسی و پولورالیزم سیاسی برای فردای آزربایجان جنوبی باشد، با حذف و سانسور و حتی تهدید و تخریب و تهمت به آنها قصد تحمیل فرقه گرایی و سکتاریزم برای حرکت و بی اعتمادی و پوچگرائی برای جامعه پویای آزربايجان جنوبی را دارد.

آری با این دلایل روشن و ساده است که این اشخاص و رسانه‌های تحت کنترل آن‌ها درست در زمانی که نارضایتی و اعتراضات مردمی هر آن بویژه با تحریمهای بین الملللی امکان فرا گیر شدن داشته و احزاب و روشنفکران جامعه میبایستی برای هدایت و نتیجه بخشی آن متحد و هماهنگ گردند، به یک باره با طرح موضوعاتی که منتهی به بحث‌های غیر لازم و حتی آغازگر اختلافات جدیدی میباشد، فضای درونی حرکت را ملتهب می کنند و با استارت اتهام زنی بین فعالان ملی بویژه در داخل و حمایت از یکی در مقابل دیگران، انسجام و وحدت عملی حرکت ملی را هدف قرار میدهند!!!

مطالب بالا وقتی نگران کننده و نیازمند کنکاش میگردد که بدانیم احزاب پان ایرانیست و نیروهای غیر فارس معتقد به تمامیت ارضى زندانی بنام ایران با متدهای مختلف، در صدد انسجام صفوف خود و ارائه آلترناتیوی جایگزین میباشند.
طبیعی است که حرکتهای استقلال خواهانه و روشنفکران مستقل حرکت ملی، اصلی ترین مانع تحقق خواست دولتهای استعماری و نیروهای ایران گرائی است که تلاش میکنند تا با سرنگونی رژیم، سیستم حاکم فرو نریزد، به همین دلیل با نفوذ و دادن امکانات ویژه به برخی جریانات پراگماتیست حرکت از یک سو، روند وحدت و انسجام حرکت و اتحاد آن با استقلالخواهان دیگر ملل دربند را کند و متزلزل نمایند و از سوئی با ترور شخصیت و از بین بردن شخص و احزاب کاریزماتیک و بی اعتمادی به قدرت خودی زمینه همگرائی با احزاب تمامیت خواه فراهم گردد.

“تشکیلات راه ملی” از مردم، روشنفکران و احزاب حرکت ملی مصرانه میخواهد که از فریب به دور باشند و به دام چنین تله طراحی شده ای نیافتاده وتمامی انرژی خود را صرف سازماندهی اتحاد صفوف مستقل و مبارزاتی نموده وAh Köln:
به وعده و وعیدهای تو خالی ایرانگرایان و اربابانشان توجهی ننمایند.
بی شک اراده و خواست ملل تحت ستم پایه های لرزان راسیسم و اشغالگری را برای همیشه به زباله دان تاریخ افکنده و رو سیاهی برای آن دسته از نیروهائی خواهد ماند که منافع حقیر شخصی و سازمانی و فرقه ای را به منافع ملی ملت در بند خویش، ترجیح داده اند.
هموطنان!
تهمت و بويژه برچسب جاسوسی و همکاری با رژیم بدون ارائه سند، حرکتی تخریبگرانه و بدور از اخلاق سیاسی و قابل پیگرد قضائی است. اجازه ندهیم بهترین فرزندان و سازمانهای سیاسیمان توسط مشتی عوامل اجرائی تمامیت خواهان، مورد بی حرمتی قرار بگیرند. (البته نقد و تذکر و تحلیل جهت شفافیت و راهیافت حرکت، امر کاملا جدایی است و اسباب مغلطه را نباید جدی گرفت) حرکت رهائی بخش آزربایجان جنوبی همچنانکه از نامش پیداست نیازمند عزم و بسیج ملی و شرکت حداکثری تمامی قشرها و تفکرات با محوریت استقلال سیاسی ملت میباشد.
بی تردید در فردای آزادی و حاکمیت ملى، هر سازمان وحزبی با برنامه و تاکتیکهای متفاوت که الهام گرفته از ایدئولوژیشان میباشد، آزادانه با تبلیغ و ترویج نظراتشان جهت کسب قدرت سیاسی با هم به رقابتی سازنده خواهند پرداخت.
به امید آن روز.

زنده باد مبارزه رهائی بخش آزربایجان جنوبى !
هرچه گسترده تر باد وحدت عملی ملل استقلال گرای غیر فارس!
پاينده باد اتحاد و همبستگی ملی در حرکت رهائی بخش آزربایجان جنوبی!
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی!
۲۸.۰۴.۱۳۹۷