تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول)
کمیته آموزش و عملیات
پاییز 1398
جزوه آموزشی شماره آ/8
مقدمه
آبانماه در گاهنمای حرکت ملی ، یاد آور توهین شنیع تلویزیون دولتی رژیم اشغالگر به هویت ملت تورک آزربایجان و قیام شکوهمند ملت و عقب نشینی مفتضحانه نژادپرستان میباشد.
در حالی که فعالان و تشکیلاتهای سیاسی در تلاش برای بزرگداشت سالگرد قیام ۱۸ آبان بودند . تصویب گرانی بنزین و به دنبال آن گرانی دیگر مایحتاج ملتهای ساکن در زندانی بنام ایران ، توسط عالیترین مراکز تصمیم گیری رژیم ، خشم ملل تحت ستمی را که سالهاست انباشته شده بود را بر انگیخته و بار دیگر جهت اعتراض به خیابانها کشانید.
این اعتراضات بنا به اعترافات رژیم و مدیای خارجی فقط قابل مقایسه با تظاهرات دهه شصت میباشد، چرا که برخورد معترضان با مزدوران رژیم و مراکز سرکوب آن از یک سو و شیوه برخورد جنایتکارانه جلادان تا دندان مسلح و کشتار وحشیانه مردم بی دفاع ، که آمار واقعی آن توسط رژیم شدیداً سانسور شد و بر آورد می شود بالغ بر صدها نفر گردد ، و نیز ورود خامنه ای همانند خمینی و دادن حکم سرکوب معترضان یاد آور کشتار آن دوران میباشد.
و این نشان میدهد که علیرغم اینکه رژیم همانند ابلیس از قتل و کشتار و سرکوبی که مرتکب شده است بر خود می بالد !؟ ولی سردمداران رژیم فهمیده اند که دوران فریب و ریاکاریشان به پایان رسیده، و راهی جز فرار و یا سرکوب حداکثری مردم ندارند.
فعالان سیاسی و تشکیلاتهای حرکت ملی نیز بنا به وظیفه ملی خود، تلاش کردند تا با شرکت در اعتراضات مردمی از یک سو در کنار مردم و همسو با خواستهای حق طلبانه آنها باشند و از سوی دیگر مانع از سوء استفاده دیگر نیروهای ایرانگرایی گردند که در ماهیت و برخورد نژادپرستانه با مسئله آزربایجان هیچ تفاوتی با رژیم ملایان ندارند .
به همین دلیل آنها در حد توان با هدایت اعتراضات و سردادن شعارهای ملی در کنار دیگر شعارهای ضد حکومتی سعی در سمت و سو دادن اعتراضات به نفع حرکت نمودند.
این قیام خونین برای تمامی مخالفان رژیم و بویژه تشکیلاتها و فعالان ملی آزربایجان جنوبی حاوی درسهای گرانقدری است که بدون شناخت و آنالیز آن و یافتن نقاط قوت و ضعف هایمان نمی توان حرکت را در مرحله قورتولوش و «رهایی بخشی » هدایت کرد.
«تشکیلات راه ملی» تلاش میکند تا با ورود به این عرصه و تحلیل قیام خونین آبان راه را برای همفکری و یافتن تاکتیکهای مناسب دوران قورتولوش و «رهایی بخش » بازنماید.
مبانی تاریخی و اجتماعی-سیاسی
انسان و اجتماع بی تردید در حرکت و حل تضاد رشد می یابند و یکی از راههای تکامل فکری و ارتقاء جامعه حرکتهای اجتماعی و اعتراضات مردمی به نابرابریها میباشد.
این حرکتها همانند قیام اسپارتاکوس حتی اگر در کوتاه مدت به ظاهر با شکست همراه باشد ، اما بواقع به دلیل بن بست شکنی و حرکت و برخورد با تضاد دوران ، رهگشای مسیری میگردد که نهایتاً بنیان سیستم کهنه و ظالمانه را فرو می ریزد . ما باید ایمان داشته باشیم که ، آتش خشم ملت بر علیه ظلم و فساد و جنایت شاید بواسطه سرکوب ، زیر خاکستر مدفون شود ، اما نمی میرد . این آتش در اندک زمانی از نو فوران خواهد کرد . شاید ۲۱ آذر ! امسال شاهد خلق حماسه ای بی نظیر باشیم و شاید کمی دیرتر و دورتر ! ولی این واقعه حتماً تحقق خواهد یافت.
اما این تبدیل و دگرگونی بدون تجربه اندوزی و بکار گیری شیوه هایی مدرن ممکن نمی باشد و میبایستی حرکت جایگزین از هر لحاظ از نیروی ارتجاعی و کهنه مترقی تر باشد والا، سیستم مبتنی بر ارتجاع و نیروی ضد تکاملی با خودآلترناتیوسازی مخفی و درونی و تغییر صوری مسئولیت و صاحبان قدرت ، برای مدتی دیگر بر اریکه قدرت تکیه و مانع رشد و تعالی جامعه میگردد . که نمونه عینی آن را در انقلاب بهمن ۵۷ شاهد بودیم.
چرا که دولتهای استعماری که با اهداف درازمدت و استراتژیکی خود، آفریننده تفکر ایرانشهری و تاریخ سازی جعلی برای دولت دست نشانده شاه و شیخ بودند ، برای روزهای غیر قابل پیش بینی و بخصوص قیام ملل غیر فارس و یا نارضایتی عمومی و فروپاشی سیستمشان نیز دست به آلترناتیو سازیهای متنوع زده و با برجسته سازی آنها میکوشند تا همانند انقلاب شکوهمند ملتها بر علیه رژیم مستبد و ضد مردمی پهلوی ، با پیش کشیدن آلترناتیو مورد تأییدشان مانع از فروپاشی نظام سلطه و بر باد رفتن سرمایه گذاریهای استراتژیک خودشان گردند.
از این منظر ، برای رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی نیز سه آلترناتیو در نظر گرفته اند . که با کمی تعمق در تفکراتشان پی خواهیم برد که بر خلاف ظاهری کاملاً متفاوت اما در اندیشه و عمل هر سه دارای تمایلات آریا محورانه ، غیر دمکرات و نیز مرکزگرا میباشند.
رضا پهلوی ، رجوی و میر حسین موسوی سه انتخاب دولتهای استعماری میباشند که موفقیت هرکدام از آنها استمرار حاکمیت دولتی بر اساس نژاد آریائی و زبان فارسی و مخالفت با اعراب و تورکان در آنها خواهد بود.
با کمی دقت در موضع گیری قهرمانانه!!!! اخیر میر حسین و عبور از به اصطلاح خط قرمز رژیم یعنی ولایت مطلقه فقیه و شخص خامنه ای، درست در دورانی که اعتراضات مردمی با گلوله پاسخ داده شده و تئوریسین و کارشناسان قرآنیشان از زجرکشی ملت معترض با قطع دست راست و پای چپ معترضان و… سخن گفته و خامنه ای بازگشت به دهه شصت یعنی سرکوب و اعدامهای گسترده را توصیه میکند ، آیا آزادی صدور چنین پیامی از میر حسین موسوی و پخش آزادانه آن در مدیای جهانی خود سؤال بر انگیز و به معنای مطرح کردن آلترناتیو مورد حمایت برای دوره پسا رژیم و بعد سرنگونی نیست؟
تشکیلات راه ملی با آگاهی از ترفندهای دولتهای استعماری با نفی تمامی آلترناتیوها و سوپاپ اطمینانهای تفکر ایرانگرایانه تنها راه نجات واقعی ملل ساکن در زندانی بنام ایران را در همکاری با هم در جهت سرنگونی رژیم تهران و تشکیل دولتهای مستقل میداند.
در شرح این موضوع بهتر است نگاهی به واکنشهای میدانی و سیاسی رژیم در قبال این حماسه و قیام مردمی خلقهای تحت ستم نیز داشته باشیم .
خبرگزاری رژیم ایرنا روز شنبه، دوم آذرماه به نقل از کارشناسان امنیتی ، اعتراف کرد که «شیراز در کنار تهران، اصفهان و تبریز ، اهواز دارای بیشترین سطح تحرکات گسترده بوده است که با دستگیری لیدرهای اصلی توانسته اند آرامش را به شهرها بازگردانند.» در مورد خسارات وارده نیز مجبورگردید اعتراف کند که « خسارات سنگینی به بانکها،پمپ بنزینها و تأسیسات شهری وارد شده است.»
علی فدوی، جانشین سرجلاد سپاه پاسداران اما آنچنان ترسیده که اعتراضات مردم را با عملیات به اصطلاح کربلای ۴ سال ۱۳۶۵مقایسه و میگوید ما براستی ۴۸ ساعت جنگ کردیم. این نکته خیلی قابل تأمل است. رژیم اقرار می کند که با مردم خودش در حالت جنگی قرار داشته است ! به تعبیری مختصر از این اعتراف تحت عنوان « جنگ و کشتار ملت !» می تواند یاد کرد.
آخوند جنایتکار علیرضا ادیانی، رئیس عقیدتی سیاسی نیروی سرکوبگر انتظامی قیام خونین آبان را «پیچیدهتر از حوادث سالهای ۷۸، ۸۸و ۹۶» توصیف کرده و اعتراف کرد که اعتراضات «تنها در یک روز ۱۶۵شهر در ۲۵استان کشور» را فراگرفته و موجب ایجاد «ناامنی ها در ۹۰۰ نقطه کشور گردیده» است.
فرمانده عملیات بسیج سرجنایتکار سالار آبنوش نیز در۳۰ آبان اعتراف کرد که: «هماهنگیهای عجیب و غریبی شکل گرفته و فقط منتظر یک جرقه بودند تا کشور را نابود کنند… اینترنت با تأخیر قطع شد اما باز کمک شد تا ساماندهی پیچیده این گروهها بهم بریزد،…این فتنه، فتنه دیگری بود… بهعنوان کسی که در صحنه بودم معتقدم فقط خدا ما را نجات داد» .این نکته قابل تأمل و دقت است که غرب دربه اصطلاح جنگش با داعش اینترنت انها را مسدود نکرد تا به تبلیغاتشان ادامه داده و خبر رسانی نمایند!
از همین روی تدبیرهای سیاسی رژیم برای حفظ بقای خود به هر روش و طرق ممکن شایسته تدقیق است.
ظهور عینی اراده مردم در مقابله با اقدامات خودسرانه رژیم و جهت گیری فوری مطالبات و خیزش به سمت و سوی حقوق خواهی مطلق و زیر سوال بردن اصل نظام و طرح مطالبات براندازانه و نمود سریع آن در مقابله مردمی با مزدوران و سرگوبگران رژیم و حتی در مناطقی مثل الاحوازیه و شیراز و اقلیم قشقایی اتخاذ شیوه تهاجمی از ناحیه مردم معترض و تصرف اماکن نظامی و دولتی و حتی سعی در بدست گرفتن و کنترل شهرها و پاکسازی عناصر حاکمیتی خصوصاً در شیراز که با هجوم و تصرف محل سکونت امام فسق و فجور جمعات شهر ، که رژیم به کمک بالگرد موفق به نجات جان وی از چنگ مردم خشمگین و انقلابی شد ، مضاف بر اقدامات وحشیانه رژیم در سرکوب میدانی اعتراضات ، آنها را به اتخاذ راههای دررو در قبال سیل مطالبات سیاسی مردم و ملتهای تحت ستم نیز وا داشت.
رژیم در این سری اقدامات نه تنها فازهای نهفته در اوپوزیسون دست ساز در خارج کشور را به فداکاری کامل و تبلیغ لخت و عریان لزوم حفظ رژیم وادار کرد ، بلکه در داخل کشور نیز نیروهای به ظاهر سرکش معتقد به اصل حاکمیت رژیم را نیز به میدان سیاست دعوت کرد و مقدمات ظهور مجدد آنها را در عرصه اجتماع خصوصا برای ایفای نقش مخالف ! در انتخابات فرمایشی پارلمان آتی را مجاز اعلام کرد که عرض اندام محمد خاتمی و طیف موسوم به کارگزاران و اصلاح طلبان حکومت و خصوصاً اظهارنظر مهدی کروبی و میرحسین موسوی از حصر! از این نوع فعالیت های مشکوک رژیم محسوب می شود .
در زیر تلاش خواهیم کرد تا بدور از تعصب که مانع اصلی درست اندیشیدن میباشد ، نقاط قوت و ضعفهای حرکت ملی و بویژه تشکیلاتهای سیاسی را بررسی و درسهائی را که از آن به عنوان تشکیلات راه ملی گرفتیم را با ملتمان در میان بگذاریم .
امیدواریم با مشارکت و همفکری اندیشمندان و فعالان حرکت ملی تکمیل و رهگشای حرکتهای بعدی گردد ، تا با قدمهائی سنجیده تر همراه ملتمان در طی طریق رهائی ملت و استقلال سرزمینمان باشیم.
اما قبل از پرداختن به آن لازیم دیدیم مختصری از علل بوجود آمدن تضاد آشتی ناپذیر فی ما بین ملل تحت ستم با تفکر حاکمیت و رژیمی نژادپرست و ارتجاعی ، شرح مختصر ارائه دهیم.
به اعتقاد ما با رشد و گسترش اسلام توسط تورکان در شرق و غرب و سابقه آنها در تشکیل امپراطوری و گسترش حیطه فرمانروائیشان، دولتهای خارجی و بویژه غرب« انگلیس، فرانسه ، پرتغال، اسپانیا، روسیه و امریکا »و بعدها چین را به دلایل گوناگون و بویژه ایدئولوژیکی و نیز آغاز استعمارگریشان بر آن داشت تا مانع و سد اصلی راهشان را که دو کشورو دولت مقتدر تورک و مسلمان صفوی و عثمانی میدیدند ، با یک برنامه درازمدت ، با ایجاد اختلاف و دشمنی ایدئولوژیکی علاوه بر ایجاد دشمنی ابدی با زمینه سازی جنگهای فرسایشی آنچنان ضعیف و ناتوان سازند که با یک ضربه کاری و تهاجم و یا شورش از درون برای همیشه آنها را از صحنه سیاسی جهان حذف کنند .
متاسفانه این نفوذ و توطئه کارگر افتاده و سالها جنگ و کشتار، دو دولت تورک به بهانه های مذهبی و ایجاد رقابتهای صوری آنچنان صدمات غیر قابل جبرانی ببار آورد که باعث فروپاشی هر دو دولت در یکصد سال اخیر گردید .
خوشبختانه با درایت و رهبری آتاتورک و اندیشمندان و جوانان پرشور، خواب دشمنان با حماسه چاناق قلعه به کابوس مبدل شده و حذف کامل تورکان در آناطولی با شکست مواجهه گردید ، هرچند که توانستند قدرت و تاثیر گذاری امپراطوری عثمانی را از بین ببرند. اما در کشور همسایه توانستند مرحله به مرحله به هدف خود رسیده و توسط مزدوران داخلی و با مشارکت و حمایت علنی آنان و حتی یارگیری از داخل حاکمیت تورک وقت ، با کنار زدن دولت تورک قاجار و سر کار آوردن عنصری کاملا سرسپرده ، تورکان را تا به امروز از حاکمیت دور نگه داشته و با سیاست آسیمیلاسیون و تاریخ سازی برای ایرانگرایان ، علاوه بر کشتار فیزیکی به قتل عام فرهنگی نیز دست بزنند که متاسفانه میلیونها قربانی به همراه داشته است و اگر درایت و دوراندیشی فرهیختگان تورک آزربایجانی طی دهها های اخیر نبود شاید میتوانستند به حذف کامل تورکان در زندانی بنام ایران نائل آیند.
رژیم دست نشانده پهلوی که از همان آغاز با اسلام و جامعه سنتی آن و بویژه دو ملت تورک و عرب دشمنی داشت و با سرکوب و قتل عامی که با کمک حامیانش به عنوان مدرن گرائی و تلاش جهت ایجاد امنیت ، انجام داد ، توانست برای اربابانش جزیره ای امن و برای ملتهای دربند در آن ، زندانی مخوف بسازد.
جنگ جهانی و قطب بندی استعمارگران نوین و درگیری آنها جهت کنترل هرچه بیشتر مناطق ثروت خیز ، رضا پهلوی را که زیاد تحت تاثیر دروغهای به اصلاح محققان و کاوشگران تاریخ قرار گرفته و کم کم افسانه سازی آنها را باورکرده بود و علنی به هیتلر گرایش پیدا کرده بود بعد از سالها مزدوری و حلقه بگوشی اش با تیر خلاص مواجه کرد و توسط آورندگانش به تبعیدگاهی دور افتاده فرستاده شد تا دق مرگ شود . اما اربابان و صاحبان پروژه که بعد از پیروزی بر رقیب ، نیاز به ادامه پروژه ایرانشهری داشتند با توصیه های نفوذی مورد اطمینانشان محمد علی فروغی ، محمدرضا ، فرزند رضا قلدر را که هیچ شانسی جز حلقه بگوشی نداشت ، بر سرکار آورده و راه نیمه تمام پدرش را در هیبت نامیمون او ادامه دادند.
قیامهای خراسان ، شمال ، اعراب، کردها و بویژه تشکیل دولت ملی آزربایجان نشان داد که هر آن کاخ شیشه ای رژیم امکان ترک برداشتن داشته و امیدی به آن نیست ، به همین خاطر شرق با تشکیل احزاب به ظاهر چپ با اهدافی کاملا ایرانگرایانه همانند توده و غرب با تربیت مرتجعینی همانند خمینی تلاش کردند از یک سو تمایلات رادیکال را در جامعه مهار نموده (به دشمنی توده با احزاب چپ رادیکال و غیر وابسته نگاه کنید) و از سوی دیگر در صورت غیر قابل مهار بودن قیام مردم و نیروهای مترقی با پیش کشیدن آلترناتیوهای دست سازش مانع از بر هم خوردن برنامه های دراز مدتشان گردند.
متأسفانه به دلیل عدم تجربه و هماهنگی مخالفان از یک سو و از سوئی بکارگیری مدیاهای قدرتمندشان و معرفی خمینی بعنوان رهبر انقلاب و حمایت همه جانبه از آن بویژه آنکه رهبران مخالفان عمدتاً یا کشته و یا در زندان بوده و امکان سازماندهی و رهبری مستقیم را نداشتند ، جامعه و سازمانها را در برابر یک عمل و اقدام انجام شده قرار داده و توانستند رهبری و اهداف انقلاب ملتها را غارت نمایند.
و متأسفانه اطلاع از اهداف اربابان قدرت ، زمانی ممکن و میسور گردید که دیگر کار از کار گذشته بود.
دهه شصت نیز وقتی این نیروها به اعتراض پرداختند ، با رژیمی مواجه گردیدند که با خشونتی غیر قابل پیش بینی چنان کشتارو جنایتی کرد که تا به امروز با گذشت ۴۰ سال با تکیه به آن سرکوبها و بی اثر کردن مخالفان ، موفق شده نه تنها حکومت ترور و تفکر نژادپرستی را در زندانی بنام ایران، بلکه در منطقه حاکم سازد.
خوشبختانه با تلاش و پایداری فرزندان برومند و اندیشمند ملل تحت ستم و بویژه تورکان آزربایجان جنوبی ، حرکتهای ملی شکل گرفته و هر روز دامنه آن گسترده تر میگردد که برافراشتن بنر «انتخاب با شماست یا چک و اسلواکی یا یوگسلاوی» نمونه عینی آن میباشد.
البته ناکارآمدی نیروهای تشکیل دهنده ایرانشهری و ماهیت کثیف و استعماری آنها در اداره زندانی بنام ایران و اختلاس و دزدیهای مزدوران و سردمداران رژیم و حرامزاده هائی بنام آقا زاده و تشدید تضاد و شکاف طبقاتی و نیز تفکر ارتجاعی و مستبد نیز بر این نارضایتی ملل افزوده و حتی باعث جدائی طبقات فرودست جامعه فارس نیز از رژیم متکی به ایرانگرائی شده است ، که طبعا فعالان حرکتهای ملی بی تردید میبایستی به آن توجه و با تلفیق آن نارضایتی ها با خواستهای ملی در فرصتهای حاصله ، طیفهای وسیعی را به قیام عمومی بر علیه رژیم بکشانند.
متأسفانه تجارب سالهای اخیر نشان داد که تشکیلاتهای حرکت ملی به دلایل مختلف امکان استفاده حداکثری از این تضادها را نداشته و گاهاً با عدم همراهی با آن تا حدودی میدان و فرصتها را به مشتی ایرانگرای فرصت طلب و سوء استفاده گر و به اصطلاح اپوزیسیون، واگذار می کنند.
خوشبختانه در قیام خونین آبان ۹۸ حرکت ملی توانست در حوزه جغرافیایی آزربایجان جنوبی تا حدودی با شرکت و مدیریت حرکت از یک سو مانع از مصادره کامل اعتراضات به نفع فاشیستهای نوظهور گشته و از دیگر سو با همراهی با خواستهای عمومی مردم ، محبوبیت حرکت ملی را بیش از پیش گسترده تر سازد.
الف: نقاط قوت تشکیلاتها و فعالان ملی
1- سازماندهی مخفی: بر خلاف تصور عمومی که تشکیلاتها و فعالان ملی را افرادی علنی و شناخته شده دانسته و بر اساس آن به ارزیابی قوت و ضعف حرکت پرداخته و حکم صادر میکنند، حرکت ملی از همان ابتدا با شناخت ماهیت رژیم و حامیان بین المللی اش سازماندهی مخفی را در صدر کارهایش قرار داد. به طوری که وقتی قیام ۱ خرداد و یا ۱۸ آبان و نیز پیشتر از آن تجمعات قلعه بابک شکل گرفت ، نه تنها باعث تعجب نیروهای امنیتی که حتی تعجب فعالان ملی حاضر در صحنه شد که گمان نمیکردند با فعالیت آنها و دیگر دوستانشان چنین حرکت بزرگی شکل بگیرد. از همین روی در عرصه رسانه ای نیز می بینیم که «مزدوران امنیتی وفرماندهان سپاه جنایتکار در اعترافاتشان هر چند قصداً (آلترناتیو سازی دلخواه) به سازماندهی تیمهای سلطنت طلبان و مجاهدین اشاره کردند اما هیچ اشاره ای به تیمهای سازماندهی شده تشکیلاتهای حرکت ملی آذربایجان و عرب که خواب آنها را به کابوس مبدل ساخته بود ، نکردند.» و همین حزم و احتیاط مفرط آنان دلیل آشکار بر ترس و واهمه آنان از خیزش ملت تورک در برابر حاکمیت فاشیست و اشغالگر است.
2- همگرایی و اتحاد نانوشته: حمایت تقریبا همه سازمانهای سیاسی و فعالان شناخته شده از اعتراضات و قیام خونین آبان ۹۸ که نشان میدهد هرچند تشکیلاتها به دلایل خطی با هم اختلاف داشته و نمی توانند به اتحاد عملیاتی دلخواه برسند ، اما در سرفصلها و زمانهایی که نیاز به همدلی است ، یک دل و یکصدا بر علیه رژیم اشغالگر در یک صف ایستاده اند. البته تشکیل «اتحادیه استقلالگرایان» از چهار سازمان پیشرو استقلال طلب و نیز تشکیل ائتلاف سه تشکیلات دیگر آزربایجانی حول «پلاتفورم همکاری» نشان از برداشته شدن قدمهائی در جهت زدودن اختلافات و ایجاد اتحادی فرا گیر میباشد. و این موفقیت های بزرگ که در نوع خود نادر است هرگز نمی تواند و نباید از نظرها دور بماند.
3- وظیفه مندی ذاتی : بر خلاف خواست اربابان رژیم در جهت جلوگیری از بین المللی شدن خواستهای ملی تورکهای آزربایجان جنوبی ، خوشبختانه با وجود موانع و مشکلات فراوان حرکت ملی توانسته سوراخهائی را در دیوار ضخیم و چند لایه حفاظتی رژیم بازنماید که اتفاقاً حمله وحشیانه و حتی هارتر از رژیم ، طیف های به ظاهر اپوزیسیون خارج از کشور بر علیه بنر بر افراشته شده در استادیوم سهند توسط جوانان پرشور و ملی آزربایجان ، در مدیاهایشان که سالهاست با پولهای اربابان و ثروتهای دزدیده شده ملل تحت ستم اداره میشود و نیز بنگاههای دروغ پراکنی همچون بی بی سی و… نشان از موفقیت فعالیتهای سازمان یافته تشکیلاتهایی است که فرهاد وار به عشق شیرین با سوزن ، کوه دروغ و تحریف و جنایت را سوراخ مینمایند. اگر دشمن با منطق دشمنی به انکار یا کوچک نمایی این دست آوردها روی می آورد تعجبی ندارد ولی جای تأسف است که این موفقیت ها نادراً وسیله برخی از نیروهای منتسب به حرکت ملی نیز نادیده گرفته می شود و آنها نمی دانند که ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزند.
ب-نقاط ضعف تشکیلاتها و فعالان ملی
1- عدم تدوین استراتژی حرکت ملی که مورد قبول همه فعالان با هر گرایش فکری باشد. این کار ممکن نیست مگر با اتحاد و همکاری تمامی گرایشات فکری که خواستار رهائی آزربایجان از تفکر ایرانشهری هستند ، متأسفانه موانعی که باعث گردیده چنین مرکز فکری تشکیل نگردند عبارتند از:
– دخالت نامحسوس دولتهای استعماری!
– دخالت نا محسوس برخی دولتهای منطقه ای!
– دخالت سربازان بدنام وزارت اطلاعات رژیم!
– تأثیر و بعضاً دخالت تفکرات احزاب ایرانگرا !
– گرایشات خود محور بین در بین برخی تشکیلاتها و فعالان شناخته شده!
۲- درک غلط از حرکت و تفکر ملی : بطوری که گمان میرود فعال ملی یعنی مخالف با دیگر تفکرات و بویژه سوسیالیسم ، لیبرالیسم، فمنیسم ، ادیان و ملیتها میباشد! حال آنکه فعال ملی خواهان ایجاد کشور مستقلی است که در آن تورکان آزربایجان و دیگر اقلیتهای ملی ساکن با حفظ هویت ملی خود در چارچوب دمکراسی و پولورالیسم سیاسی و احترام به حقوق بشر و برابری زن و مرد آزادانه اندیشه های خود رابر زبان آورده و با تلاش و همکاری هم کشوری سازند که رفاه و عدالت را برای همه فراهم نموده و آنچنانکه لایق انسانیت میباشد زندگی نمایند.
۳- نداشتن مدیاهای مستقل و ملی : تحقق چنین خواسته ای بدون اتحاد حداکثری و مشارکت مردم عملاً غیر ممکن میباشد چرا که دشمنان جهت بر هم زدن اتحاد و همدلی ما با تخصیص بودجه برای جریانات و افرادی که به جای منافع ملی منافع شخصی و یا حزبی را دنبال میکنند نه تنها ما را از رسانه ملی محروم میسازند بلکه با تخریب رقبا و ایجاد بحث های غیر لازم خود به مانعی برای حرکت تبدیل میگردند.
۴- دافعه به جای جاذبه : متأسفانه به جای استقبال از جدائی آزربایجانیها از تشکیلاتهای ایرانگرا و پیوستن آنها به حرکت ملی که باعث خواهد شد از یک سو دشمن به لحاظ کمی و کیفی ضعیف شده و ماهیت نژادپرستانه اش افشاء گردد و از دیگر سو حرکت با جذب تجارب و کیفیت آنها قویتر و حقانیت راهش معلومتر گردد ، با بی اعتمادی و حتی توهین و تحقیر و سوء ظن به آنها حرکت را که متعلق به همه تورکان آزربایجان میباشد را و محدود و در گیر نزاع های بی سرانجام خودی و غیر خودی میسازند.
۵- چشم هم چشمی کودکانه و غیر سیاسی: در حالی که هر فردی در حرکت ملی با هر جایگاهی که دارد تا وقتی مورد قبول و احترام میباشد که برای مردمش بدون هیچ چشمداشتی فداکاری نماید، متأسفانه عده ای با استناد !!! به چند روز بیشتر در بازداشت بودن و یا زودتر وارد حرکت شدن خود را نه فدائی مردم که سهم خواه حرکت و مردم را مدیون خویش میدانند که میبایستی فقط از او حرف شنویی داشته باشند . چرا که مثلا زندان بیشتری کشیده و یا سابقه حضور بیشتری در حرکت داشته و یا امکانات زیادتری دارد. که با این حساب میبایستی درهر تشکیلاتی چنین افرادی جایگاه رهبری را اشغال نمایند . حال آنکه اساس هر حرکت اجتماعی موفق میبایستی بر شایسته سالاری باشد. هرچند که احترام و جایگاه پیشکسوتان و فداکاران در حرکت ، اصلی مجزا و غیر قابل چشم پوشی است.
۶- ضدیت با سازمان یابی حرکت : هر چند که سازمانها و احزاب آزربایجانی به دلایلی کاملا معلوم برای آنانی که بدون تعصب و دشمنی به یافتن علل عدم موفقیت تشکیلاتها مشغولند (علل ضعف در حد و اندازه خواستهای بحق ملت بزرگ آزربایجان ظاهر نشدنشان معلوم میباشد) هر چند گلایه های موجود از وضعیت فعلی طبیعی و اندیشه از آتیه قابل درک است ، اما متأسفانه مزدوران و عوامل رخنه کرده و یا دوستانی که از روی بی اطلاعی و یا تعصب و اختلافات شخصی ، با بزرگ نمایی چنان وانمود میسازند که انگار این تشکیلاتها میتوانستند که:
– عضو گیری میلیونی انجام دهند و نکردند!؟
– میتوانستند امکانات مالی همانند کردها بدست بیاورند ! و نکرده اند !؟و یا گرفته و خرج مصارف شخصی کرده اند!؟ « انگار پول دهنده ها احمق بوده و در ازای پرداخت پول هیچ انتظاری از آنها نداشته و گفته اند هر طوری دلت خواست خرج کن!»
– میتوانستند مدیا در حد الجزیره باز کنند و نکرده اند !؟
– نخواستند تا دولتها و مجامع بین المللی از آنها حمایت کنند!؟
– نخواستند با مدیاهای قدرتمند جهانی مصاحبه و صدای ملتشان باشند !؟
– نخواستند در هر پایتخت کشورهای اروپائی ، امریکا ، دولتهای تورک و عربی دفتر زده و نمایندگی باز کنند !؟
– نخواستند نشریاتی با کیفیت و در تیراژ وسیع به زبانهای خارجی و تورکی آزربایجانی منتشر و افکار اندیشمندان و نویسندگان ، محققان و سیاسیون آزربایجانی را به گوش جهانیان برسانند !؟
– نخواستند همانند سازمان مجاهدین ، از سراسر اروپا آزربایجانیها را ارگانیزه کرده و در گردهم آیی های دهها هزار نفری گردهم آورند !
– نخواستن با هم یکی شده و با تشکیل پارلمان در تبعید نمایندگی و صدای مردمشان گردند !
– و…..
و یا آگاهانه نکردند!!!
آیا از خود پرسیده ایم که چرا نشد و یا چرا نتوانستند؟
– زیرا اربابان رژیم به خاطر آنکه سازمانهای آزربایجانی موفق نگردند از تمام ظرفیتهای ضد انسانیشان استفاده میکنند.
– زیرا مدیاهای غربی و… تعمداً صدای مظلومیت و حق طلبانه ما را سانسور میکنند و در مواردی محدود نیز صرفاً به قصد تظاهر به بی طرفی ، به اشخاصی که پیشاپیش کنترل شده اند امکان ابراز نظر می دهند.
– زیرا تمامی مراکزی که به احزاب مخالف دیکتاتوریها کمک میکنند حتی از ارتباط با آزربایجانیها دوری میکنند.
– زیرا از آنها خواسته میشود در ازای کمک از طرح خواست استقلال آزربایجان جنوبی انصراف و از طرح موضوع جدائی از زندانی بنام ایران جداً خودداری نمایند.
– زیرا کمکهای خود را مشروط نموده و آمرانه از آنها میخواهند در ازای دریافت کمک ، با احزاب و سازمانهای تروریستی کردی و احزاب ایرانگرا در یک جبهه واحد قرار گیرند.
و …
سؤالی که این منتقدین غیر منصف باید جوابگوی آن باشند این است که : حال اگر سازمانهای سیاسی آزربایجان دست رد بر این کمکها زده و استقلال ملت و کشورشان را به مشتی دلار نفروخته و با اندک امکانات خودی اما با شرافت از حقانیت مبارزه رهائی بخش ملتشان در مقابل قدرتهای استعماری و اندیشه ضد انسانی دفاع میکنند ، میبایستی تقدیر شوند یا به دلیل کم کاری و بی عرضه گی مورد مؤآخذه و شماتت قرار بگیرند؟
آیا بهتر نیست به جای تخریب کسانی که هرچند اندک دورهم آمده و قصد فعالیت سیستمایک را دارند ، با کمک مالی و یا عضویت در آنها هم استقلال مالی آنها را تأمین نموده و هم با بالا بردن سطح کیفی و کمی تشکیلاتها ، آینده آزربایجان جنوبی مستقل را با تکیه بر سیستم پلورالیستی برای همیشه از وجود ویروسی بنام دیکتاتوری پاک نمائیم؟
اما متأسفانه به جای تنقید منصفانه و اصولی و برخورد سیاسی با مخالفان، شاهدیم که تخریب ، توهین ، شانتاژ و برخوردهای لمپنیستی امر غالب و شایعی شده است.
۷- جابه جائی دوست و دشمن: ما تمامی افراد و تشکیلاتهای آزربایجانی را تا زمانی که علناً در صف دشمنان حرکت ملی قرار نگرفته اند ، میبایستی در صف ملی دانسته و عیناً در برخورد و موضع گیری هایمان با دشمنان آزربایجان به گونه ای کاملاً متفاوت برخورد نماییم. اما متأسفانه بعضاً دشمنی و تخریب با نیروهای خودی بیش از دشمنی با رژیم و اپوزیسیون رنگارنگش خودنمائی میکند وهمین پیشداوریها مانع از همکاری و اتحادمان شده بطوری که حاضریم با دشمنانمان پشت یک میز نشسته و مذاکره نمائیم ولی با همدیگر، هرگز!!!
در حالی که در جریان یک مبارزه بزرگ و فراگیر که هدف غایی آن سرنوشت یک ملت در بند می باشد برای تحقق این خواسته لزوما ما نباید با همه وارد جنگ و جدال شویم ، ولی باید با ترسیم خطوط قرمز منطقی و تفهیم کامل آن به همه از جمله به رژیم اشغالگر بعنوان دشمن عینی و دیگر گروهها و یا مللی که در برخی موارد با خلق ما تعارض منافع دارند و بالقوه می توانند در کسوت دشمن ظاهر شوند ، از تعاملات سیاسی نیز غافل نشویم. تعاملاتی که با حفظ پرنسیب ها و مبتنی بر استقلال در فکر و عمل باشد ، نه تعاملاتی که بوی تسلیم و انفعال و زبونی مطلق از شاخصه های اصلی آن باشد!
8- عدم توجه به نقش مردم و منزلت و کرامت انسانی افراد ملت : می دانیم که حق داشتن انتخاب مردم لزوما به معنای انتخاب بهترین گزینه توسط آنها نیست و الیت و روشنفکران ملت باید وظیفه ارشادی خود را در هر شرایطی به جای بیاورند و با مردم دیالوگی خیرخواهانه داشته باشند نه مستبدانه. زیرا همین نارضایتی های عمومی و وسیع ملت ، نشانه و دلیل انتخاب های غلط قبلی آنها است.
البته اگر هم می بینید راهکارهای متعالی و انسانهای صادق شنونده کمتری دارند ولی در مقابل راهکارهای بی منطق و انسانهای پلشتی و تهی مغز بیشتر مورد توجه هستند ، تقصیر مردم نیست بلکه تبلور وجهی از اصل اصیل حق انتخاب آنها است و فعالین سیاسی باید وظیفه ترمیم این خطاها و آموزش را ایفاء نمایند و توسل به قهر و سرزنش ملت نه وظیفه آنان است و نه صلاحیت آن را دارند.
تا زمانی که مردم در قبال حق انتخابی که دارند حس مسئولیت نداشته باشند باید امکان تجربه جلوه های مختلف فلاکت و بدبختی را هم جزو حقوق مردم دانست و تا حد امکان با وضعیت مدارا کرد.
قطعاً این حق انتخاب اگر توسط فعالین سیاسی و تشکیلاتها و سازمانهای آزربایجانی پاسداری شود، امید به انتخاب راهکارهای خوب هم هست و باید در صف انتظار صبور بود.
کافی است که فعالین سیاسی به خودشان و مردم خویش ایمان داشته باشند . آنها دیر یا زود ارزش فکر و اندیشه های والا را درک و مبارزان همسو با آن را برای اجرای برنامه هایشان انتخاب خواهند کرد. کوتاه سخن اینکه هیچ کس حق ندارد در شعور مردم و صداقت فرزندان مبارز ملت خویش شک کند.
9- فقدان استقلال کامل فکری و استفاده از ابزارهای فرهنگی متناسب مبارزاتی : جریانهای سیاسی برای ایجاد وجه افتراق و وجه ممیزه خود از جریان های رقیب و معارض صرف نظر از داشتن مطالبات و مبانی اصولی که مؤجد و بهانه اعلام موجودیت و مبارزه آن است، باید برای اینکه در مقابل افکار عمومی برجسته و قابل شناسایی توسط افراد ملت باشند، دارای ویژگی های بصری و کلامی خاص و منحصر به فردی نیز باشند . ولی متأسفانه بواسطه مماشات افراطی و تعاملات ملتزمانه بی حد و حصر از رژیم که به بهانه صیانت و حفظ امنیت صورت می گیرد همرنگی و همراهی جریانهای مدعی حقوق خواهی و منتقد با رژیم بقدری افراطی می شود که حتی آنها واژه ها و عبارت ها را هم از ادبیات معمول و مقبول رژیم که مبتنی بر سیاست ها و برنامه های بنیادین رژیم است ، به عاریت می گیرند و برای مثال به جای کلمه «مبارزه» و یا «قیام» که متناسب با ادبیات طیف مدعی مبارزه است ترجیح می دهند از حوادث اعتراضی تحت عنوان «اغتشاش» یاد کنند!!! و بواسطه همین بی دقتی ها و انفعالهای مبتنی بر خبط کامل و اشتباه فاحش ، مردم نیز بعنوان مخاطب بواسطه شباهت وافر آنها با یکدیگر در تفکیک و تمییز آنها از یکدیگر دچار مشکل می شوند.
نتیجه گیری:
هرچند بسیاری از قدرتهای استعماری با حمایت از دشمنان قسم خورده تورکان در صدد تضعیف و در نهایت قصد از بین بردن توان سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و… ما را دارند و در این راه از پیچیده ترین شیوها و دستاوردهای علمی استفاده کمک گرفته و با خرج میلیاردها دلار از عناصر سست عنصر و غیره نیز استفاده میکنند .
اما بی تردید ، هیچ قدرتی توانایی مقابله با ملتی آگاه و مبارز را ندارد و ما ایمان داریم که مبارزه اصیل نه میمیرد و نه متوقف می شود. تاریخ خود گواه نابودی قدرتهایی است که فکر میکردند قدرقدرت هستند و حکومتشان ابدی است .
در عصر حاضر پیروزی شکوهمند ملت افریقای جنوبی بر رژیم اپارتایدی که از حمایت جهانی برخوردار بود و نیز فروپاشی ابرقدرت شوروی که گمان میرفت قدرتی شکست ناپذیر دارد و اسارت ملتهای در بند ابدی است ، را شاهد بودیم .
«تشکیلات راه ملی» از تمامی فعالان ملی و ملت قهرمان آزربایجان جنوبی میخواهد که با مشارکت خود در مبارزه ملی و نیز عضویت در سازمانهای سیاسی و حمایت مادی و معنوی از آنها مانع از تحقق اهداف ضد آزربایجانی دشمنانمان گردند زیرا:
– کمک مالی شما از تشکیلاتهای آزربایجانی باعث استقلال مالی و فکری آنها شده و به تبع آن خود را در مقابل مردم و هواداران جوابگو و جوابده خواهند دانست.
– کمک مالی شما دست تشکیلاتها را برای اجرائی کردن اهدافشان باز میکند.
– عضویت شما دست تشکیلاتها را در کادر سازی و حرکتی سیستماتیک بازتر میکند.
– همکاری و حمایت صاحبان صنایع و متخصصان و دانشگاهیان با احزاب امکان برنامه ریزی استراتژیکی برای آینده کشور و وفاق ملی را نوید میدهد.
بیاید با اتحاد و همدلی و کنار گذاردن پیشداوریهایی که تا به امروز باعث افت کمی و کیفی فعالیتمان شده با تشکیل «اتاق فکر حرکت ملی» از تمامی گرایشات ، با محوریت آزادی ملی برای آزربایجان جنوبی از یوغ استثمار ایرانگرایان ، قیام نهائی را خود سازماندهی هدایت و به سرانجام برسانیم . فراموش نکنیم ما فقط و فقط فدائیان ملت و سرزمینمان هستیم ولا غیر.
کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
(میللی یول)