پروژه آلترناتیو سازی دولتهای استعماری برای حفظ رژیمهای نژادپرست دست نشانده از خطر سقوط کامل و لزوم هوشیاری نیروهای مبارز ملتهای تحت ستم!
تجربه های چهار دهه حاکمیت رژیم نژادپرست تهران به وضوح نشان میدهد که این رژیم حاصل پروژه مشترک دولتهای استعماری جهت اجرائی کردن اهداف استراتژیکی آنها در منطقه میباشد.
اساس و کلیت این استراتژی بر نفی و طرد دو ملت بزرگ و تاریخ ساز تورک و عرب استوار است که طی دوقرن اخیر به خوبی توانستند از عهده آن بر آمده و تا مرز پیروزی نهائی پروژه به پیش بروند.
تقسیم مناطق عربی به بیش از ۲۲ کشور کوچک و بدست گرفتن مدیریت و اداره آنها با سر کار آوردن خاندان ها و یا شخصیتهای وابسته و نیز اشغال و تقسیم مناطق متعلق به تورکان میان دولتهای دست نشانده و بویژه تقسیم خونین سرزمین آزربایجان و سپردن حاکمیت آنها به تزار (روسها) و رژیم دست ساز پهلوی ( فارسها)، سیاست پیچیده ای بود که با سقوط امپراطوری عثمانی و قاجاراجرایی گردید.
به قدرت رسانیدن مزدور دست آموزی همانند رضا قلدر و پایان دادن به حاکمیت تورکان در زندانی بنام ایران،و نیز تسلط بر تورکان در آزربایجان جنوبی طبعا نیازمند زیرساختها و زمینه سازیهائی بود که بدون آنها امکان اجرائی کردن پروژه ممکن نبود که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– به دلیل پروژه مشترک بودن رژیم نوپا محققین ، کاوشگران، تاریخ نگاران ، متشرقین و… اجیر شده استعمارگران، دست به کار جعل تاریخ زده و آنچنان در این راه زیاده روی کردند که نژادپرستان تازه به دوران رسیده نیز که زیر دست آنها پرورش می یافتند به تدریج دروغهای اربابانشان را کاملا باورکرده و دچار توهم کاملی شدند.
– تمامی ملل ساکن در زندانی بنام ایران و بویژه تورکان را آریائیهایی معرفی کردند که به خاطر تجاوز بیگانگان زبانشان تغییر یافته و مثلا عرب زبان و یا تورک زبان شده اند.
– تمامی ملل غیر فارس را فاقد فرهنگ و تاریخی غنی نشان داده و تلاش کردند نقش غیر فارسها را در تاریخ منطقه و جهان نادیده بگیرند و حتی منفی جلوه داده و تحقیر نمایند .
– تلاش کردند تا نشان دهند که عامل اصلی عقب ماندگی زندانی بنام ایران تهاجم و بدست گرفتن مدیریت جامعه توسط ملل غیر فارس بوده و اگر این جغرافیا عظمتی داشته صرفا مربوط به دوران حکومت فارس تباران بوده است.
– تلاش کردند تا از سرزمینی با ملیتها و زبانهای گوناگون، یک کشور، یک ملیت و یک زبان بسازند.
– برای اجرائی کردن آسیمیلاسیون ملتهای غیر فارس ، آموزش به زبان آنها را قدغن و با استفاده از آموزش و پرورش، مطبوعات، مدیا و.. به صورتی سیستماتیک و قدرتمند پروژه حقیر و پست شمردن دیگر ملتها را رهبری کردند.
– دولتهای دست نشانده هر جا با مخالفتی روبرو شدند با چراغ سبز اربابانشان به کشتار دیگر ملل و حرکتهای اعتراضیشان دست زدند.
کشتارهائی که هیچگاه از حافظه ملتهای اشغال شده پاک نشده و در گذر تاریخ کم کم به خشمی مبدل گردید که پایه های لرزان حاکمیت دست نشانده خاندان پهلوی را لرزاند.
بی دلیل نیست که مخالفان جدی رژیم وابسته و نژادپرست پهلوی، عمدتا از میان مللی بود که بیشترین آسیب اجتماعی و هویتی را از آن حاکمیت نژادپرست دیده بودند.
بویژه نقش تورکان در جریانات مخالف و حرکتهای رادیکال بر علیه حاکمیت پهلوی امری است که برای کسانی که کمترین آشنائی با مبارزات صد ساله اخیر دارند غیر قابل کتمان میباشد.
درست به همین خاطر است که ما شاهد آغاز اعتراضات از شهرهای تورک قوم(قم)، تبریز، تهران و… میباشیم.
ترس استعمارگران از سرنگونی پهلوی و تلاش برای آلترناتیو سازی!
تحلیلگران دولتهای استعماری حامی پهلوی، با شدت گرفتن اعتراضات و گسترش آن به تمامی مناطق و قشرهای مختلف اجتماع ، به این نتیجه رسیدند که کنترل ملتها و حفظ رژیم دست نشانده پهلوی برای اجرای پروژه استعماری سیستم طراحی شده به وسیله آنها ، به صورتی که هست امکان پذیر نمی باشد ، به همین خاطر دست به دامن پروژه های جانبی شده و از پلان «ب» پروژه خود یعنی «آلترناتیو سازی» کمک گرفتند، زیرا خوب میدانستند که خواست معترضان پایان دادن به حاکمیت وابسته و نژادپرست و در مناطق ملی بدست گرفتن حق تعیین سرنوشتشان میباشد.
بعد از پیروزی انقلاب، آنها هر چند رهبری و خواسته های اصلی مردم معترض را توانستند تغییر و جهت اصلی انقلاب را تغییر دهند، اما سمت و سوی حرکت خلق مسلمان در آزربایجان، مطالبات اعراب در احواز، تورکمنها در ترکمن صحرا و کردها در غرب ، نشان میدهد که اگر مسیر و رهبری انقلاب دزدیده نشده بود و خیزش در مسیر طبیعی اش سیر میکرد، همانند دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ملتها میتوانستند در حوزه های تقریبا مشخصی به حقوق خود برسند ولی با آوردن و تحمیل مرتجعی بنام خمینی بر رأس قیام و مخالفت مردمی و جمع کردن مزدورانشان به عنوان مریدان خمینی و استفاده از مدیاهایشان درمعرفی او به عنوان رهبرانقلاب، توانستند در نبود دیگر رهبران و نقش آفرینان با تغییر اهداف و مسیر انقلاب اعتراضی بار دیگر بنام «اسلام»،«انقلاب » و «مبارزه با غرب و امپریالیسم !؟» توسعه طلبی آریائی را با شدت بیشتری ادامه دهند و آنرا بر کل جامعه تحمیل نمایند.
طبیعی است که اگر پیش زمینه های این سناریو آماده نمیشد امکان آلترناتیو سازی و غالب کردن مرتجعی بنام خمینی به رهبری انقلابی با خواستهای دمکراتیک ممکن و عملی نبود.
برخی از این زمینه ها و زمینه سازیها عبارتند از:
– نبود تشکیلاتهای سیاسی ملی بویژه در آزربایجان که بتواند آگاهی سیاسی-ملی مردم را بالا برده و توطئه های دشمنان را افشا نماید.
– اعدام رهبران اصلی مخالفان سیاسی توسط رژیم سابق ونیز زندانی بودن کادرهای اصلی آنها.
– درک سطحی برخی فعالان سیاسی که گمان میکردند با رفتن رژیم پهلوی میتوانند با رژیم جدید به دلیل ضعف در مدیریت کشور، نداشتن ارتش و نیروهای امنیتی آماده و یک دست و…. تعامل نشان داده و بهتر و راحتر از رژیم پهلوی حقوق خود را بدست بیاورند!؟.
و متاسفانه شاهدیم که خمینی با حمایت شرق وغرب «بر خلاف شعار فریبنده نه شرقی، نه غربی» بر اریکه قدرت نشست و همانطوری که انتظار میرفت اولین اقدام او و همراهانش سرکوب حرکتهای ملی در مناطق غیر فارس بود که توانست آن را با کشتار و حذف فیزیکی بسیاری از مخالفان عملی سازد.
و سپس کاملا هدفمند و با به راه انداخته شدن جنگ توسعه طلبانه که آن را نعمتی الهی برای حاکمیتش معرفی میکرد به بهای فدای صدها هزار انسان، هر صدای مخالفی را وابسته نشان داده و سرکوب نماید!
بعد از اتمام جنگ نیز با ترتیب دادن سریال انتخابات ریاست جمهوری و وعده های تو خالی مبنی بر سازندگی در دوره «رفسنجانی» و اصلاحات دوره «خاتمی» و عدالت و مستضعف پناهی دوره «احمدی نژاد» و رفاه و تعامل با جهان! دوره «روحانی» ۴۰ سال به توسعه طلبی، غارت و چپاول دارائیهای ملتها و آسیمیلاسون بپردازد. و البته که در حال حاضر نیز مشغول برنامه ریزی برای دوره ۸ ساله دیگری است که بتواند بار دیگر ملتها را با شعار دروغین دیگری بفریبد.
البته این رژیم به دلیل ماهیت فوق ارتجاعی، نژادپرستانه و جنایتکارانه اش طی چهل سال حاکمیت ننگین خود، نه تنها نتوانست مقبولبت و مشروعیتی حقیقی کسب نماید بلکه هر روز در نزد افکار عمومی داخلی و خارجی آبرو باخته تر نیز گردید به طوری که حتی مزدورانش نیز کم کم از آن فاصله گرفته و برای فردای خود اندیشناک و بدنبال تدبیری دیگر میگردند!؟
متاسفانه دولتهای استعماری که رژیم دست نشانده خود را همچون پهلوی دوم در خطر سرنگونی میبینند، بار دیگر دست به کار شده و تلاش میکنند تا شاید بتوانند با فریب فعالان و تشکیلاتهای سیاسی ملل غیر فارس بار دیگر هژمونی آریاپرستان را که در واقع مجریان پروژه استعماری و سلطه گرانه آنها میباشند را با نام و شکلی دیگر حفظ نمایند.
و در این راه با خرج میلیونها دلار دارائیهای ملل ساکن در زندانی بنام ایران و خرید مزدورانی جدید و تقویت مزدوران قدیمی، و با گذاشتن تلویزیون ، رسانه و … در اختیار آنها، نسبت به طرح و برجسته نمودن آنها در به اصلاح مجامع خودی «بین المللی» و نیز اتحاد ها و ائتلافهای پرهزینه و پرطمطراق ولی فاقد محتوای سیاسی سودمند برای مردم و ملتها، در صدد آلترناتیو سازی هستند. با این تفاوت که اینبار به جای یک آلترناتیو و رهبری واحد، اقدام به خلق چند آلترناتیو کم انرژی زده اند تا اگر ملتها با یکی از آنها مخالفت کنند با دیگران به دلیل تصور امکان حصول موفقیت توسط این آلترناتیوها، مصلحتی هم که شده همراهی نمایند. زیرا در ذهن فعالین سیاسی رده میانی و مردم چنین القا کرده اند که قدرتهای سلطه گر هر کسی را که بخواهند و اراده کنند میتوانند بر سر کار بیاورند، پس بهتر است با انتخاب بین بد و بدتر، هم مانع از پیروزی بدتر شویم و هم با شرکت در سرنگونی بتوانیم از یک سو سهم خواهی کرده و از دیگر سو از فرصت استفاده و به تقویت نظامی، سیاسی ، اقتصادی بپردازیم!؟ غافل از اینکه قدرتهای استعماری همانند یک شطرنج باز حرفه ای با درک و خواندن حرکات احتمالی دست به عقب نشینی تاکتیکی جهت کیش مات بعدی می کنند و در این راه از آلترناتیوهای دست ساز سود می برند تا مانع از جلب دقت مردم و افکار عمومی گردند.
به همین خاطر شاهدیم که ائتلافهائی همانند:
– ائتلافی با محوریت رضا پهلوی.
– ائتلافی با محوریت مجاهدین.
– ائتلافی با محوریت شریعتمداری و سکولارها .
– و در آینده ائتلافی تلفیقی از مزدوران صادراتی رژیم ، مزدوران خارج نشین و مخالفان داخلی حاکمیت به رهبری افرادی همانند موسوی و یا زیبا کلام .
در حال شکل گیری است .
و چون خوب میدانند بدون همراهی دیگر ملل و بویژه تورکان امکان تحقق پروژه ممکن نیست تلاش گسترده ای را جهت خرید و یا مجذوب کردن برخی احزاب و شخصیتهای حرکت ملی با بودجه های مشترکی که توسط رژیم تهران و دیگر دولتهای سرسپرده منطقه تأمین می گردد ، را از سالها قبل آغاز کرده اند .
در زیر تلاش خواهیم کرد تا با افشای برخی از سناریوهای طراحی شده توسط قدرتهای سلطه گر و ایادی منطقه ای آنها، بتوانیم مانع از آن گردیم که بار دیگر نیروهای مبارز و ملتهای ساکن در زندانی بنام ایران و بویژه تورکان آزربایجان جنوبی فریب وعده های توخالی انها را خورده و تلاش و فداکاری شهدا و قهرمانانمان مورد معامله این فریب خوردگان گردد.
البته همچنانکه در مورد برسرکارآوردن رژیم جمهوری اسلامی توضیح دادیم، این کار نیز مستلزم پیش زمینه هایی درعرصه اجتماعی،اقتصادی و سیاسی میباشد. یعنی رفورم وعقب نشینیهای تاکتیکی جهت پنهان نگه داشتن استراتژیشان.
البته برخی از تشکیلاتها و شخصیتهای ملل غیر فارس، متاسفانه در عمل دچار چنین ساده انگاری شده اند. «در اینجا مخاطب ما مزدوران و کسانی که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح میدهند نیست! بلکه مخاطب ما ملت تورک آزربایجان جنوبی است تا با دقت کافی در ماهیت و عملکرده قادر به تشخیص اشخاص و جریانهای صادق از نحله های نان به نرخ روز خور و فرصت طلب و آلت دست شده باشند.»
شنیدن نغمه هایی همچون قبول حق تعیین سرنوشت، فدرالیزم، برابر حقوق بودن ملتها، مخالفت با نژاد پرستی از سوی چنین ائتلافهائی بی آنکه حتی بعنوان پیش شرط های لازم ابتدایی، حاضر به قبول ملت تورک و عرب و… بعنوان طیف و جریانهای دارای هویت مستقل و مشخص اجتماعی-سیاسی باشند .« آنها هنوز ما را آذری و یا تورک زبان و عرب زبان معرفی میکنند.» و صد البته که از خود بی خود شدن برخی احزاب و شخصیتهای حرکت ملی و تلاش برای مقبول نشان دادن ورود به چنین ائتلافهائی تصادفی نبوده و در آینده ای نزدیک عدم ورود به این نوع اتحادهای گمراه کننده، حتی مورد هجوم اینها قرارگرفته و اشخاص و جریانها و تشکیلاتهای مستقل را تحت عنوان افراط گرائی، عدم درک شرایط، نداشتن علم و درک عمیق از روابط بین الملل و…حتی دشمن ملت تورک و غیر ملی معرفی خواهند کرد!.
اما رژیم نیز بیکار ننشسته و تلاش میکند با حمایت برخی جناحهای قدرتهای استعماری که هنوز به ادامه حیات آن و خدمتگذاری به منافع استعماری آنها امید دارند، بتواند با تغییراتی تاکتیکی و جذب مخالفان و بویژه تورکان بتواند چند صباحی بیشتر حیات ننگینش را ادامه دهد .
به همین علت اگر در آینده ای نزدیک شاهد تغییراتی که به برخی از آنها تیتروار اشاره میکنیم ، برخوردیم اصلا تعجب نکنید، زیرا ماهیت رژیم و اپوزیسیون دست ساز یکی است و آنها در نژادپرستی و ضدیت با ملل دیگر نه تنها با هم هیچ تفاوت ماهوی ندارند بلکه به جرأت می توان ادعا کرد که در صورت موفقیت این نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون، شدت نژادپرستی و آسیمیلاسیون خیلی از آنچه شاهد بوده ایم ، بیشتر نیز میگردد.
تغییر در سیاستهای خارجی و داخلی رژیم:
الف: سیاست خارجی: برای کسانی که آشنائی حتی مختصری با تاریخ سیاسی چهار دهه اخیر زندانی بنام ایران و رویدادهای آن دارند، تسخیر سفارت امریکا و سپس حادثه کمدی –تراژیک طبس و نیز نعره های ضد امپریالیستی رژیم را بخاطر دارند، و نیز خوب میدانند که رژیم جهت تغییر سیاستش، نیازمند جا به جائی قدرت سیاسی در امریکا بود و جایگزینی ریگان به جای کارتر زمینه را برای آزادی به اصطلاح گروگانها و پایان دادن به مثلا ،درگیری دیپلماتیک بین دو کشور رامهیا ساخت.!!! هم ریگان آن را موفقیت خود به حساب آورده و جامعه امریکا را فریب داد و هم رژیم به اصلاح توانست توان دیپلماتیکی و استقلال نداشته اش را به رخ نیروهای مخالف خود بکشد.
و حالا با گذشت چهار دهه ،فقط جای معامله گران تغییر و اینبار نوبت دمکراتها در امریکا است که از برگ رژیم سود ببرند و رژیم نیز با بهانه قرار دادن نرمش و عقب نشینی و یا به تعبیر و قول خودش ، قبول واقعیتی بنام رژیم توسط دولت امریکا ، تغییر در رویکرد سیاسی، ایدئولوژیکی را «با عنایت به این حقیقت که به لحاظ اقتصادی این رژیم از فردای به قدرت رسیدن با تمامی دولتهای استعماری ارتباط داشته و با حراج دارائیهای ملتهای تحت ستم عملا به سیاست اقتصادی آنها تسلیم شده بود و فقط در دو مورد باقی مانده فریبکاری کرده و ماسک ضدیت را به چهره زده بود» به عنوان دست آورد و موفقیت به خورد مزدوران و جیره خواران داخلی و خارجیش بدهد.
– قبول شروطی کاملا نمایشی همانند عدم حمایت از سازمانها و گروههای تند رو تروریست! با علم به این موضوع که نیروهای تروریستی و نیابتی بلحاظ اینکه از نظر مالی تقریبا توانسته اند در حوزه هایی که فعال هستند فعال مایشاء بشوند و تا مدتی می توانند در ظاهر به صورت مستقل فعالیت هایی را انجام بدهند که منویات جنگ سالارانه رژیم را بدون اینکه مسئولیت مستقیم آن بر دوش حاکمیت باشد تامین نماید.
– قبول اسرائیل به عنوان یک کشور !؟«این رژیم با عملکردهای به اصطلاح ضد غربی و ضد اسرائیلی خودش ! عملا طی چهار دهه در راستای تعریف امنیت منطقه ای و تحمیل مشروعیت بین المللی خود اقدام و از قبل آن جبهه مقاومت مستقل فلسطینی را دچار تفرقه ساخته و نام مقاومت آزادیبخش فلسطین را با ترور و افراطگرائی در آمیخته است.»
– با قبول به اصطلاح شروط جامعه جهانی توسط رژیم و متقابلا امضای موافقت نامه ای مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی ایران از ناحیه دولتهای غربی!! و برداشته شدن تحریمها و سرازیرکردن اجناس مورد درخواست مردم به بازار و به ظاهر تقویت قیمت پول رژیم و گشایش اقتصادی و… نارضایتی و خشم ملتها برای مدتی فرو نشانیده شود تا رژیم بتواند با برنامه ریزی بهتری به سرکوب و حفظ سیستم بپردازد.
– ایجاد موج رسانه ای جدید و قوی تری برای تبلیغ تاریخ، فرهنگ و… به اصطلاح زندانی بنام ایران! توسط سیاستمداران، محققین و هنرمندان دولتهای استعماری ،جهت مهندسی افکار جامعه و تحریک خود شفتگی ناشی از یک قرن تبلیغات نژادی دولتهای شاه و شیخ! بطوری که مخالفان در داخل رژیم را دولتی مشروع در عرصه جهانی و مدافع تاریخ و فرهنگ آن بدانند که انگار اگر تعرضات خارجی نبود میتوانست این جغرافیا را طی چهار دهه گذشته به یکی از قطبهای صنعت ، علم و فرهنگ تبدیل سازد! و اگر چنین چیزی محقق نشده لابد مربوط به اقدامات خصمانه دشمنان خارجی و داخلی مردم و کشور بوده است.
– ایجاد موانع قانونی برای مداخله نیروهای مخالف واقعی با افشاگری در مورد مخالفان دست ساز و مدیریت شده توسط رژیم، از وابستگی مالی، سیاسی تا انحراف و دیکتاتوری تشکیلاتی و… جهت جا انداختن رفورمهای رژیم دست نشانده و فریب افکار عمومی که گویا هیچ آلترناتیوی جدی و مسئول موجود نیست و همین مقدار تغییر نیز جای شکر بسیار دارد!
ب- سیاست داخلی:
– تغییر در برخی سیاستهای اجرائی رژیم منجمله در حجاب، موسیقی و برخی تفریحات خاص جوانان!
– وعده و وعید و تاکید بر اجرائی بندهای معلقه قانون اساسی بویژه در مورد ملیتها و نیز بر زبان آوردن حتی فدرالیزم در دوران به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، جهت به انحراف و یا به تعویق انداختن خواستهای بحق ملتها که این رژیم به خاطر ماهیت وابسته و نژادپرستانه امکان تحقق آن را ندارد.
– همچنانکه در بالا اشاره کردیم معامله با دولتهای استعماری و سرازیرکردن اجناس مصرفی ، بالا بردن حقوق کارمندان و کارگران بخش خصوصی از یک سو و پایین آمدن ارزش پولهای خارجی در مقابل تومان ، که میتواند با بالا بردن توان خرید مردم در یک بازه زمانی ، هم جیب اربابانش را با فروش کالاهای مصرفی پر نماید و هم چنین فکری را در مردم تقویت نماید که با گذشت زمان بیشتری، وضعیت معیشتی مردم هم بهتر خواهد شد، پس نیازی به انقلاب و سرنگونی کامل رژیم نیست!
– افشای ارتباطات برخی احزاب و شخصیتها با دولتهای خارجی «با هماهنگی آن دولتها» و نیز راه اندازی شو های تلویزیونی دستگیرشدگانی که به ارتباطاتشان همانند زم اعتراف میکنند ، میتواند موجبات تشکیک جدی ملتها نسبت به پیشاهنگانشان ایجاد و با کم کردن و یا قطع نمودن ارتباط توده با سازمانهای سیاسی خود و سلب امکان حضور ملموس آنها در عرصه تحولات سیاسی، طبیعی است که رژیم بهتر و راحتر میتواند به سیاستهای توسعه طلبانه و ارتجاعی اش کمافی السابق ادامه بدهد.
– به دست گیری مطلق قدرت توسط جناح نظامی خامنه ای-سپاه یعنی عملی کردن ولایت مطلقه فقیه! و دستگیری و اعدام برخی چهره های نام آشنای رژیم و معرفی آنها به عنوان جاسوس و عاملین اصلی تمامی سیاستهای اجرا شده منفی رژیم همانند کاری که در شوروی و چین اتفاق افتاد تا برخی از مردم و حتی فعالان و گروههای سیاسی گمان کنند که، بله با دستگیری و تصفیه عناصر فاسد این رژیم میتواند دست به تغییرات دمکراتیک بزند!! و کماکان باید از این رژیم انتظار معجزه داشت!؟
هر چند می دانیم که برخی از احزاب و شخصیت ها که اصول اخلاقی، سیاسی، مبارزاتی و منافع ملی را به منافع حقیر شخصی و موفقیتهای تاکتیکی ! ترجیح داده و همانند پیشینیان در خدمت استعمارگران و نژادپرستان آریا پندار قرار میگیرند، اما باور داریم که بی تردید در عصر اینترنت و گردش آزاد اطلاعات نه قدرتهای استعماری با آلترناتیو های گوناگون و نه رژیم با رفورم و تغییر ماسک فریب،نمیتوانند در اراده و عزم راسخ ملتها برای رسیدن به استقلال و حق حاکمیت ملی خللی وارد سازند.
مطمئنا آنها نیز، خوب میدانند که حتی در صورت موفقیت ظاهری در کوتاه مدت، در بلند مدت به دلیل آگاهی ملی و سازمان یابی احزاب و تشکیلاتهای حرکتهای ملی و نیز داشتن برنامه و سازماندهی خاص برای چنین روزهائی تحقق خواستشان و کامیابی پردوام برای آنها پرهزینه و چه بسا ناممکن میباشد . به همین علت مصرانه در صدد ایجاد شکاف و یار گیری از درون حرکت برای خدمت به رژیم میباشند.
تشکیلات میللی یول، با اشراف کامل به تمامی زوایای نقشه ها و ترتیبات شوم آنها، به این افراد هشدار میدهد که مفتون ریاکاری دشمنان نشده و منافع ملی را قربانی شهوت قدرت طلبی خود نسازند. بیایید به جای آینه عبرت تاریخ شدن، الگو و سمبلی راستین برای ملتهای آزادیخواه در آینده گشته و به جای خدمت به دشمنان ملت، تنها به ملت و سرزمینتان کمک کنید.
بی تردید پیروزی نهائی متعلق به ملتهائی است که عزم جزم کرده اند تا آزاد و مستقل باشند.
کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
بهار ۱۳۹۹