BIGtheme.net http://bigtheme.net/ecommerce/opencart OpenCart Templates
Ana Yaprak / Slideshows / انفجار مرگبار بیروت و تأثیرات آن بر حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان!

انفجار مرگبار بیروت و تأثیرات آن بر حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان!

بنام ملتی که به پا خواهد خواست…

تشکیلات میللی یول

تحلیل سیاسی

1399 – 2020

انفجار مرگبار بیروت و تأثیرات آن بر حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان!

بندر بیروت با مساحتی در حدود ۲.۱ میلیون متر مربع و ظرفیت سالانه نزدیک به یک و نیم میلیون کانتینر و در آمدی بالغ بر۳۲۰ میلیون دلار، روز سه شنبه 4/8/2020 با انفجار مرگبار به خرابه ای تمام عیار تبدیل شد ، که بازسازی و گشایش آن نیازمند زمان و سرمایه میباشد، پروسه ای پر زحمت که اقتصاد شکننده لبنان که چند سالی است با بحران عمیقی دست و پنجه نرم می کند ، هرگز به تنهایی قادر به اجرای آن و ترمیم خسارات وارده نمی باشد.
در این حادثه دلخراش، که بزرگترین انفجار غیر اتمی جهان تا به امروز است ، لبنان متحمل زیانهای جانی و مالی فراوانی شده که آخرین آمار، حاکی از کشته شدن صدها انسان بیگناه و صد ها مفقود و هزاران مجروح و بیش از سیصد هزار بی خانمان و میلیاردها دلار خسارت میباشد. فاجعه ای که بی تردید همانند حملات تروریستی یازده سپتامبر نیویورک، آغازگر دگرگونیهای اساسی در منطقه و حتی جهان خواهد بود.
منابع رسمی و خبر گزاریهای بین المللی علت اصلی حادثه خونین و دهشت بار را انفجار بیش از دو هزار و هفتصد و پنجاه تن مواد شیمیائی ( نیترات آمینیوم) در یکی از انبارهای بندر عنوان کرده اند که نزدیک به شش سال در آنجا نگهداشته شده بوده است.
طبیعی است که پاسخ گویی به چرائی انفجار، یعنی خطا و اهمال کاری و یا خرابکاری نیازمند اتمام بررسیهای کارشناسان و متخصصین میباشد.
قبل از بررسی و اظهار نظر لازم میدانیم همدردی خود را با ملت و مردم لبنان ابراز و انزجار خود را از آن دسته نژادپرستان آریائی که از شنیدن خبر این انفجار و کشته شدن بیگناهان در پوست خود نمیگنجند ، بیان کنیم .

علت نگهداری این مقدار مواد خطرناک چیست؟
در سال ۲۰۱۳ کشتی روسی با پرچم مولداوی به دلایلی! ( فنی) اجازه وارد شدن به آبهای لبنان را دریافت میکند، و مبدأ این کشتی که حامل دوهزار و هفتصد و پنجاه تن نیترات آمونیوم بود، گرجستان و مقصد آن موزامبیک بوده است!
بعد از بازرسی گمرک لبنان، کشتی به روایتی بخاطر داشتن بدهی ! اجازه خروج نیافته و گویا مالک روسی آن محموله و کشتی را رها کرده و حاضر شده میلیونها دلار ضرر از دست دادن کشتی و بارش را تقبل نموده ، اما با مقامات قضائی دولت لبنان تماس نگیرد!؟
مضاف بر آن ، دولت لبنان نیز طی این مدت نه با شرکت فروشنده و نه کشور خریدار که دولت موزامبیک بوده تماس نگرفته و یا اگر تماسی هم صورت گرفته باشد کاملا تا به امروز محرمانه بوده است !؟
برخی مسئولین بندر اظهار داشته اند که چند بار به مراکز حقوقی لبنان مراجعه و خواستار دستور فروش و یا جابجائی آن شده اند ، اما قوه قضائیه پاسخی به آنان نداده است!؟
خود این خبر، سوالاتی را در ذهن هر انسان مطلعی بوجود می آورد که به نوبه خود گره گشای معادلات مجهول و تو در توی این حادثه می تواند باشد:
– چرا این کشتی در لبنان جهت رفع نقص فنی پهلو گرفت و نهایتاً توقف کرد؟ مگر کشور دیگری نبود؟
– چرا میبایستی مالک کشتی از میلیونها دلار ضرر از دست دادن کشتی و محموله اش به راحتی صرف نظر کند؟
– چه کسی (تاجر و یا شرکتی) صاحب اصلی مواد بوده و چرا تا بحال کسی از آن نام نمی برد؟
– اگر موزامبیک مقصد نهائی آن بوده ، چرا دولت ویا شرکت خریدار اقدامی برای باز پس گیری آن محموله نکرده اند !؟
– آیا موزامبیک معاملات مشابهی در گذشته داشته است و یا بعدها در معاملات مشابهی همان مقدار نیترات آمونیوم را از کشوری دیگر سفارش داده و خریداری نموده است یا نه ؟
– چرا این مقدار مواد بعد از ضبط به فروش نرسیده و یا به جای دیگری منتقل نشده؟
– آیا طی این مدت ( شش سال) مواد بدون آنکه کسی از آن برداشت کند دست نخورده باقی مانده ؟ اگر نه چه کسانی و با مجوز چه نهاد و یا مسئولی از آن برداشت کرده اند؟
– و….

این انفجار در دورانی که اقتصاد لبنان به دلیل شیوع ویروس کرونا، ورود صدها هزار پناهجوی سوری ، اختلافات سیاسی، باندبازی و اختلاس و… در بدترین حالت قرار داشته اتفاق افتاد.
بی ثباتی سیاسی ، نارضایتی عمومی ، مشکلات اقتصادی و این انفجار طبعاً آینده مبهمی را برای لبنان ترسیم می کند. برخی کارشناسان و متخصصین مسائل لبنان معتقدند که به دلیل بافت طایفه ای ، مذهبی و.. لبنان و موقعیت ژئوپولیتیکی آن و نیز دخالتهای دولتهای خارجی در امور داخلی آن ، احتمال آغاز جنگ داخلی جدیدی در آن کشور دور از انتظار نیست.
و اگر در خواستهای مکرر دولت لبنان جهت دریافت کمکهای مالی و رد آن از سوی منابع مالی جهانی و مشروط کردن آن به اصلاحات ساختاری ( کنترل سیاسی ویا به عبارتی اشغال نرم کشور!) را کمی موشکافانه بررسی نمائیم ، متوجه خواهیم شد که وقوع این انفجار و ورود خسارتهای جبران ناپذیر به اقتصاد آن کشور ، چک سفیدی برای اشغالگران پنهان در پشت ماسک بانک جهانی است تا بدون هیچ مقاومتی هر خواسته خود را در قبال کمکهای بشر دوستانه برای ترمیم خرابی و بازسازی کشور، بر آنها تحمیل نمایند!
ورود ماکرون که کشورش فرانسه بیش از دو دهه سابقه استیلا بر لبنان را داشته است ، به بیروت و ایراد خطابه ای مداخله گرانه در نقش منجی و دادستان دایر بر قول مجازات متخلفین و اولتیماتوم و تهدید طلبکارانه دولت و سیاسیون لبنانی به تحمیل اراده سیاسی کشور متبوعش بر یک کشور دیگر! و متعاقب آن آغاز تظاهرات و خواست بر کناری قدرت توسط معترضان در حضور وی و تنظیم طومارهای چند ده هزار نفری دال بر تقاضای قبول استیلای یک دولت خارجی ! و تحقق حضور فوری مخالفان در میدانها و اشغال ساختمان های دولتی و وزارتخانه ها و محاصره پارلمان ، نقش داشتن استعمارگران در این حادثه را تقویت میکند ! البته این ظن محدود به کشور فرانسه نیست و چند کشور دیگر نیز مواضع مشابهی اتخاذ نموده اند ، حتی کشور چین که طی دهه های اخیر تمایل آشکاری به گسترش فعالیت های بندری در سطح دنیا داشته است و حتی اخیرا پیشنهادی دایر بر بازسازی بندر بیروت به دولت لبنان داده بود و کمتر از یک ماه پیش و همزمان با انعکاس وسیع خبر واگذاری بنادر جنوب توسط رژیم تهران به چین ، حزب الله لبنان نیز از چین دعوت نموده بود که در این خصوص وارد مذاکرات جدی شود!

موقعیت خاص لبنان، و نیز سابقه دولتهای استعماری در بحران آفرینی و استفاده از آن شرایط به نفع خود، احتمال عمدی بودن آن را تقویت نموده و تحلیلگران را وامیدارد تا با در نظر گرفتن سناریوهای مختلف به بررسی آن بپردازند.

عمده ترین این سناریوها عبارتند از:
الف- این فاجعه در اثر سهل انگاری و عدم رعایت مسائل امنیتی رخ داده :
اگر چنین فرضی را قبول نمائیم میبایستی به سوالاتی پاسخ داده شود:
– چرا دولت لبنان و سرویس امنیتی آن طی این مدت نتوانستند علت واقعی و قصد صاحب کشتی را در رها کردن میلیونها دلار پیدا کنند ؟
– چرا تدابیر امنیتی لازم برای این محموله خطرناک در نظر گرفته نشد ؟
– چرا قوه قضائیه لبنان با درخواست مسئولان بندر در جابجایی و یا فروش آن موافقت نکرده و یا نتوانسته تصمیم قاطعی اتخاذ نماید؟
– مسببین اصلی نگهداری چنین موادی در انبار چه کسانی هستند؟
– و…
بی تردید اگر اثبات گردد که این انفجار بر اثر خطا و نه خرابکاری بوده ، لبنان به دلیل مشکلات اقتصادی- سیاسی و دریافت اجباری کمکهای مالی از منابع خارجی دستخوش تحولی بزرگ در عرصه مدیریت گشته و تعاملات سیاسی کشور دستخوش دگرگونیهای اساسی میگردد.

ب- احتمال دارد پشت صحنه چنین فاجعه ای دشمنان لبنان و منجمله اسرائیل قرارداشته باشد :
دو سال پیش نتانیاهو در مقر سازمان ملل با نشان دادن عکسی از بیروت مدعی گردید که حزب الله برای در امان ماندن از بمبارانهای ارتش اسرائیل مراکز تولید موشک و مهماتش را در مناطق مسکونی دایر کرده،و اتفاقاً یکی از نقاطی که به آن اشاره کرده بود دقیقاً بندر و محل نگهداری این مواد بود !
به همین خاطر برخی تحلیلگران معتقدند که این انفجار در نتیجه خرابکاری مأموران اسرائیلی اتفاق افتاده ، تا هم ضربه غیر قابل جبرانی به حزب الله وارد ساخته و هم لبنان را آنچنان دچار آشوب و بی ثباتی قرار دهد که دولت آینده مجبور به قبول شروط اسرائیل گردد. هر چند دولت اسرائیل در همان ساعات اولیه هر گونه دست داشتن در این انفجار را به شدت تکذیب کرد و با ملت و دولت لبنان اظهار همدردی نمود.
اما اگر قبول کنیم اسرائیل پشت چنین فاجعه ای میباشد ، سوالاتی برای هر شنونده بوجود می آید که شایسته دقت نظر است:
– اسرائیل به خوبی می داند که بواسطه مشکلات مالی که رژیم اشغالگر تهران بعنوان حامی و پدرخوانده حزب الله لبنان دارد، در حال حاضر آنها هرگز تمایلی به درگیری ندارند و انتظار تقابل جدی و جنگ همانطور که ناتان یاهو وعده داده بود ضعیف است و هجوم یک طرفه اسرائیل به حزب الله موجبات مظلوم نمایی بیشتر آنها و جلب توجه مثبت افکار عمومی بین المللی به آنها را بدنبال خواهد داشت. با این توضیحات مگر نابودی منابع و انبارهای حزب الله چه قدر برای اسرائیل مهم میباشد که تن به چنین ریسکی دهد و حامیان بین المللی خود را در محذوریت اخلاقی قرار دهد ؟
– لبنان در معادلات سیاسی منطقه ، فقط بخاطر اقدامات حزب الله مطرح نیست بلکه بواسطه مسیحی بودن قسمت متنابهی از نفوس آن از دیرباز مورد توجه دولتهای غربی بوده و با تکیه بر عنصر زبان مردم آن و موقعیت جغرافیایی و دیگر خصوصیات منحصر به فرد نیز، این کشور نقش پل ارتباطی مهمی بین دنیای عرب و و جهان اسلام با جهان مسیحیت و دولتهای غربی را بر عهده داشته است. با این اوصاف آیا اسراییل ، و حتی هر کشور ثالثی به این آسانی می تواند تصمیات خطیر و بدون ملاحضه و دارای ریسک بالایی را در ارتباط با این کشور اتخاذ بکند ؟
– آیا اثبات دست داشتن اسرائیل در این حادثه بیش از همه به رژیم اشغالگر و اعتبارش ضربه نمی زند و دست حزب الله و ایران را بازتر نخواهد کرد تا با کسب حمایت مسلمانان و مخالفان ترور، خود را مظلوم و قربانی نشان دهند؟

حال آنکه در صورت اثبات عدم دخالت اسرائیل در این واقعه و کمکهای مالی آن کشور به لبنان در چنین روزهای سختی ، این دولت اسرائیل میباشد که از هر لحاظ سود میبرد ، چرا که:
– کمک اسرائیل به لبنان میتواند نزدیکی سیاسی و فرهنگی را بین دو دولت و ملت سبب گردد. هر چند با ترکیب سیاسی دولت کنونی تحقق چنین مناسباتی بسیار بعید بنظر میرسد.
– نگاه لبنانی ها و مسلمانان به اسرائیل را تغییر و تبلیغات حزب الله را خنثی نماید.
– با دخالت نامحسوس در ارائه کمکهای مالی و شروط تحمیلی، حوزه عمل حزب الله را بدست خود لبنانیها محدود نماید.
– با کمک به مسلمانان ( لبنان) وجهه خود را در نزد افکار عمومی مسلمانان تغییر و تابوی ارتباط با اسرائیل را بشکند! ( البته در صورت اثبات دست داشتن اسرائیل به هر میزان، میتواند تمامی این احتمالات را به ضد خود نیز تبدیل نماید.)

ج- احتمال دست داشتن عمدی ویا غیر عمدی حزب الله و رژیم اشغالگر ایران!
قبل از پرداخت به موضوع لازم است روشن گردد که چرا رژیم و حزب الله به چنین اقدام خطرناکی میبایست دست بزنند؟
ممکن است دولت تروریستی ایران با در نظر گرفتن تمامی مسائل امنیتی و مخفیکاری البته از زاویه دیدخود به این نتیجه رسیده باشد که با این انفجار ( البته توسط عوامل نفوذیش) میتواند هم با متهم کردن اسرائیل در این حادثه خونین لطمه جبران ناپذیری به وجهه آن کشور وارد نماید و هم با مظلوم نشان دادن حزب الله و تحت الشعاع قرار دادن دادگاه حریری و نیز کمک به اقتصاد و بازسازی لبنان برای خود مشروعیت کسب نماید!
حال آنکه امروزه با پیشرفت تکنولوژی و دستیابی برخی دولتها به آن و استفاده در امور جاسوسی و ضد جاسوسی کمتر اتفاقی در این سطح میتواند از دید کارشناسان نظامی و امنیتی پنهان بماند . پس دست زدن به چنین جنایتی با ریسک بالای امنیتی– سیاسی و نظامی کاری احمقانه میباشد.
البته قابل ذکر است که قسمتی از آثار فوری این انفجار آنطوریکه موافق با خواسته های حزب الله و رژیم تهران تلقی می شود پدیدار شد و کمیسیون ویژه ای که با موضوع قتل رفیق حریری تشکیل شده بود و قرار بود روز جمعه رأی خود را که حسب تخمین های بعمل آمده محکومیت غیابی چند نفر از ایادی حزب الله در رأس آن بود اعلام نماید، از تصمیم خود انصراف و اعلام حکم را به زمان نامعلوم دیگری موکول نمود.
هر چند ما معتقدیم علیرغم خوی تجاوزگری ذاتی رژیم تهران که ارتکاب هر نوع جرم و جنایتی را توسط آن ممکن می نماید، این رژیم پیچیده تر از آن است که چنین ریسکی را آن هم در شرایط حساس کنونی انجام دهد.

برای نتیجه گیری منطقی در این خصوص لازم است تمام جنبه های موضوع را بدون پیشداوری های رایج در نظر بگیریم . با مطالعه اطلاعات و اسناد ارائه شده تا حال حاضر ، بویژه اظهارات مقامات رسمی درجه اول لبنان علاوه بر غیر عمدی بودن انفجار ، امکان خرابکاری سابوتاژ و حمله هوائی و موشکی … نیز وجود دارد و همانطوریکه پیشتر ذکر شده کشف حقیقت امر منوط به انجام تحقیقات فنی و کارشناسانه بین المللی است و تثبیت و تاکید بر نوع خاصی از این احتمالات در حال حاضر کار سختی است .
به باور ما برای درک بهتر و یافتن علت و مسببین حادثه در کنارتحقیقات کارشناسانه و علمی میبایستی به این مسئله نیز توجه گردد که چه کسانی و یا دولتهائی از این انفجار سود و چه کسانی ضرر دیدند ؟
با کمی کنکاش میتوان فهمید که در حال حاضر بر خلاف تصور غالب فعالان سیاسی در زندانی بنام ایران ، بیشترین سود آن عاید اسرائیل و صاحبان سرمایه گشته چرا که:
– با خرد شدن کمر اقتصاد لبنان، و احتمال قبول شروط قدرتهای اقتصادی سلطه گر از سوی دولت، راه برای اشغال نرم لبنان باز میشود.
– با صدمه دیدن بندر بیروت بیشترین آسیب متوجه دولت جنایتکار اسد می گردد که عمده تدارکات و واردات خود را از لبنان تأمین میکرد.
– با شکست و یا تضعیف رژیم جنایتکار اسد، (در این مقطع) گروه تروریستی ی.پ.گ بیشترین سود را میبرد. زیرا دولت مرکزی در صورت داشتن قدرت و توانائی سیاسی- نظامی حاضر به قبول شروط آنها نبوده و راضی به مذاکره و سهم دادن نیست.
– شرکتهای امریکائی که با نادیده گرفتن تمامی حقوق بین المللی با یک گروه تروریستی کردی تفاهم نموده و نفت و ثروتهای مردم سوریه را غارت میکنند ، بدون مزاحم و به راحتی به هدفشان یعنی غارت ثروتهای سوریه و ایضاً تشکیل دولتی کاملا دست نشانده در مناطق تحت کنترل کردها نائل میگردند.
– این انفجار و تبعات آن افکار جهانی را از سوریه به لبنان تغییر میدهد تا پروژه شرکتهای استعمارگر و بویژه شرارت گسترانی همانند جان بولتن ها پروژه تجزیه سوریه و تشکیل دولت تروریستی در خط حائل بین عراق و سوریه و ترکیه را که لابد کریدوری ارتباطی به دریای مدیترانه هم خواهد داشت ! به راحتی پیش ببرند.

اثرات این انفجار بر روی حرکت آزادیبخش ملی آزربایجان جنوبی و وظایف ما!

اثرات منفی:
الف –در صورت شکست و یا تضعیف رژیم اسد و تجزیه سوریه!
جان بولتن به تازگی در یک مصاحبه عملاً از طرح دمکراتها از تجزیه سوریه و تشکیل دولت دست نشانده تروریستهای ی.پ.گ سخن به میان آورده و قویاً از آن دفاع نمود و ترامپ را عامل تأخیر در اجرائی شدن این پروژه دانست. ( قرارداد خرید نفت از گروههای مسلح تروریستی با زیر پا گذاردن تمامی معیارها و قوانین حقوق بین الملل آغاز رسمیت دادن به این طرح میباشد.)

– تشکیل دومین منطقه به اصطلاح کردی بعد از اقلیم کردستان عراق و خیز برداشتن برای تصرف اراضی تاریخی آزربایجان.
– تقویت و بالا رفتن تحرکات گروههای تروریستی – توسعه طلب در غرب آزربایجان و گسترش کوچ سازمان یافته کردها به شرق و مناطق مرزی با جمهوری آزربایجان شمالی!
– در روند احتمالی تحولات آتی اعم از مذاکره با رژیم جنایتکار و یا موفقیت اپوزیسیون متحد و سقوط و برچیده شدن رژیم ، گروههای کردی از موضع قدرت و با دست پرتری در ساختار حاکمیت آتی کشور حضور خواهند داشت.

ب- در صورت عقب نشینی رژیم و برقراری ارتباط آشکار و علنی با امریکا و رفع تخاصم صوری موجود ! :
– قبول مجدد و مشروع دانستن رژیم از سوی دولتهای استعماری ، بی تردید حرکت نوپای ملی را در صحنه بین المللی و رساندن صدای مظلومیت و مبارزه حق طلبانه ملت تورک آزربایجان جنوبی با مشکلات جدی مواجه میسازد.
– دست رژیم برای سرکوب خواستهای حق طلبانه همه ملتها بازتر میشود.

ج- در صورت حمله خارجی به رژیم و یا حمایت آنها از طیف سلطنت طلبان و یا مجاهدین جهت هدایت اعتراضات اجتماعی و نهایتاً اعطای نقش جانشینی به آنها !
– با شناخت عملکرد و طرز فکر نژادپرستانه طیف های یاد شده و ضد تورکی آنها بی تردید بازنده اصلی تورکان خواهند بود.
– گروههای تروریستی که از حمایت استعمارگران یعنی اربابان واقعی به اصطلاح اپوزیسیون برخوردارند، بلاشک سود اصلی را برده و با دست بازتر و با تکیه بر قانون! و حمایت دولت مرکزی جدید به ادامه اشغال و توسعه طلبی مضاعف در اراضی آزربایجان خواهند پرداخت.

اثرات مثبت:
– رو شدن کاملاً شفاف مداخلات قدرتهای استعماری و اهداف ضد تورکی آنان.
– افشای پروژه اشغال اراضی آزربایجان توسط احزاب کاملاً وابسته برای مردم و آن دسته از فعالانی که هنوز دل در گرو همکاری با آنها را دارند.
– بر ملا شدن اهداف پشت پرده به اصلاح اپوزیسیون های سراسری در جذب آزربایجانی ها!
– بر ملاتر شدن ماهیت وابسته رژیم و افشای کامل حمایت پنهان آنها از پروژه کردستان سازی در منطقه آزربایجان !
– رو شدن اهداف واقعی رژیم و اپوزیسیون برای آن دسته از آزربایجانی هائی که تصور کسب منافع ملی در همسویی با رژیم اشغالگر را دارند و یا به هر دلیلی و بهانه و توجیهی در جریانات شناخته شده اپوزیسیون عضویت و یا با آنها همکاری می کنند.
– بر ملا شدن ماهیت واقعی برخی گروهها و احزاب آزربایجانی که در خدمت اهداف قدرتهای استعماری قرار دارند.
– تبلور احساس نیاز جدی مردم به احزاب و سازمانها و تشکیلاتهای مستقل که حاضر به قبول خواستهای استعمارگران نبوده و مبنا و راهکار و هدفی جز خدمت به ملت تورک آزربایجان جنوبی ندارند.

کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول)

www.milliyol.org