میللی یول تشکیلاتی
(گونئی آزربایجان)
سری نوشتارهای تحلیلی تشکیلات میلی یول پیرامون:
مهره های بالقوه رژیم در سیرک انتخابات آتی
قسمت نخست :
سید پرویز فتاح
2020 – 1399
دیباچه
مجموعه حاکمیتی رژیم اشغالگر تهران موسوم به جمهوری اسلامی، متشکل از طیف های متنوعی است که تمامی آنها علیرغم ظواهر متفاوت و متعارضی که دارند به صورتی ارگانیک و سازمان یافته به منظور حصول به آرمانها و اهداف سیاسی رژیم فعالیت می کنند و با نظم تعریف شده ای در مقاطع و شرایط گونانون مصالح و منافع رژیم را مهیا و تحصیل می کنند. رژیم تهران پروسه ای است در امتداد رژیم شاهنشاهی پهلوی که در خدمت اهداف بلند مدت قدرتهای سلطه جهانی می باشد. سیستمهای استبدادی نوین هرچند محصول ترکیب شخصیت و اندیشه ها و سلایق افراد تشکیل دهنده هستند ولی هدایت و روند کار سیستم لزوما در اختیار همه آنها نیست و تعامل بین آنها تابعی از سازوکارهای مرید و مرادی و تعلق حداکثری علائق و وابستگی های افراد زیر مجموعه و فرمان پذیریی مطلق ، آنها از فرامین سیستم است. آنها هرچند در بخشی از رفتارها و عقاید آزاد و رها تصور می شوند، ولی همین نشانه ها هم بستری برای تآمین امنیت در تحرکات سیستم است.
مهره های رژیم مجبورند تصاویر متفاوتی از خود بروز بدهند تا سیستم برای بازسازی آسیب های وارده و تحلیل نتایج، فرصت و امکان های تازه ای داشته باشد. علت ظهور پارادوکسهای شگفت انگیز خصوصاً در ایام ماقبل سیرکهای انتخاباتی نیز همین است. رژیم برای اینکه جای خالی مخالفین سرکوب شده را پر نماید ، و در عین حال ژست دموکراتیک بگیرد و توده ها را بفریبد با فرستادن تعدادی از منسوبین خود به صحنه های اجتماعی که شعارهای منتقدانه ای را طرح می نمایند، شوق تصنعی و کاذبی را ایجاد می کند تا هم در سیاست داخلی امکان عرض اندام برای مخالفین واقعی را سلب نماید و هم در منظر بین المللی مشروعیتی برای خود کسب کند.
در سلسله نوشتارهای تقدیمی با عنوان « مهره های بالقوه رژیم در سیرک انتخابات آتی » ما ابتدا به بررسی ماهیت تعدادی از کاندیداهای احتمالی رژیم که بنا به قرائنی احتمال کانداتوری آنها می رود، خواهیم پرداخت و متعاقب آن با جمع بندی و مقایسه جمیع طیف های منتسب به رژیم در مقوله مورد بحث با یکدیگر ، تحلیل نهایی و راهکارهای لازم برای مبارزه و خنثی نمودن تلاشهای رژیم در این خصوص را همانند گذشته ، به محضر ملت خویش تقدیم خواهیم کرد.
کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
(میللی یول)
سید پرویز فتاح
سید پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان رژیم، یکی از گزینه های انحرافی رژیم برای سیرک موسوم به انتخابات آتی است. گزینه های انحرافی برای برنده شدن به صحنه آوره نمی شوند ، آنها برای نفوذ دادن پروژه تبلیغاتی رژیم در لایه هایی خاص طراحی می شوند و قسمتی از برنامه های تست حماقت سنجی رژیم هستند.
او بعنوان پیش درآمد فعالیت های تبلیغاتی طی مصاحبه ای مثلا تلویزیونی، مثل تمام تخم و ترکه های وابسته رژیم ، ظاهراً از باب افشاگری وارد معرکه شد و چپ و راست، دیگر وابستگان رژیم را که دقیقاً مثل خود او سالهای طولانی سر در آخور رژیم داشته و از اموال غارت شده از مردم ارتزاق و افساد کرده اند به صورت زنجیره ای به چالش کشید. و بقول خودش بخاطر حقوق مردم دادخواهی کرد و شکوه و گلایه نمود.
ارتش ، سپاه ، مرکز پژوهشهای مجلس ، مجمع تشخیص مصلحت نظام ، حداد عادل ، اکبر هاشمی بهرمانی ، شهین دخت ملاوئردی ، معصومه ابتکار ، محمد خاتمی ، حسین شریعتمداری ، محمود احمدی نژاد و علیرضا زاکانی و دیگر دزدهای سرگردنه مخاطبان از پیش تعیین شده وی بودند.
پازل را طوری چیده بودند که پایگاههای حماقت سنجی رژیم بتوانند در آستانه سیرک جدید به یک برآورد نسبی و همزمان از واکنش های مردم دربند اطلاع پیدا کنند. دم خروس به قدری از زیر عبای سراسر مکر ایشان عیان بود که حتی خودش، مثلا با تکذیب ! به ارتباط این عربده کشی های به ظاهر محترمانه با سیرک موسوم به انتخابات 1400 رژیم اعتراف کرد. حتی تا به آنجا پیش رفت که معترف شد نامزدهای انتخاباتی در آستانه انتخابات همگی از اینکارها می کنند و این دیگر یک نورم یا رفتار متعارف و شناخته شده است! و البته طبق معمول و مثل همه، خودش را تافته جدا بافت معرفی کرد و گفت او اینکاره نیست ، ولی غافل بود که پشت سر هر توضیحی که در رابطه با دزدیها و تاراج های مشترک طائفه صد هزار دزد می داد، یک ریز می گفت: «ما بفروشیم …!» «می فروشیم!» «حتما می فروشیم…!»
یعنی درست همانند روشی که رژیم در سنوات گذشته داشته است و در آینده نیز قطعاً چنین خواهد شد و در اصل ماجرا توفیری نخواهد کرد. خیلی روشن است که منظور واقعی او از کلمه «مردم» ! دسته جدیدی از دزدان هم پیمان است که بعداً در پشت سر مثلا رئیس جمهور جدید گارد خواهند گرفت و باز هم به فرمان و دستور خامنه ای و با کارگزاری همین بنیاد، اموال باقیمانده را تصرف یا به ثمن بخس و حتی رایگان و بلا عوض به آنها واگذار خواهند کرد!
از آنجا که کمتر کسی است که نداند، تمام این دزدیها با برنامه خاص رژیم صورت می گیرد و شخص خامنه ای تصمیم گیرنده اصلی است، برای تلطیف نظر مخاطبین نسبت به رئیس قافله دزدان، نظر خامنه ای را موافق استرداد اموال بیان کرد و با اینحال تقصیر را گردن متصرفین انداخت که از انجام اینکار امتناع کرده و یا سنگ اندازی می کنند. البته همین مطلب نیز افشاگر یک دروغ بزرگ حاکمیتی است، چرا که آنها با تئوریزه کردن مبنای حاکمیت خود ، رهبر خود را نماینده خدا و جانشین پیامبر و امامان معرفی کرده و مردم را ملزم به اطاعت بی چون و چرا از دستورات او می دانند! با این توصیف وقتی اشخاص نزدیک به خامنه ای از منویات وی تمکین نمی کنند و جایگاه ولایی! مورد ادعای رژیم برای وی را در عمل قبول ندارند! چرا باید مردم را به انجام اینکار مجبور دانست!؟ تضاد عینی ادعا و عمل وابستگان رژیم که نیازمند دقت نظر مردم و ملتهای دربند و خصوصاً فعالان سیاسی است.
از منظری دیگر ، مردم شاید فراموش کرده باشند ولی ما می دانیم همین خامنه ای در اظهار نظر اخیری که در بازتعریف واژه مستضعفین داشتند به صراحت گفتند که طی چهار دهه گذشته در بیان معنای این کلمه اشتباهی رخ داد است و گویا حتی خمینی سلف وی نمی فهمیده است که «مستضعف» به معنای طبقه محروم و فرودست نیست ، بلکه کلمه مستضعف واژه ای است در توصیف ائمه و جانشینان آنان ، یعنی رهبر رژیم و اعوان و انصار تحت فرمان او! البته این موضع وی تازگی ندارد و آنچه مهم است همراهی تمام قد وی با مجموعه ای است که دهه های متوالی به دروغ شعار دیگری را تبلیغ ودر ظاهر از آن طرفداری می کردند.
مردم همیشه یادشان می رود که در آستانه سیرکهای نمایشی رژیم مزدوران سر سپرده رژیم جملگی ادای افشاگری و عدالت و حقجویی و پاسداری از حقوق مردم و طبقه مستضعف و محروم جامعه را در می آورند و حتی برای بزرگ نمایی و تبلیغ غیر مستقیم بعد از تهیه و پخش مصاحبه های این چنینی مثلاً آن را حذف و از سایتها بر میدارند و غیره ، تا به مردم کنجکاو القاء کنند که این همان چیزی است که شما دنبالش می گشتید! مردی شجاع و حق طلب که فقط به خاطر شما با رژیم درافتاده است و رژیم هم به مردمی بودن وی پی برده و او را سانسور کرد! و یا حتی وی را به ظاهر با اعتراف گیری اجباری! به غلط کردن مجبور می کنند تا با مشاهده معذرت خواهی مفتضحانه وی ، به مردم چنین القاء کنند که این فرد مثلا ریشه های اصلی فساد را هدف قرار داده بود و قابلیت لازم برای مبارزه با فسادهای سر به مهر رژیم را نیز دارد و تنها قدرت سیاسی لازم را ندارد و اگر مثلا قدرت لازم به او داده شود و رئیس جمهور شود کاری می کند کارستان ! لابد دقیقاً مثل خاتمی و احمدی نژاد و روحانی !!!
چون متأسفانه الان یکی از نشانه های غلط مخالف رژیم بودن این است که وی مورد بی مهری رژیم قرار بگیرد! و این رفتارهای تصنعی و با برنامه رژیم در حکم شناسنامه سیاسی مردمی و مخالف بودن قلمداد می گردد. ولی ما فراموش نمی کنیم که سر هر بزنگاه سیاسی روشنگری های لازمه در خصوص ترفندهای استحماری آنان را به هر بهایی که باشد انجام بدهیم. مسئولیت ما در حال حاضر در همین حد است و امیدواریم در نورتابانی به عمق دروغگویی و شیادی رژیم و وابستگان گوناگون آن در حد ممکن و مقدورات خویش ، صادقانه نقش ایفاء نموده باشیم.
در ادبیات ژورنالیستی و رسانه ای ، جملات سخیف و بی معنایی، بسیار پر تکرار بکار برده می شوند که به اندازه کافی گمراه کننده است . یکی از این جملات ادعای «بی طرف» بودن نویسندگان می باشد. ولی اگر حقیقت را بخواهیم مطرح کنیم و صلاح و مصلحت مردم را در نظر داریم و به آن منظور تلاش می کنیم ، ما نباید در بستر سازی اطلاعات بدست آمده ادعای بی طرفی را بنماییم . همین که دقت نمائیم از اطلاعات دروغ استفاده نکنیم و جهد کنیم دروغ نگوییم کافی است. یک تشکیلات سیاسی نمی تواند بی طرف باشد. یک تشکیلات سیاسی از منظر اخلاقی، در عین حال که ارائه کننده برنامه و راهکارهای مبارزاتی است، باید زبان گویای مردم نیز باشد و در طرف مردم سنگر بگیرد.
بنابر این تحلیل های ما بی طرفانه نیست اما تا جائیکه در توان داریم ، سعی می کنیم منطقی و منطبق بر دلایل و شواهد آشکار باشد و اظهر من الشمس در مقابل دیده همگان قرار داشته باشد. ما همیشه طرف مردم ستم دیده و مظلوم ایستاده ایم و خواهیم ایستاد. هرچند آرزوی تدبیر جمعی نیکویی برای ملت نیز داریم و حتم داریم جزایی هم که بواسطه این نورتابانی ها در انتظار ماست به نسبت همت و جسارتی که مردم و ملت ما در تعیین آینده خود دارند ،مشخص و تعیین خواهد شد. صد البته نیکوترین جزایی که می تواند نصیب ما گردد تصمیم شجاعانه ملت در نفی و انکار و برائت کامل از این راهزنان هزار چهره است. به امید چنان بلوغی.
صورت مسئله آنچه که این عمله حاکمیت گفت بلحاظ اشرافی که ما بر هزار برابر بیشتر از آنچه او بیان کرد داریم ، اصلاً مهم نیست ولی بیان ماهیت اقدامات رژیم که وی به ارتکاب آن وسیله منسوبین طراز اول رژیم اعتراف نموده است فوق العاده مهم است.
در شرح این مسئله باید گفت ، سپاه و ارتش و اشخاص یادشده اموال در اختیار بنیاد را دقیقاً از افرادی مثل خود فتاح! تحویل گرفته اند و کار آنها دقیقاً انجام دستورات علی خامنه ای دایر بر تقسیم غنایم جمع شده از جیب مردم و شهروندان بین دزدهای حکومتی بوده است و اتفاقاً رؤسای بنیاد مستضضعفان متهمین ردیف اول این بده بستانها می باشند و در صورت وجود یک حاکمیت دموکراتیک رئیس فعلی بنیاد یعنی همین ید پرویز فتاح و دیگر رؤسای قبلی آن باید بعنوان متهم در دادگاه هایی صالح مورد محاکمه قرار گیرند و آنها از حیث قضایی صلاحیتی در خصوص طرح ادعاهایی مشابه آنچه که وی بیان نمود ، نباید داشته باشند و تعقیب امور مربوط به این تخلفات باید وسیله مراجع قضایی و صاحب منصبان عدلیه صورت بگیرد.چون در هیچ کجای دنیا رفیق قافله و شریک دزد صلاحیت ورود در امر تصمیم گیری و قضاوت در رابطه با چنین مسائلی را ندارند.
برای درک کامل مطالب فوق لازم است بدانیم که ، این مدعی پر رو کیست و خودش در بطن سیستمی این چنین قهار در ارتکاب دزدی و فساد، چه نقش و وظیفه ای داشته است؟
سید پرویز فتاح همانند سید علی خامنه ای از خانواده های ساداتی است که در ایام ماضی در منطقه آزربایجان اسکان داده شده اند و بواسطه همین سکونت الان ترک زبان و آزربایجانی قلمداد می شوند.
طبق اطلاعات رسمی « فتاح هم اکنون رئیس بنیاد مستضعفان و عضو هیئت امنای کمیته امداد امام خمینی است.
وی دانشآموخته کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی شریف و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است. فتاح فعالیت سیاسی خود را از جهاد سازندگی آذربایجان غربی آغاز کرد، سپس به سپاه پاسداران پیوست. وی در کابینه اول محمود احمدی نژاد و در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ وزیر نیرو بود و صد البته در دور دوم نیز همراه کاروان دولت ولایت پسند محمود احمدی نژاد بود که بواسطه عدم رأی اعتماد مجلس رژیم به لانه اش بازگشت و از ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ بعنوان مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه فعالیت کرد.» همین بیوگرافی مختصر نشان می دهد که، آیا او با مردم است یا با رژیم و دستگاه ستمگری که چهل سال تمام به چپاول این سرزمین و جمیع اموال مردم و ملتهای ساکن در آن اشتغال داشته است؟
آیا خواب نما شدن چنین مهره هایی در شب انتخابات! و سر دادن شعارهای مبارزه با تخلفات و خیرخواهی برای مردمی که نصیبی جز شلاقهای سرکوبگرانه رژیم نداشته است ، اتفاقی معمولی محسوب می شود ؟
شاید خالی از لطف نباشد که بگوییم این حضرات مزدور، جملگی ید طولایی در خواب نما شدن دارند، اگر احمدی نژاد هاله نور داشت و روحانی هودج نور، فتاح هم برای خودش داستانی دارد در قد و قواره صبح نور !
روایت خود فتاح از وزارت در کابینه نخست احمدی نژاد با تکیه خاصی که بر استفاده از کلمه «صبح» داشته ، این چنین است :
«ورود من به دولت خیلی عجیب بود هرچه فکر میکنم، میبینم هدایتی در واقعیت قضیه وجود داشت. من دوستی ۳۰ ساله با آقای احمدینژاد داشتم، (یعنی 47سال قبل!) ولی ۶ ماه قبل از انتخابات، ایشان را اصلاً ندیده بودم. (گویا دوستی های مجازی ظاهرا قبل از حلول عصر اینترنت هم رواج داشته است!) نکته عجیب این بود که ۲۰ روز پس از انتخابات و پیروزی آقای احمدینژاد که حتی آن موقع هم ایشان را ندیده بودم یکی از دوستان جبههای ما «صبح» آمد دفترم و گفت: شما وزیر میشوید و من این موضوع را در خواب دیدم، اول «صبح» آمد این را گفت و رفت.
۱۰ روز بعد باز یکی از دوستان دیگر آمد و گفت، خانم من در یکی از شهرهای جنوبی طلبه است و «صبح» زنگزده و گفته به آقای فتاح بگویید من خواب دیدم ایشان وزیر میشوند. این اتفاق چند بار افتاد. هفته آخری که قرار بود ایشان فهرست وزرا را به مجلس بدهد (مردادماه) «صبح» با خانمم رفتیم فرودگاه، چون پسرم امیرحسین از طرف مدرسه به سفر عمره میرفت، ۷/۵ «صبح» برگشتم منزل که خانمم را برسانم، تلفن زنگ زد گفتند آقای رئیسجمهور با شما کار دارند، بعد گفتند، کجایید، چند بار زنگ زدیم نبودید، گفتند آب دستت است بگذار زمین بیا اینجا. منتظرم. گفتم خیر است انشاء الله.
رفتم ریاست جمهوری، اولین بار در طول عمرم بود که آنجا میرفتم، از در عادی هم رفتیم. هیچ کس ما را نمیشناخت. به هر کسی گفتم رئیسجمهور ما را میخواهد، یک ساعت ما را معطل کردند. خدا لطف کرد و بنده خدایی آنجا مرا شناخت و راهنماییام کرد و رفتیم خدمت آقای رئیسجمهوری. ایشان یک جمله گفت: دیروز جمعه عصر من لیست را بسته بودم، بعد گفتم یک بار دیگر نگاه کنم و امروز (شنبه) آن را بفرستم مجلس. دیدم جای شما خالی است. »!
حال باید پرسید که چرا باید مردم به یک سپاهی که رسماً مزدور و عامل سرکوبهای رژیم است و حداقل چهار سال و چهار نعله در رکاب یکی از فاسد ترین و مخرب ترین دولتهای رژیم، بعنوان وزیر فعالیت داشته و در حال حاضر نیز منسوب شخص اول غارتگر و تصاحب کننده اموال مردم و کشور در دو سازمان مالی مهم رژیم است که مخصوصاً برای انجام چنین مفاسدی طراحی شده اند، اعتماد کنند؟
با این توضیح که قطعاً خودشان مثل دورانی که وزیر بودند ، هیچ برنامه ای برای اداره کشور ندارند الا همان نسخه و برنامه های فریبنده ای که توسط حاکمیت ارائه می شود و این امر با توجه به اظهارات خود وی امری مسجل است زیرا که وی بدون اینکه با احمدی نژاد برنامه ای داشته باشند بیست روز پس از تعیین احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور نزد وی فرا خوانده می شود و آنطوری که خودش روایت می کند « رفتیم خدمت آقای رئیسجمهوری. ایشان یک جمله گفت: دیروز جمعه عصر من لیست را بسته بودم، بعد گفتم یک بار دیگر نگاه کنم و امروز (شنبه) آن را بفرستم مجلس. دیدم جای شما خالی است. » و وی نیز آنطوری که معلوم است گفته: «سمعاً و طاعتاً …»
آیا به صرف اینکه یکی از مزدوران رژیم اشغالگر تورک زبان بوده و متولد شهر اورمیه در استان آزربایجان غربی است کفایت دارد که مردم ما چشم بسته به او دل ببندند؟ کدام دلقک برخواسته از رژیم که با هیمنه افشاگرانه و شعار بگم بگم بازار سیرک های قبلی انتخابات رژیم را گرم می کردند قدمی برای احقاق حقوق مردم برداشتند که این شازده نظام جهادی که به ضرس قاطع از همراهان صادق محصولی که بار اقتصادی اش را در بحبوحه جنگ و جهاد! بست ، چنان کاری را بلد باشد و یا بتواند انجام بدهد؟
محض اطلاع فعالین ملی – مدنی ! که وسیله لایه های مجذوب نظام از همین حالا به حمایت احتمالی از چنین مهره های ترغیب می شوند ، خوب است متن خبری را بدون هر گونه توضیحی در اینجا درج کنیم که نشانگر توجهات ویژه سید پرویز فتاح به کولبران کوردی است که ما می دانیم و بارها طی تحلیل هایی کتبی تذکر داده ایم ، پیاده نظام بالقوه گروههای تروریستی کوردی در منطقه غرب آزربایجان جنوبی هستند.
برابر خبر مذکور: « پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی ۲۲ فروردینماه جاری از پرداخت کارت هدیه یک میلیون تومانی به همه کولهبران آذربایجانغربی، کردستان و کرمانشاه، که این روزها بهدلیل بحران کرونا از لحاظ معیشتی دچار آسیب شدهاند، خبر داد. » !!!
در تعریف و بیان حقوق مردم و علی الخصوص محرومین از دیدگاه فتاح هم اشاره به این موضوع شاید کفایت کند که او طی دیداری صمیمانه و دوستانه! از مالک آستان قدس مشهد قدردانی می کند که تحت مدیریت های مافیایی امثال ایشان و چپاول اموال و حتی معافیت کامل از مالیات که حق مردم و به اصطلاح خودشان بیت المال است ! «یک پرس غذا» هم نصیب مددجویانی می شود که به زیارت مرقد آمده اند و یا خواهند آمد! با این وصف فکر می کنید که حتی به فرض استرداد اموال مورد نظر از دیگر دزدان ، آیا چیزی بیشتر از یک پرس غذای مجانی نصیب مدد جویان بنیاد که به تعبیر وی مردم محسوب می شوند، خواهد شد؟
اما مهمترین نکته در بازشناسی موقعیت و اهداف و وظائف مزدوران رژیم ، تأمل و تحلیل واژه ها در ادبیات خاص حکومتی و توصیف آنها در ساختار حاکمیت می باشد.
سید علی خامنه ای در متن حکم انتصاب سید پرویز فتاح در این رابطه چنین می نویسد:
« مهندس پرویز فتاح دام توفیقه
با پایان گرفتن دورهی مسئولیت جناب آقای مهندس سعیدیکیا در بنیاد مستضعفان و با تقدیر و تشکر فراوان از مدیریت پرتلاش و مبتکرانهی ایشان، جنابعالی را برای مدت پنج سال به ریاست آن بنیاد و آقای سعیدیکیا را به ریاست هیئت امنای آن منصوب میکنم.
اهمّ توصیههای اینجانب اولاً اهتمام به توانمندسازی تهیدستان و مصروف کردن این امانت ملّی در جهت آبادانی و پیشرفت جامعِ مناطق محروم، و ثانیاً رعایت دقیق بندهای اقتصاد مقاومتی، و ثالثاً بهکارگیری نیروهای جوان و متخصص و انقلابی و «جریانسازی فعالیت جهادی» در همهی بخشهای این بنیاد است. »
ما می دانیم که یکی از سیاست های کلان رژیم یارگیری و استخدام مزدورانی سرسپرده است و از بدو شکل گیری رژیم این کار در قالب طرحی موسوم به «بسیج ملی» که در دوره حاکمیت رژیم اشغالگر قبلی طراحی و از پیش آماده شده بود، تحت نام «کمیته های انقلاب» و «بسیج مستضعفین» کلید خورد و این نهادها مراکز اصلی شناسایی و جذب نیرو برای «سپاه» گردید و بخشی دیگر نیز تحت عنوان «کمیته امداد» که مستقیماً با نیروهای نظامی مرتبط نبود بعداً به این مجموعه افزوده شد و با استمرار عمر رژیم «بنیاد شهید» نیز بخشی از این وظیفه را عهده دار شد تا بازماندگان کشته شدگان جنگ را به صورت سیستماتیک در اردوی حامیان بلاتردید رژیم تثبیت و هدایت کند. البته بلحاظ رسوب تشخص و خودبرتری بینی مجموعه های حامی رژیم با نامگذاری های جدید تحت عنوان «بنیاد امور ایثارگران و جانبازان» که اسرای جنگی نیز مشمول خدمات آن بودند طبقه بندی ملموسی بین طبقه نیازمند عام و طبقه وابسته به رژیم، ایجاد شد.
طی دهه اخیر و موازی با سازمانهای نظامی مستقر در خارج کشور که عمدتا از شهروندان مزدور کشورهای هدف مانند ترکیه و آزربایجان شمالی و افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه ولبنان و فلسطین و عربستان و یمن و … تشکیل شده بودند دو گروه نظامی تحت عنوان «مدافعین حرم» و «لشگر فاطمیون» تاسیس شدند که اولی بیشتر مزدوران داخلی و دومی مهاجران تبعه افغانستان را برای تاثیر گذاری بر درگیری های نظامی سوریه ، به خدمت می گرفتند.
بی تردید اصلی ترین ابزار جذب نیرو برای این مجموعه ها همان ساختارهای مدعی ارائه امکانات حمایتی برای طیف های نیازمند و محروم داخلی و خارجی بودند و بنیاد مستضعفان همانطور که پیشتر ذکر شد اصلی ترین سازمان مسئول در این زمینه بوده و هست و منظور خامنه ای از قید کلمه کلیدی « جریان سازی فعالیت جهادی» چیزی غیر از این نمی باشد و قرابت معنوی این ادعا اعتراف علنی همزمان فتاح به شایع بودن مناسبات این چنینی وی با سرکرده مزدوران رژیم در سپاه قدس می باشد که گویا حتی بخشی از نیازهای مالی و تدارکات مزدوران خود را نیز از طریق همین بنیادهای به هم پیوسته تامین می کرده است و جالب اینکه با تمام این اوصاف فتاح در واکنش به علت تحریم خودش از طرف ایالات متحد امریکا ، خود را به بی اطلاعی می زند و می گوید «تعجب می کنم که چرا نام من در لیست اشخاص تحریمی امریکا قرار گرفته است»!
تنها با تحلیل و استنباط صحیح و منطقی از این اعترافهای سید پرویز فتاح و امثال وی می باشد که به مفاهیم پوپولیستی مورد استفاده وی نیز می توان اشراف پیدا کرد و فهمید که شعارهای مسلسل وار وی و امثال وی تحت عنوان «اموال مردم» ، «مال مردم» ، «متعلق به مردم» و «برای مردم» دروغ هایی حساب شده با اهداف تبلیغاتی بیش نیستند و تمام تمهیدات و تدبیرهای مهره های ریز و درشت رژیم در هر موقعیت و موقعی که باشند صرفاً تهیه تدارکات لازم برای مانایی و پایداری رژیم است و مابقی دیگر هیچ …!
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول) ، آرزو دارد ،سطح آگاهی فکری فعالین سیاسی و دقت نظر مردمان عادی سرزمین ما به حدی قوی باشد که با سخنان مسموم این مزدوران راه را گم نکنیم. راهی که سرمنزل و مقصود نهایی آن سعادت و آزادی و رفاه ملت تورک آزربایجان جنوبی می باشد و نه چیز دیگر.
www.milliyol.org