سری نوشتارهای تحلیلی تشکیلات میللی یول پیرامون:
مهره های بالقوه رژیم در سیرک انتخابات آتی
قسمت دوم :
سعید جلیلی
2020 – 1399
دیباچه
مجموعه حاکمیتی رژیم اشغالگر تهران موسوم به جمهوری اسلامی، متشکل از طیف های متنوعی است که تمامی آنها علیرغم ظواهر متفاوت و متعارضی که دارند به صورتی ارگانیک و سازمان یافته به منظور حصول به آرمانها و اهداف سیاسی رژیم فعالیت می کنند و با نظم تعریف شده ای در مقاطع و شرایط گونانون مصالح و منافع رژیم را مهیا و تحصیل می کنند. رژیم تهران پروسه ای است در امتداد رژیم شاهنشاهی پهلوی که در خدمت اهداف بلند مدت قدرتهای سلطه جهانی می باشد. سیستمهای استبدادی نوین هرچند محصول ترکیب شخصیت و اندیشه ها و سلایق افراد تشکیل دهنده هستند ولی هدایت و روند کار سیستم لزوما در اختیار همه آنها نیست و تعامل بین آنها تابعی از سازوکارهای مرید و مرادی و تعلق حداکثری علائق و وابستگی های افراد زیر مجموعه و فرمان پذیریی مطلق ، آنها از فرامین سیستم است. آنها هرچند در بخشی از رفتارها و عقاید آزاد و رها تصور می شوند، ولی همین نشانه ها هم بستری برای تآمین امنیت در تحرکات سیستم است.
مهره های رژیم مجبورند تصاویر متفاوتی از خود بروز بدهند تا سیستم برای بازسازی آسیب های وارده و تحلیل نتایج، فرصت و امکان های تازه ای داشته باشد. علت ظهور پارادوکسهای شگفت انگیز
خصوصاً در ایام ماقبل سیرکهای انتخاباتی نیز همین است. رژیم برای اینکه جای خالی مخالفین سرکوب شده را پر نماید ، و در عین حال ژست دموکراتیک بگیرد و توده ها را بفریبد با فرستادن تعدادی از منسوبین خود به صحنه های اجتماعی که شعارهای منتقدانه ای را طرح می نمایند، شوق تصنعی و کاذبی را ایجاد می کند تا هم در سیاست داخلی امکان عرض اندام برای مخالفین واقعی را سلب نماید و هم در منظر بین المللی مشروعیتی برای خود کسب کند.
در سلسله نوشتارهای تقدیمی با عنوان « مهره های بالقوه رژیم در سیرک انتخابات آتی » ما ابتدا به بررسی ماهیت تعدادی از کاندیداهای احتمالی رژیم که بنا به قرائنی احتمال کانداتوری آنها می رود، خواهیم پرداخت و متعاقب آن با جمع بندی و مقایسه جمیع طیف های منتسب به رژیم در مقوله مورد بحث با یکدیگر ، تحلیل نهایی و راهکارهای لازم برای مبارزه و خنثی نمودن تلاشهای رژیم در این خصوص را همانند گذشته ، به محضر ملت خویش تقدیم خواهیم کرد.
کمیته مرکزی
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی
(میللی یول)
سعید جلیلی
سعید جلیلی، پاسدار ولایت ، جانباز سیاستهای توسعه طلبانه رژیم و فردی ذوب شده در حاکمیت و رهبریش یکی از گزینه های مطرح برای سیرک انتخاباتی آتی رژیم میباشد، چرا که نمایش مشمئزکننده رژیم نیاز به چهره ها و گقتمانهای به ظاهر متفاوت و مخالفی را می طلبد تا هم فریبکارانه جای احزاب واقعی پرگردد و هم به خیال خودشان تنوع و پولورالیزم سیاسی رعایت گشته و از ولایت مطلقه ، چهره ای دمکراتیک و رژیمی پارلمان گرا به دنیا نشان دهند.
برای شناخت این مهره ذوب شده در جنایتهای رژیم کافی است نیم نگاهی به سوابق وی بیاندازیم تا مشخص گردد که وی مهره کیست و در صورت موفقیت اهداف چه کسی را دنبال خواهد کرد!؟
سعید جلیلی از پدری ( بجنوردی) ومادری ( اردبیلی) در سال ۱۳۴۴ در شهر مشهد بدنیا آمده و با آنکه از طرف مادری تورک آزربایجانی بوده و خوب میداند در زندانی بنام ایران بیش از ۳۰ میلیون تورک از ابتدائی ترین حقوق ملی برخوردار نبوده واکثریت عناصر تشکیل دهنده آن غیر فارس میباشند به خاطر حل شده گی در تفکر ایرانگرائی
با ماسک اسلامی ، هیچگاه به حقوق میلیونها غیر فارس اشاره نکرده وهمانند باستانگرایان افراطی آنها را نادیده گرفته، حتی وقتی آنها با جعل حدیث از پیامبر، ادعا کردند که علم اگر در ثریا نیز باشد مردانی از پارس آن را خواهند یافت و با بی حیائی آن را پشت پول رسمی نیز چاپ کردند، هیچ کدام از به ظاهر امت گرایان مثل جلیلی که با باستانگرایان مخالفند!! اعتراضی به این حد از تحریف تاریخ و اسلام، نشان نداده وثابت کردند که فقط نقش آنها در این سناریو متفاوت بوده و همگی در یک اکیپ و جهت اجرائی کردن اهداف اربابان خود تلاش میکنند.
براستی کسی که حقوق ملی غیر فارسها را نفی و حتی توهین به تورکان که خود نیز از طرف مادری منتسب به آن میباشد را به خاطر حفظ نژادپرستی آریائی قبول و تمامی جنایت، غارت، چپاول و بدعت در دین را قبول و حتی توجیه میکند، چه برنامه ای میتواند برای ملتهای دربند و حتی ملت فارسی داشته باشد که اسیر تفکرات عده ای مزدور باستانگرا قرار گرفته اند !؟
سعید جلیلی که در بهمن 57 ، سیزده سال داشته، تحت تاثیر تبلیغات رژیم به عنوان یک کودک سرباز به جبهه اعزام شده و در یکی از عملیاتها با از دست دادن پایش جزو معلولین جنگی رژیم شد که با ادبیات فریبنده رژیم تحت عنوان جانباز از آنها یاد می شود.
او توانست با استفاده از امتیاز معلول جنگی بودن در راه اهداف توسعه طلبانه رژیم نژادپرست جمهوری اسلامی ، سابقه شرکت در جبهه و سالها همکاری با سپاه سرکوبگر، در دانشگاه امام صادق سپاه مشغول تحصیل گردد. ( دانشگاه مذکور یکی از مراکز تربیت کادرهای ایدئولوژیکی رژیم می باشد.) او سپس دکترای خود را از همان دانشگاه گرفته و به عنوان مدرس به تدریس دیپلماسی سیاسی پیامبر مشغول شده و سپس جهت کنترل دیگر دانشجویان و استادان چفیه بر گردن ، به دانشگاه صنعتی شریف ! فرستاده شد.
جالب آنکه این شخص در سال ۱۳۶۸ و در حالی که ۲۴ سال داشت وارد وزارت امور خارجه شده و در ۲۶ سالگی به ریاست ادارهٔ بازرسی وزارت امور خارجه برگزیده میشود و تا سال ۱۳۷۵ در ریاست این اداره باقی میمانَد. یعنی اداره حساسی که علاوه بر کنترل کادرهای وزارت خارجه مسئولیت حفاظت از اطلاعات و مقابله با نفوذ سرویسهای جاسوسی به درون وزارتخانه را نیز بر عهده دارد . در حالی که بظاهر این شخص هیچ تجربه و تخصصی در این زمینه به جز سر سپردگی مطلق به نظام ندارد ، در سال ۱۳۷۶ از وزارت خارجه جدا و به عنوان مدیر بررسیهای جاری دفتر رهبری رژیم مشغول خدمت می شود .
با انتخاب احمدی نژاد بار دیگر به وزارت خارجه فراخوانده شده و به عنوان معاون اروپا و آمریکا به فعالیتهایش ادامه میدهد. یعنی مرکزی که ازسری ترین بده بستانهای رژیم با اربابانش خبر دارد!
او سپس با علی لاریجانی وارد تیم مذاکره کننده شده و بعد از کسب تجربه، جای لاریجانی را گرفت ، سپس به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی به فعالیت مشغول شده و درتاریخ هشتم تیرماه ۱۳۸۷، طی حکمی از سوی علی خامنهای نمایندگی وی را نیز در آن شورا بعهده میگیرد. ( به عبارتی قدرت اصلی در آن شورا)
طی سالهای ۱۳۹۲و ۱۳۹۳ او توانست به ترتیب عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام وعضویت شورای راهبردی روابط خارجه را نیز داشته باشد. یعنی در ساختار دو ارگانی که هم سری ترین تصمیم گیریهای رژیم و هم سیاست گذاری وزارت خارجه یا به عبارتی سیاست توسعه طلبانه رژیم درآنجا گرفته میشود، عضویت و مشارکت داشته باشد.
این امر ممکن نبود، مگرآنکه اعتماد و حل شدگی و یا بهتر بگوییم سرسپردگیش به رهبری و اربابان رهبرش را اثبات کرده باشد. او دقیقا با اتکاء به این ویژگی بود که به فرمان علی خامنه ای طرح تشکیل «دولت سایه» را برای اولین بار در زندانی بنام ایران علنی و از آن دفاع و بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ ایده تشکیل دولت در سایه را مطرح نموده و در سوم خرداد ماه ۱۳۹۶برای اجرائی کردن آن فراخوان هم داد. { دولت سایه جلیلی مفهوم و ساختاری بر گرفته از احزاب سیاسی در پادشاهی بریتانیا (انگلستان، کانادا، استرالیا و …)میباشد برای دور زدن دموکراسی!!!}.
نتیجه اجرائی شدن طرح دولت سایه به دست گیری هر سه قوه و تمامی نهادهای مافیایی متعلق به سپاه، زیر نظر رهبری یعنی تبدیل زندانی بنام ایران به کره شمالی دوم میباشد که اقدامات اجرایی آن همانطوریکه پیشتر از این تشکیلات راه ملی طی تحلیلی مکتوب آن را مشروح بیان نموده است ، در شوی انتخابات ریاست جمهوری آینده عملی میگردد.
البته اربابان و آفرینندگان جمهوری اسلامی نیز بیکار ننشسته و به تبلیغ جلیلی با پیچیده ترین شیوه های جنگ روانی پرداختند ، اگر کمی
در ویژگی های جلیلی از دیدگاه سه خبرگزاری امپریالیستی با دقت نگاه کنیم متوجه می شویم که این خصوصیتها در جامعه فعلی ما ارزش تلقی شده و در دورانی که مسئولان رژیم به دروغگوئی ، زندگی اشرافی ، دزدی و خود شیفتگی شناخته شده و نفرت عمومی را بدست آورده اند ، چنین خصوصیتهائی چقدر میتواند جذابیت داشته باشد.
برای نمونه :
– روزنامهٔ واشینگتن پست می نویسد : وی فردی انعطافناپذیر، ایدئولوژیک و نزدیک به رهبری است!
– رادیو بینالمللی فرانسه : او را خجالتی، دوربین گریز و درونگرا دانسته و معتقد است کابینه احتمالی وی از میان فرماندهان سپاه و روحانیون پرتعداد حاضر در بیت رهبری!! باشد.
– روزنامه واشینگتن پست از او چهره ای میسازد که حزب اللهی ها و طرفداران خامنه ای خواهان آن میباشد، یعنی انعطافناپذیر در مقابل دشمن! ، پایبند به خط خمینی،و مرید مطلق رهبری!
– بی بی سی شیادانه از او فردی ساده زیست و وفادار به ارزشهای اسلامی ! و خاکی همانند رجائی می سازد تا تافته جدا بافته ای از مسئولان دزد و غارتگر فعلی مطرح شود ، خصوصیتی که هم حزب اللهی ها در آرزوی آن میباشند و هم مردمانی که طی چهل سال از تجملگرائی و اشرافیگری مسئولان جنایتکار رژیم به ستوه آمده اند! البته لایه های وابسته و نان به نرخ روز خور میانی قدرت ، امثال صادق زیباکلام که با عناوین استاد دانشگاه و اصلاح طلب با هدایت رژیم در میادین سیاسی ویراژ می دهند، نیز از نظر روانی وظیفه خود می دانند که به نوعی جاده صاف کن ماجرا باشند و برنامه های رژیم را به صورت غیر مستقیم توجیه نمایند و با مقصر جلوه دادن بخشهایی از مردم بعلت عدم تمایل به شرکت در سیرک انتخاباتی رژیم ، انتخاب!!! چنین افرادی را پیش بینی کنند !
– و نهایتاً رادیو فرانسه به عنوان رسانه دولتی که نقش اصلی را در آوردن خمینی داشت خط اصلی خمینی را که تسلط سپاه بر تمامی ارگانها میباشد ، به او نسبت و غیر مستقیم قدرت پشت پرده جلیلی را به رخ مخالفان میکشد !
و حال بد نیست با برخی تفکرات این عنصر ذوب شده در ولایت آشنا شویم تا بهتر پی به ماهیت یکی از عناصر رژیم پی ببریم که قصد دارند بعنوان یکی از نامزد های ریاست جمهوری رژیم بر ملتمان تحمیل کنند :
جلیلی که در تاریخ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ در بین دانشجویان سخنرانی میکرد توصیه اش برای نسل آینده خواندن ۲۱ جلد صحیفه نور خمینی است تا با چگونگی شکل گیری و پیشرفت انقلاب و نظام اسلامی آشنا شوند؟! البته شکل گیری و پیشرفتی که همانند استوانه منتسب به کوروش از اساس جعلی است و با کمی مطالعه، و نیم نگاهی سطحی به فعالیت رسانه های وابسته در تبلیغ و مطرح نمودن خمینی بعنوان یک نجات بخش ! و مذاکرات کنفرانس گوادالوپ و توافقات پنهانی وی از طریق صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر و ابراهیم یزدی با نمایندگان امریکا و فرانسه و … در پاریس، مشخص می شود که آورده شدن رژیم به خاطر اهداف استراتژیکی قدرتهای استعماری کاملاً واضح بوده و پیشرفت و رفاه را نیز لازم نیست با مطالعه و تحقق به آن پی برد ، بلکه امروزه بیش از هشتاد میلیون انسان اسیر در آن جغرافیا با پوست و گوشت و استخوانشان آن پیشرفت و رفاه دروغین را لمس میکنند !
این مزدوری که به خوبی به خاطر مسئولیتهایش از پشت پرده و وابستگی حاکمیت با امپریالیستها خبر دارد ، همانند مرادش خمینی با پر روئی خاص ادعا میکند که:
اگر از “مبارزه با استکبار” سخن گفته میشود، این بحث جدای از تجربه ، یک “منطق عمیق قرآنی”است!
از این ذوب شده شیاد بایستی پرسید کدام مبارزه با استکبار؟ آیا از ارتباطتان با امریکا در سرکوب انقلابیون نیکاراگوا یا از سرمایه گذاری فرانسه، آلمان ، انگلیس ، ایتالیا و …و سودهای میلیاردی که نصیبشان گشته به عنوان مبارزه نام میبرید؟ و یا قراردادهای ننگینتان با روسیه و چین مبارزه با استکبار میباشد و ما بی اطلاعیم!؟
او سپس ادامه میدهد این باور قرآنی مردم ما بود که اگر ما دعوت خدا و پیامبر را اجابت بکنیم، یک حیات جدید و زندگی جدید میگیریم. ولی امروز این فقط یک باورذهنی نیست بلکه تجربه ما هم هست. هر میزان که ما این دعوت را اجابت کردیم یک حیات جدید گرفتیم.!!؟
البته که سردمداران و کاسه لیسان رژیم به خاطردزدی و غارت دارائیهای مردم حیات جدید و زندگی قارونی در امریکا، اروپا و مناطق خوش آب و هوای زندانی بنام ایران پیداکرده اند!
او آنچنان در دروغگوئی و جعل و وارونه نگاری استاد شده که مدعی میگردد ، حتی دشمنان( اربابان) نیزبه آن معترفند و سپس از فریدمن تحلیلگر یکی از اندیشه کدههای آمریکایی نقل میکند که گفته: «امروز مشکل ما این است که ایرانیها نشان دادند که نه تنها بدون آمریکا میشود پیشرفت کرد بلکه خطرناکتر از آن این که ثابت کردند حتی در مبارزه با آمریکا هم میشود پیشرفت کرد.»
اگر نقش امریکا در جابجائی قدرت در زندانی بنام ایران و روابط پشت پرده و نیز خدماتی که اسلام سیاسی و توسعه طلبی رژیم به غرب و اسرائیل کرده و ضررو زیانهائی که به کشورهای منطقه وارد ساخت را خوب بررسی کنیم تعریف و تمجیدهای دروغین تئوریسن های اربابانشان را بهتر میتوانیم درک کنیم .
جلیلی و امثال وی تبلور یک انتخاب دموکراتیک نمی توانند باشند چون آنها به صراحت بیان می کنند که به «موضوعیت» انتخابات اعتقادی ندارند بلکه به «طریقیت» آن اهتمام دارند!!! یعنی حتی تصورداشتن هویت و شخصیت و فکر مستقل هم برای رئیس جمهور از نظر آنان معنایی ندارد و به زعم آنها، رؤسای جمهور فقط بعنوان عمله های رهبر باید در اداره امور تلاش بکنند. یعنی اقرار آشکار دارند که معرفی و انتخاب آنها به منصب ریاست جمهوری صرفاً یک نمایش و سیرک است و در نهایت آنها باید مجذوب اوهام و راوی کلام و مجری اوامر رهبری باشند و با این تعابیر خیلی صریح مردم را به تمسخر می گیرند ومی گویند که آنها با تصور مشارکت در انتخاب عالی ترین مقام اجرایی کشور بیشتر نقش یک دلقک را در می آورند تا یک شهروند . براستی وقتی قرار است رهبر معیار و مبنا و منشاء تمام امور باشد و افسار و ترمز به اصطلاح منتخبین دست او باشد ! انتخابات چه معنایی می تواند داشته باشد؟ جز فریب و اغفال مردم و توهین اشکار به شعور تک تک افراد ملت که شناسنامه به دست در حوزه ه های رأی گیری صف می بندند !
او به صراحت از اعتقادش به تمسخر مردم با تعبیر خودش از «قانون گذاری وارونه» سخن می گوید. تعبیری که فلسفه وجودی رئیس جمهور و انتخاب وی از طرف مردم را فقط در حد نمایشی سیاسی و مترسک گردانی توجیه می کند نه بیشتر از آن!
هر چند مهره های مزدور نظام هر کدام به نحوی در انواع بده بستانهای سیاسی و اقتصادی دست دارند و غرق در فساد و تباهی می باشند و رژیم به فراخور اوضاع و احوال و به قصد تخلیه هیجان اعتراضی مردم هر از گاهی با تشکیل دادگاههای نمایشی از آنها حسابرسی می کند ، ما هیچ بعید نمی دانیم که این فرزند معلول نظام نیز عملکردهای سیاه و پنهان دارد که هنوز بر ملت آشکار نیست. و این رازها بر ملا نمی شود تا زمانی که نظام نیاز به خون تازه ای داشته باشد. بعید نیست در جریان سیرک های آتی چشمه هایی از هنرهای پنهان این مجذوب ولایت در زمینه بخوربخورها هم آشکار شود. ولی با تمام اینها به حکم اصطلاح معروف «سگ زرد ، برادر شغال است» این فرد نیز با توجه به شخصیت نوکر مآب و واداده ای که در مقابل منویات رژیم و رهبر مستبد آن دارد،غیر از مطامع رژیم هیچ کاری نمی تواند بکند، زیرا نه جایگاهی حقیقی بنام ریاست جمهوری در این رژیم معنا دارد و نه چنین اشخاصی صلاحیت زمامداری بر مردم بنام برگزیدگان ملت را دارند.
تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی (میللی یول) ، آرزو دارد ،سطح آگاهی فکری فعالین سیاسی و دقت نظر مردمان عادی سرزمین ما به حدی قوی باشد که با سخنان مسموم این مزدوران راه را گم نکنند. راهی که سرمنزل و مقصود نهایی آن سعادت و آزادی و رفاه ملت تورک آزربایجان جنوبی می باشد و نه چیز دیگر.
www.milliyol.org